automoderated، دیوانسالاران، مدیران
۷٬۲۳۰
ویرایش
جز (ابرابزار) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
بر اساس آیات قرآن خداوند از آنان خواست قربانی | بر اساس آیات [[قرآن]] خداوند از آنان خواست هر یک [[قربانی]] در راه خدا بیاورند، هر یک از آنان به فراخور حال و نیت درونی خود قربانی آوردند که از یکی قبول نشد،{{قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ ۖ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ|ترجمه=و داستان دو پسر آدم را [که سراسر پند و عبرت است] به درستی و راستی بر آنان بخوان، هنگامی که هر دو نفر با انجام کار نیکی به پروردگار تقرّب جستند، پس از یکی پذیرفته شد، و از دیگری پذیرفته نشد. [برادری که عملش پذیرفته نشد از روی حسد و خودخواهی به برادرش] گفت: بی تردید تو را می کشم. [او] گفت: خدا فقط از پرهیزکاران می پذیرد|سوره=مائده|آیه=۲۷}}. | ||
هابیل که قربانی او پذیرفته شده بود به او گفت (قابیل)، من به سوی تو دست درازی ندارم چون از خداوند میترسم که کسی را به قتل برسانم چون اگر به تو تعدی کنم از اهل آتشم، نفس قابیل بر هابیل غلبه یافت و به دلیل شدّت حسد و غضب او را کشت و از زیانکاران گردید، وقتی قابیل هابیل را کشت در مخفی کردن جنازه اش بازماند به همین روی خداوند کلاغی را فرستاد تا به او نشان بدهد که چگونه جسد برادرش را پنهان سازد قابیل با دیدن کار کلاغ یا زاغ، به خود آمد و گفت ای وای بر من چقدر عاجزم که به اندازه این زاغ نیستم؛ تا جنازه برادرم را پنهان سازم، در این لحظه بود که از کار خود پشیمان شد، نزاع هابیل و قابیل بر سر این مسئله بود، و علت پذیرفته نشدن قربانی قابیل نیز این بود که اخلاص و تقوای هابیل بیش از قابیل | [[هابیل]] که قربانی او پذیرفته شده بود به او گفت (قابیل)، من به سوی تو دست درازی ندارم چون از خداوند میترسم که کسی را به قتل برسانم چون اگر به تو تعدی کنم از اهل آتشم، نفس قابیل بر هابیل غلبه یافت و به دلیل شدّت حسد و غضب او را کشت و از زیانکاران گردید، وقتی [[قابیل]] هابیل را کشت در مخفی کردن جنازه اش بازماند به همین روی خداوند کلاغی را فرستاد تا به او نشان بدهد که چگونه جسد برادرش را پنهان سازد قابیل با دیدن کار کلاغ یا زاغ، به خود آمد و گفت ای وای بر من چقدر عاجزم که به اندازه این زاغ نیستم؛ تا جنازه برادرم را پنهان سازم، در این لحظه بود که از کار خود پشیمان شد، نزاع هابیل و قابیل بر سر این مسئله بود، و علت پذیرفته نشدن قربانی قابیل نیز این بود که [[اخلاص]] و تقوای هابیل بیش از قابیل بود. | ||
{{پایان پاسخ}} | {{پایان پاسخ}} | ||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
{{شاخه | {{شاخه | ||
| شاخه اصلی = | | شاخه اصلی =تاریخ | ||
|شاخه فرعی۱ = | |شاخه فرعی۱ =تاریخ پیامبران پیش از اسلام و امتها | ||
|شاخه فرعی۲ = | |شاخه فرعی۲ = | ||
|شاخه فرعی۳ = | |شاخه فرعی۳ = | ||
}} | }} | ||
{{تکمیل مقاله | {{تکمیل مقاله | ||
| شناسه = | | شناسه =شد | ||
| تیترها = | | تیترها = | ||
| ویرایش = | | ویرایش =شد | ||
| لینکدهی = | | لینکدهی =شد | ||
| ناوبری = | | ناوبری = | ||
| نمایه = | | نمایه = | ||
| تغییر مسیر = | | تغییر مسیر =شد | ||
| ارجاعات = | | ارجاعات = | ||
| بازبینی = | | بازبینی = | ||
| تکمیل = | | تکمیل = | ||
| اولویت = | | اولویت = | ||
| کیفیت = | | کیفیت =ج | ||
}} | }} | ||
{{پایان متن}} | {{پایان متن}} |