automoderated، ناظمان (CommentStreams)، trustworthy
۱۶٬۰۱۱
ویرایش
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
سوی اطفال بیامد به کرم مادر روزه. مهل ای طفل به سستی طرف چادر روزه.<ref>شیمل، آنِماری، من بادم و تو آتش، ترجمه فریدون بدره ای، تهران، توس، ۱۴۰۰، ص۱۶۲ و ۱۶۳.</ref> | سوی اطفال بیامد به کرم مادر روزه. مهل ای طفل به سستی طرف چادر روزه.<ref>شیمل، آنِماری، من بادم و تو آتش، ترجمه فریدون بدره ای، تهران، توس، ۱۴۰۰، ص۱۶۲ و ۱۶۳.</ref> | ||
== تیتر یک == | |||
كی از شاعران و نویسندگان بزرگ تاریخ زبان و ادب فارسی كه در آثار خویش بسیار از روزه و فرصت ماه رمضان سخن گفته، مولانا جلالالدین محمد بلخی خراسانی است. | |||
مولانا روزه را به چه تشبیه كرده است؟ | |||
در آثار مولانا، ماه رمضان و روزه و صوم (= روزه) و صیام (= روزهداری) به چیزهای گوناگونی مانند شده است. وی در دیوان شمس یا همان دیوان كبیر، گاه ماه رمضان را «بند دهان» خوانده است: | |||
«ماه رمضان آمد، آن بند دهان آمد / زد بر دهن بسته تا لذت لب بیند» | |||
و در ادامهی همین غزل، روزه را به قدحی از شراب مانند میكند كه بازار همه بادههای دنیایی را میشكند و بی جام و باده بزمی سراسر طرب برپا میدارد: | |||
«آمد قدح روزه، بشكست قدحها را / تا منكر این عشرت بی باده طرب بیند» | |||
در جایی دیگر هم از روزه با تعبیر «مِی لعل رمضانی» یاد میكند؛ اما گاه نیز روزه را آتشی میداند كه پلیدیهای نفس را میسوزاند، از این رو همچون شرابِ آتشگون طراوت و مغزِ جان را سبب میشود: | |||
«اگر آتش است روزه، تو زلال بین نه كوزه / تری دماغت آرد چو شراب همچو آذر» | |||
در بخشهای دیگری از دیوان شمس، مولانا روزه را به صورت اضافه تشبیهی، با این تركیبها یاد كرده است: «منجنیقِ صوم»، «قافِ صیام»، «سنگِ صوم»، «شِكرِ روزه»، «شررِ روزه»، «صفرای صیام»، «سپرِ روزه» و «اسب تازیِ صیام» | |||
مولانا در غزلی روزه را به منجنیقی مانند كرده كه میتواند دیوار قلعه تیرگی و ظلمتِ كفرِ درون را ویران كند: | |||
«به گرد قلعه ظلمت نماندی سنگ یك پاره / اگر خود منجنیق صوم دایم سوی باره [= دیوار] ستی | |||
بزن این منجنیق صوم قلعه كفر و ظلمت بر / اگر بودی مسلمانی، مؤذن بر مناره ستی» | |||
قدر و جایگاه روزهی اصیل در نظر مولانا آنچنان بالا است كه وی چندین قطعه شعر را به تمامی دربارهی روزه و بر اساس مضمون صوم و روزهداری سروده است. این عارف سده هفتم هجری حتی چندین غزل را با ردیف «روزه» و «صیام» سروده است، از جمله این غزل بلند كه با ردیف «صیام» ساخته شده است: | |||
«میبسازد جان و دل را بس عجایب كان صیام / گر تو خواهی تا عجب گردی، عجایب دان صیام | |||
گر تو را سودای معراج است بر چرخ حیات / دان كه اسب تازی تو هست در میدان، صیام... | |||
ماهی بیچاره را آب آنچنان تازه نكرد / آنچه كرد اندر دل و جانهای مشاقان صیام...» | |||
روزه نگرفتن، شكستنِ كوزه آب حیات است | |||
مولانا چند رباعی نیز درباره شأن و ارزش روزه سروده است. در یكی از این رباعیها مولانا روزه را به زنبیلی مانند كرده كه آدمی به وسیله آن میتواند در جستجوی رسیدنِ به «فقری» كه «فخر» او باشد، به گدایی حق روان شود. در بیت دوم همین رباعی شاعر بار دیگر روزه را به كوزهیی مانند كرده كه در خود آب حیات را جای داده است. آنگاه به زیبایی روزهخواری را شكستنِ كوزهی آب حیات دانسته است: | |||
«مانندهی زنبیل بگیر این روزه / تا روزه كند تو را به حق دریوزه | |||
آب حیوان خنك كند دلسوزه / این روزه چو كوزه است، مشكن كوزه» | |||
شاعرِ عارف در رباعی دیگری روزه و سختی گرسنگی را موجب نورانی شدن انسان و صعودش بر افلاك معرفت معرفی كرده و در عوض در پی شكم و لقمه بودن را ظلمتی دانسته كه سرانجامش خاك سیاه گور است: | |||
«در روزه چو از طبع دَمی پاك شوی / اندر پی پاكان تو بر افلاك شوی | |||
از سوزش روزه نور گردی چون شمع / وز ظلمت لقمه، لقمه خاك شوی» | |||
«روزه» در نگاه مولانا پدیدهیی است كه رویی در شریعت دارد و رویی در طریقت. به بیان دیگر مولانا روزه را دارای ظاهر و باطن و یا سطح و عمق میداند. رو، سطح و یا ظاهر روزه از دید وی همان است كه شرع بر هر مسلمانی واجب كرده است: دهان از اطعمه و اشربه بستن و در پی كامجوییِ شهوتِ حلال نرفتن از اذان صبح تا اذان مغرب. از این رو میگوید: | |||
«هین نوبت صبر آمد و ماه روزه / روزی دو مگو ز كاسه و از كوزه...» | |||
اما مولانا بر اساس تعالیم شرع مقدس میگوید كه این لب از خوراك بستن، مقدمهیی است برای اینكه انسان درون خود را شایسته ورود نور معرفت كند. به طور كلی همچنانكه در روایتها و احادیث بسیاری از پرخوری و شكمپركردن منع شده است، مولانا نیز شكم پر را با دریافتن حقیقت و نورانی شدن دل و پرواز به آسمانِ وصال، بیگانه میداند: | |||
«معده را پُر كردهای دوش از خمیر و از فطیر / خواب آمد چشم پُر شد، كُنج میجُستی، بگیر! | |||
بعد پُر خوردن چه آید؟ خواب غفلت یا حدث [= نجاست] / یار بادنجان چه باشد؟ سركه باشد یا كه سیر!». | |||
مولانا آدمی را هشدار میدهد كه قدر ماه رمضان را بداند و گاوِ رذایل اخلاقیاش را به خنجر روزه ذبح كند: | |||
«تو گاو فربه حرصت به روزه قربان كن / كه تا بری به تبرك هلال لاغر عید»؛ و یا: | |||
«به تدریج اَر كنی تو پی [= قطع كردنِ پا] خر دجّال از روزه / ببینی عیسی مریم كه در میدان سوارَستی».<ref>دولتشاهی، امیرحسین، [https://www.irna.ir/news/82556358/%D9%85%D9%88%D9%84%D8%A7%D9%86%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%87-%D9%88%D9%85%D8%A7%D9%87-%D8%B1%D9%85%D8%B6%D8%A7%D9%86-%DA%86%D9%87-%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA مولانادرباره روزه وماه رمضان چه گفته است]، خبرگزاری جمهوری اسلامی، تاریخ درج مطلب: ۱۳۹۶، تاریخ بازدید: ۱۴۰۱.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{پانویس|۲}} | {{پانویس|۲}} |