trustworthy
۷٬۳۴۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
== بستر تاریخی نگارش نامه == | == بستر تاریخی نگارش نامه == | ||
در سفر سوم | در سفر سوم ناصرالدین شاه قاجار به اروپا در سال ۱۳۰۶ق، دولت انگلیس، که همواره در صدد اخذ امتیازات جدید از ایران بود، فرصت مناسب را برای کسب امتیاز انحصار توتون و تنباکو بهدست آورد. ماژور جرالد تالبوت، از نزدیکان نخستوزیر و وزیر خارجه انگلیس، وظیفه گرفتن این امتیاز را بر عهده داشت. تالبوت با استفاده از واسطههای ایرانی موفق شد تا شاه را برای واگذاری انحصار تجارت دخانیات به دولت انگلستان متقاعد کند.<ref>قدسیزاده، پروین، «تحرین تنباکو»، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دایرة المعارف اسلامی، ۱۳۹۳، ذیل واژه.</ref> | ||
پس از بازگشت شاه به ایران، تالبوت با کمک دولت انگلیس و عدهای از سرمایهداران انگلیسی، شرکتی، که به کمپانی رژی معروف شد، تأسیس کرد و برای اخذ امتیاز، مخفیانه وارد تهران شد. تالبوت با سهولت تمام و بدون شرایطی خاص بهخواست خود رسید. تعهد پرداخت ۲۵۰۰۰۰ لیره در سال به ناصرالدین شاه و دادن مبالغی هنگفت به امینالسلطان و تعدادی از درباریان عامل مهمی در کسب این امتیاز بود.<ref>قدسیزاده، پروین، «تحرین تنباکو»، ذیل واژه.</ref> | |||
مفاد امتیازنامه رژی حاکی از اختیارات تام صاحبان امتیاز در امور دخانیات ایران و بیاعتنایی محض حاکمان وقت ایران به منافع ملت بود. انتشار خبر اعطای امتیاز تجارت دخانیات بازتاب گستردهای داشت و با ناباوری و انتقاد شدید ایرانیان مواجه شد. گستردهشدن انتقادات در نواحی مختلف ایران به رهبری روحانیان برای اغو امتیاز اثربخش نبود و آنان چاره را در آن دیدند که به میرزا محمدحسن شیرازی، مرجع تقلید وقت که در سامرا ساکن بود، متوسل شوند. میرزای شیرازی از همان ابتدا به واسطه نامههایی که از علمای ایران دریافت میکرد و اخباری که سیدعلی اکبر فالاسیری و آقامنیرالدین بروجرودی به او میدادند، از اعطای امتیاز انحصار تجارت تنباکو و پیامدهای آن آگاه بود. او هم زمان با شروع اعتراضات در تبریز، با ارسال تلگرامی به شاه، مداخله بیگانگان در امور داخلی کشور و قرارداد مذکور را منافی صریح قرآن خواند و از شاه خواست از این اعمال دست بردارد.<ref>قدسیزاده، پروین، «تحرین تنباکو»، ذیل واژه؛ نیز برای اطلاع از اصل تلگراف میرزای شیرازی ن.ک: زنجانی، محمدرضا، تحریم تنباکو، تهران، مؤسسه انتشارات فراهانی، بیتا، ص۷۶-۷۸.</ref> | |||
== درباره نامه == | == درباره نامه == | ||
. | سید جمالالدین اسدآبادی یکی از کسانی بود که از طریق سید علیاکبر فالاسیری تشویق به نامهنگاری با میرزای شیرازی شد.<ref>محیط طباطبایی، سید محمد، سید جمالالدین اسد آبادی و بیداری مشرقزمین، بهکوشش سید هادی خسروشاهی، تهران، کلبه شروق، ۱۳۸۰ش، ص۷۳</ref> اسدآبادی در هنگام نگارش این نامه در شهر بصره در تبعید بود.<ref>تقیزاده، سید حسن، «سید جمالالدین اسد آبادی رهبر نهضت آزادیخواهی ایران»، سه رساله درباره زندگی و مبارزه سید جمال الدین اسدآبادی، بهکوشش سید هادی خسروشاهی، تهران، کلبه شروق، ۱۳۷۹ش، ص۱۹۱-۱۹۲.</ref> گفته شده که این نامه در اقدام میرزای شیرازی برای تلگرام به شاه و صدور حکم تحریم استعمال توتون و تنباکو مؤثر بوده است<ref>محیط طباطبایی، سید جمالالدین اسد آبادی و بیداری مشرقزمین، ص۷۳.</ref> | ||
برخی معتقدند که این نامه بعد از صدور حکم تحریم استعمال توتون و تنباکو نوشته شده و اسدآبادی در هنگام نوشتن آن از صدور حکم بی اطلاع بوده است.<ref>زنجانی، تحریم تنباکو، بیتا، ص۱۰۴.</ref> اصل این نامه به عربی نوشته شده و اسدآبادی بعداً متن این نامه را در لندن به چاپ رساند.<ref>تقیزاده، «سید جمالالدین اسد آبادی رهبر نهضت آزادیخواهی ایران»، ص۱۹۲.</ref> | |||
== متن نامه == | == متن نامه == | ||
حق را بگویم، من دوست داشتم این نامه را -اگرچه به نام شخص خاصی عنوان شده است- به همه دانشمندان تقدیم کنم، چون دانشمندان در هر نقطهای طلوع نموده و به هر نحوی که رشد کرده و هر کجا یافت شوند، جانی هستند که در پیکر دين محمد(ص) دمیده شده است. این نامه درخواست عاجزانه ملت اسلام است که به پیشگاه زمامداران عظیمالشأن خود، نفوس پاکیزهای که زمام ملت را درکف گرفته اند تقدیم میدارد. | |||
چرا؟! چون آنها میبینند همه مردم در برابر تو تسلیمند، امر تو در جامعه مسلمانان نافذ است، هیچکس در مقابل حُکمت گردن فرازی نمیکند، اگر بخواهی، میتوانی با یک کلمه افراد پراکنده را جمع کنی و با متفق ساختن آنها، دشمن خدا و مسلمانان را بترسانی و شر کفار را از سر مسلمین برطرف نمایی. حق را باید گفت، تو رئیس فرقه شیعه هستی، تو مثل جان در تن همه مسلمانان دمیدهای … اگر برای گرفتن حق قیام کنی، همه به پشتیبانی تو برخاسته، آنگاه افتخار و سربلندی نصیبشان خواهد شد. ولی اگر به جای خود بنشینی، مسلمانان هم متوقف شده و زیر دست میشوند. ممکن است وقتی کار به این صورت بماند و مسلمان رئیس خود را خاموش دیده، این خاموشی را برای خود عذر میپندارند. به خصوص وقتی مشاهده میکنند رئیس مذهب در یک اقدامی که همه مسلمانان آن را واجب دانسته و خطر حتمی در پرهیزش میدانند سستی نماید. آیا چه کسی برای این کار سزاوارتر از مردی است که خدا در قرن چهاردهم از میان همه، او را انتخاب کرده و برهان دین و حجت بر مردمان قرار داده؟! پیشوای بزرگ! پادشاه ایران سستعنصر | پیشوای دین! پرتو درخشان انوارائمه … جناب حاجی میرزا محمد حسن شیرازی! خدا نیابت امام زمان(عج) را به تو اختصاص داده و از میان طایفه شیعه تو را برگزیده … ملت اسلام در هر پیشآمدی به تو متوجه شده و در هر مصیبتی چشمش را به تو دوخته و سعادت، خوشبختی و رهایی خود را در دست تو میداند. با این حال اگر ملت را به حال خود گذاشته و به آنها توجه نداشته باشی، افکارشان پریشان میشود و پایه ایمانشان سست میگردد. چرا؟ چون توده نادان در معتقدات خود، جز استقامت و ثبات قدمی که طبقه دانا در عقایدش نشان میدهد، دلیلی ندارد. پس از این مقدمات متذکر میشوم که: ملت ایران با همه مشکلات سختی که دامنگیرش گشته، مشکلاتی که سبب شده است، کفار بر کشور اسلامی دست یافته و بیگانگان به حق مسلمانان دست بیندازند و با این حال تو را ساکت دیده و میبینند. به یاری آنها برنمیخیزی از خود بیگانه شده و در سر دو راهی شک و یقین، مانده. نمیداند چه بکند و راهش از کدام سمت است. مانند مسافر نابلدی که در شب تاریک خط سیر خود را گم کرده، گاهی از چپ و گاهی از راست میرود. در وادی پهناور خیالات گوناگون متحیر مانده، چنان دچار یأس شده و چنان راه چاره به رویش بسته است که نزدیک است، گمراهی را بر رستگاری ترجیح دهد و از شاهراه سعادت منحرف شده، اسیر هوی و هوس گردد. ایرانیان همگی مات و مبهوت مانده از هم میپرسند؛ چرا حضرت حجهالاسلام در مقابل این حوادث سکوت نموده؟ کدام پیش آمد ایشان را از یاری دین بازداشته؟! برخی مردم سست عقیده درباره شما نیز بدگمان شده، خیال میکنند، هر چه به آنها گفتهاند دروغ بوده و دین، افسانههای به هم آمیخته و دام گسترده ایست که مردم دانا به وسیله آن، نادانها را صید میکنند. | ||
چرا؟! چون آنها میبینند همه مردم در برابر تو تسلیمند، امر تو در جامعه مسلمانان نافذ است، هیچکس در مقابل حُکمت گردن فرازی نمیکند، اگر بخواهی، میتوانی با یک کلمه افراد پراکنده را جمع کنی و با متفق ساختن آنها، دشمن خدا و مسلمانان را بترسانی و شر کفار را از سر مسلمین برطرف نمایی. حق را باید گفت، تو رئیس فرقه شیعه هستی، تو مثل جان در تن همه مسلمانان دمیدهای … اگر برای گرفتن حق قیام کنی، همه به پشتیبانی تو برخاسته، آنگاه افتخار و سربلندی نصیبشان خواهد شد. ولی اگر به جای خود بنشینی، مسلمانان هم متوقف شده و زیر دست میشوند. ممکن است وقتی کار به این صورت بماند و مسلمان رئیس خود را خاموش دیده، این خاموشی را برای خود عذر میپندارند. به خصوص وقتی مشاهده میکنند رئیس مذهب در یک اقدامی که همه مسلمانان آن را واجب دانسته و خطر حتمی در پرهیزش میدانند سستی نماید. آیا چه کسی برای این کار سزاوارتر از مردی است که خدا در قرن چهاردهم از میان همه، او را انتخاب کرده و برهان دین و حجت بر مردمان قرار داده؟! پیشوای بزرگ! پادشاه ایران سستعنصر و بدسیرت گشته، مشاعرش ضعیف شده، بدرفتاری را پیش گرفته، خودش از اداره کشور و حفظ منافع عمومی عاجز است، لذا زمام کار را به دست مرد پلید و بدکردار ـ امینالسطان ـ داده که در مجمع عمومی به پیامبران بد میگوید. نه فرمان دین را میپذیرد، نه به رؤسای دینی ارجی میگذارد. به علماء بد میگوید به مردم پرهیزگار تهمت میزند، به سادات توهین مینماید. از اروپا که برگشته؛ پرده شرم را پاره کرده، خودسری را پیش گرفته، بیپرده بادهگساری مینماید. این کارهای خصوصی اوست؛ اما آنچه به زیان مسلمانان انجام داده این است که قسمت عمده کشور و درآمد آن را به دشمنان دین فروخته که به تفصیل عبارت است از: | |||
# کانها ـ معادن ـ و راههایی که به کانها منتهی میشود و همچنین خطوطی که از معادن به نقاط مهمه کشور متصل است. | # کانها ـ معادن ـ و راههایی که به کانها منتهی میشود و همچنین خطوطی که از معادن به نقاط مهمه کشور متصل است. | ||
خط ۲۸: | خط ۳۴: | ||
# صابون، شمع، شکر و کارخانههایی که لازمه آنها است. | # صابون، شمع، شکر و کارخانههایی که لازمه آنها است. | ||
# بانک. | # بانک. | ||
آن وقت این خائن احمق برای این که ملت را راضی نماید، دلیل پوچی برای کردار زشت خود اقامه کرده و میگوید: اینها معاهده موقتی است که مدتش از صد سال تجاوز نخواهد کرد! نصف دیگر مملکت را هم به عنوان حقالسکوت به دولت روسیه داده آن هم عبارتست از مرداب رشت و راه انزلی تا خراسان و آنچه از خانهها و مسافرخانهها و باغستانها تابع این راه است… خلاصه این مرد تبهکار، کشور ایران را اینطور به مزایده گذاشته و خانههای محمد(ص) و ممالک اسلامی را به اجنبی میفروشد. | آن وقت این خائن احمق برای این که ملت را راضی نماید، دلیل پوچی برای کردار زشت خود اقامه کرده و میگوید: اینها معاهده موقتی است که مدتش از صد سال تجاوز نخواهد کرد! نصف دیگر مملکت را هم به عنوان حقالسکوت به دولت روسیه داده آن هم عبارتست از مرداب رشت و راه انزلی تا خراسان و آنچه از خانهها و مسافرخانهها و باغستانها تابع این راه است… خلاصه این مرد تبهکار، کشور ایران را اینطور به مزایده گذاشته و خانههای محمد(ص) و ممالک اسلامی را به اجنبی میفروشد. | ||
تو ای پیشوای دین! اگر به کمک ملت برنخیزی و آنها را جمع نکنی و کشور را با قدرت خود از چنگ این گناهکار بیرون نیاوری، طولی نخواهد کشید که مملکت اسلامی زیر اقتدار بیگانگان در میآید … تو میدانی علمای ایران همگی سینههایشان تنگ شده و منتظر شنیدن یک کلمه از تو هستند. چطور جایز است کسی که خدا این قدرت را به او داده، کشور و ملت را به این حال بگذارد؟ | تو ای پیشوای دین! اگر به کمک ملت برنخیزی و آنها را جمع نکنی و کشور را با قدرت خود از چنگ این گناهکار بیرون نیاوری، طولی نخواهد کشید که مملکت اسلامی زیر اقتدار بیگانگان در میآید … تو میدانی علمای ایران همگی سینههایشان تنگ شده و منتظر شنیدن یک کلمه از تو هستند. چطور جایز است کسی که خدا این قدرت را به او داده، کشور و ملت را به این حال بگذارد؟ | ||
باز به نام یک نفر مطلع به حجه الاسلام میگویم: دولت عثمانی هم از قیام تو خوشحال شده و در مبارزه با این تبهکار به تو کمک خواهد کرد. از طرفی وزراء و فرماندهان ایرانی هم با این نهضت موافق بوده و خوشحالند. علماء اگر چه از رفتار این مرد احمق خائن، به شدت انتقاد کردهاند، ولی طوری نیست که بتوانند در یک آن، مقاصد خود را یکی کنند. چون اینها از حیث پایه علمی و وجهه بین مردم در یک درجه هستند، حاضر نمیشوند بعضی با بعض دیگر پیوسته و با هم، همآهنگ شوند تا یک اتحاد حقیقی، تولید گردد. ولی تو نظر به توانایی و نفوذ کلمهای که داری در همه آنها مؤثر خواهی بود، دلهای پراکنده آنها را متحد خواهی کرد… یک کلمه تو سبب ایجاد وحدتی میشود که این بلاهای محیط کشور را برطرف سازد و دین اسلام را حفظ نموده، جامعه دینی را نگاه بدارد: مسلماً پیشوای کشور از رفتار زشتی که جاسوسان کفر و یاوران مشرکین با واعظ حاجی ملافیضالله دربندی نمودهاند مطلع است و قریباً هم از بدرفتاری که نسبت به دانشمند مجتهد سید علی اکبر شیرازی مرتکب شدهاند، مطلع میشوی. همچنین از کتک و حبس و کشتار پیشوایان ملت آگاه خواهی شد که از جمله آنها، میرزا محمد رضا کرمانی است و این مرد خارج از دین ـ امینالسطلان ـ او را در زندان کشت. از جمله آنها فاضل ارجمند حاجی سیاح و میرزا فروغی … میباشند. اما فجایعی که این پستفطرت نسبت به خودم مرتکب شده، طوریست که جگرهای اهل ایمان را پاره ساخته و حتی موجب وحشت کفار خواهد شد. این مرد پستفطرت موقعی که من با حالت بیماری در حرم حضرت عبدالعظیم پناهنده شده بودم دستور زندانی نمودن مرا داد. از حضرت عبدالعظیم تا طهران مرا روی برف حرکت دادند. البته این عمل پس از غارت کردن اموالم بود. | باز به نام یک نفر مطلع به حجه الاسلام میگویم: دولت عثمانی هم از قیام تو خوشحال شده و در مبارزه با این تبهکار به تو کمک خواهد کرد. از طرفی وزراء و فرماندهان ایرانی هم با این نهضت موافق بوده و خوشحالند. علماء اگر چه از رفتار این مرد احمق خائن، به شدت انتقاد کردهاند، ولی طوری نیست که بتوانند در یک آن، مقاصد خود را یکی کنند. چون اینها از حیث پایه علمی و وجهه بین مردم در یک درجه هستند، حاضر نمیشوند بعضی با بعض دیگر پیوسته و با هم، همآهنگ شوند تا یک اتحاد حقیقی، تولید گردد. ولی تو نظر به توانایی و نفوذ کلمهای که داری در همه آنها مؤثر خواهی بود، دلهای پراکنده آنها را متحد خواهی کرد… یک کلمه تو سبب ایجاد وحدتی میشود که این بلاهای محیط کشور را برطرف سازد و دین اسلام را حفظ نموده، جامعه دینی را نگاه بدارد: مسلماً پیشوای کشور از رفتار زشتی که جاسوسان کفر و یاوران مشرکین با واعظ حاجی ملافیضالله دربندی نمودهاند مطلع است و قریباً هم از بدرفتاری که نسبت به دانشمند مجتهد سید علی اکبر شیرازی مرتکب شدهاند، مطلع میشوی. همچنین از کتک و حبس و کشتار پیشوایان ملت آگاه خواهی شد که از جمله آنها، میرزا محمد رضا کرمانی است و این مرد خارج از دین ـ امینالسطلان ـ او را در زندان کشت. از جمله آنها فاضل ارجمند حاجی سیاح و میرزا فروغی … میباشند. اما فجایعی که این پستفطرت نسبت به خودم مرتکب شده، طوریست که جگرهای اهل ایمان را پاره ساخته و حتی موجب وحشت کفار خواهد شد. این مرد پستفطرت موقعی که من با حالت بیماری در حرم حضرت عبدالعظیم پناهنده شده بودم دستور زندانی نمودن مرا داد. از حضرت عبدالعظیم تا طهران مرا روی برف حرکت دادند. البته این عمل پس از غارت کردن اموالم بود... باز از جمله کارهایی که کرد و بر پستفطرتی و دنائت خود افزود؛ این که برای فرونشاندن هیجان احساسات عمومی، من و هواخواهانم را که فقط از روی غیرت دینی در مقام مدافعه از کشور و حقوق رعیب برآمده بودیم به طایفه بابیها نسبت داد. همچنانکه زبان بریده، ابتدا شهرت داد که من ختنه نشدهام! وا اسلاما! این ناتوانی چیست؟ چگونه ممکن است دزد بیسرو پا و فرومایهای، مسلمین و کشور اسلامی را به اندک بهایی بفروشد… چون از شما دور هستم مفصلاً شکایت نمیکنم. و چون مجتهد عالم حاجی سید علی اکبر عازم بصره بود به من گفت نامهای به رئیس مذهب بنویسم و این مفاسد را متذکر شوم. من هم گفته او را پذیرفتم، این نامه را مینویسم و میدانم، خدا به دست تو گشایشی خواهد کرد. والسلام…» جمالالدین الحسینی{{پایان مطالعه بیشتر}} | ||
{{پایان مطالعه بیشتر}} | |||
== منابع == | == منابع == |