پرش به محتوا

سکر در عرفان: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۲ فوریهٔ ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:
[[عزیز الدین کاشانی]] در تبیین اصطلاح عرفانی سُکر می‌گوید: اهل وجد و حالات عرفانی، به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ برخی محبان و عاشقان ذات هستند، که منشأ وجد و حال آنها، حضرت ذات است. عده‌ای عاشقان صفات‌اند که منشأ وجد و حال آنها، عالم صفات است. عاشقان ذات، در آغاز وجد در پرتوی شعاع انوار ذات، کاملاً مضمحل می‌شود، و سر رشته تمییز و تشخیص از دست و اختیار آنها می‌رود. و در نتیجه به افشاء اسرار ربوبی می‌پردازند و کلمات [[شطح]] از آنها صادر می‌شود؛ مثلاً می‌گوید: «سبحانی» یا می‌گوید: «انا الحق» و امثال آن؛ صوفیان این وجد و حال را که در واقع غلبه عشق عارفانه بر سالک طریقیت است، سُکر می‌گویند؛ چون عارف در این حالت، گویا بر اثر غلبه عشق، دچار مستی عارفانه است که قدرت و توان تمییز ظاهر و باطن از او گرفته شده است و چیزهایی بر زبان می‌آورد که از نظر ظواهر شریعت کفر آمیز است.<ref>عزیز الدین کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، تهران، نشر مؤسسه هما، ۱۳۷۲ ش، ص۱۳۶.</ref>
[[عزیز الدین کاشانی]] در تبیین اصطلاح عرفانی سُکر می‌گوید: اهل وجد و حالات عرفانی، به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ برخی محبان و عاشقان ذات هستند، که منشأ وجد و حال آنها، حضرت ذات است. عده‌ای عاشقان صفات‌اند که منشأ وجد و حال آنها، عالم صفات است. عاشقان ذات، در آغاز وجد در پرتوی شعاع انوار ذات، کاملاً مضمحل می‌شود، و سر رشته تمییز و تشخیص از دست و اختیار آنها می‌رود. و در نتیجه به افشاء اسرار ربوبی می‌پردازند و کلمات [[شطح]] از آنها صادر می‌شود؛ مثلاً می‌گوید: «سبحانی» یا می‌گوید: «انا الحق» و امثال آن؛ صوفیان این وجد و حال را که در واقع غلبه عشق عارفانه بر سالک طریقیت است، سُکر می‌گویند؛ چون عارف در این حالت، گویا بر اثر غلبه عشق، دچار مستی عارفانه است که قدرت و توان تمییز ظاهر و باطن از او گرفته شده است و چیزهایی بر زبان می‌آورد که از نظر ظواهر شریعت کفر آمیز است.<ref>عزیز الدین کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، تهران، نشر مؤسسه هما، ۱۳۷۲ ش، ص۱۳۶.</ref>


[[ابوحامد غزالی]] (درگذشت ۵۰۵ق) در مشکاةالانوار، دعوی حلاج (اناالحق) را کلامی عاشقانه و ناشی از سکر وصف کرده که قائلِ آن بعد از خروج از سکر می‌فهمد که در حال اتحاد با حق نبوده بلکه شبه اتحاد به وی دست داده است. تصوف در آن دوره از نظر مشرب، در دو مکتب عمده، یعنی مکتب خراسان (اهل سُکْر) و بغداد (اهل صَحْو)، خلاصه شده است.<ref>محمدهانی ملازاده، «حَلّاج، حسین بن منصور»، دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ۱۳۸۸، ج۱۳، ذیل مدخل.</ref>
[[ابوحامد غزالی]] (درگذشت ۵۰۵ق) در مشکاةالانوار، دعوی حلاج (اناالحق) را کلامی عاشقانه و ناشی از سکر وصف کرده که قائلِ آن بعد از خروج از سکر می‌فهمد که در حال اتحاد با حق نبوده بلکه شبه اتحاد به وی دست داده است. تصوف در آن دوره از نظر مشرب، در دو مکتب عمده، یعنی مکتب خراسان (اهل سُکْر) و بغداد (اهل صَحْو)، خلاصه شده است.<ref>ملازاده، محمدهانی، «حَلّاج، حسین بن منصور»، دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ۱۳۸۸، ج۱۳، ذیل مدخل.</ref>


برخی از بزرگان اهل معنا که در روش عرفان، کاملاً بر حفظ شریعت مقید هستند، می‌گویند شطحیاتی که از حالت سُکر، برای برخی سالکان طریقت پیش می‌آید، در واقع از نقص در سلوک آنها ناشی می‌شود؛ یعنی چون سلوک آنها کامل نیست، شطح می‌گویند و اگر سلوکشان کامل باشد، هرگز این گونه سخن نمی‌گویند و در مقام باطن، ظواهر را کاملاً حفظ می‌کنند.<ref>موسوی خمینی، سید روح‌الله، مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه، تهران، نشر پیام آزادی، ۱۳۶۰ ش، ص۲۰۷.</ref>
برخی از بزرگان اهل معنا که در روش عرفان، کاملاً بر حفظ شریعت مقید هستند، می‌گویند شطحیاتی که از حالت سُکر، برای برخی سالکان طریقت پیش می‌آید، در واقع از نقص در سلوک آنها ناشی می‌شود؛ یعنی چون سلوک آنها کامل نیست، شطح می‌گویند و اگر سلوکشان کامل باشد، هرگز این گونه سخن نمی‌گویند و در مقام باطن، ظواهر را کاملاً حفظ می‌کنند.<ref>موسوی خمینی، سید روح‌الله، مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه، تهران، نشر پیام آزادی، ۱۳۶۰ ش، ص۲۰۷.</ref>
خط ۱۷: خط ۱۷:
سکر به معنای مستی، و صحو به معنای هشیاری در سلوک صوفیان و رابطه عاشقان با پروردگار، به دو نظرگاه متفاوت و دو شیوه ارشاد و تربیت اطلاق شده است. سکر با [[بایزید بسطامی]] (درگذشت ۲۶۱) و صحو با [[جنید بغدادی]] (درگذشت ۲۹۷) شهرت یافته است.<ref>استعلامی، محمد، «سکر و صحو» فرهنگنامه تصوف و عرفان، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۹۹، ج۲، ص۱۰۵۸، ۱۰۵۹، ۱۰۶۰.</ref> سکر، حالت وجد صوفیانه و غرق شدن سالک را در محبت الهی نشان می‌دهد و صحو هوشیاری صوفی در مرتبتی قبل از سکر یا پس از آن است که سالک در آن صورت بشری دارد.<ref>حاجی صادقیان نجف آبادی، علیرضا، ابویی مهریزی، محمدرضا، «جایگاه صحو و سکر در طریقت صفوی»، سبک‌شناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)، فروردین ۱۴۰۱، شماره ۷۱، از ۸۷تا ۱۰۱.</ref>
سکر به معنای مستی، و صحو به معنای هشیاری در سلوک صوفیان و رابطه عاشقان با پروردگار، به دو نظرگاه متفاوت و دو شیوه ارشاد و تربیت اطلاق شده است. سکر با [[بایزید بسطامی]] (درگذشت ۲۶۱) و صحو با [[جنید بغدادی]] (درگذشت ۲۹۷) شهرت یافته است.<ref>استعلامی، محمد، «سکر و صحو» فرهنگنامه تصوف و عرفان، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۹۹، ج۲، ص۱۰۵۸، ۱۰۵۹، ۱۰۶۰.</ref> سکر، حالت وجد صوفیانه و غرق شدن سالک را در محبت الهی نشان می‌دهد و صحو هوشیاری صوفی در مرتبتی قبل از سکر یا پس از آن است که سالک در آن صورت بشری دارد.<ref>حاجی صادقیان نجف آبادی، علیرضا، ابویی مهریزی، محمدرضا، «جایگاه صحو و سکر در طریقت صفوی»، سبک‌شناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)، فروردین ۱۴۰۱، شماره ۷۱، از ۸۷تا ۱۰۱.</ref>


بر سر موضوع تقدم سکر و صحو، میان صوفیان اختلاف است. شیخ صفی‌الدین اردبیلی از پیروان جنید بغدادی و قائل به تقدم صحو بر سکر بود. با آنکه شیخ اهل صحو بود، با سکر در قالب وجد و سماع نیز بیگانه نبود.<ref>حاجی صادقیان نجف آبادی، علیرضا، ابویی مهریزی، محمدرضا، «جایگاه صحو و سکر در طریقت صفوی»، سبک‌شناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)، فروردین ۱۴۰۱، شماره ۷۱، از ۸۷تا ۱۰۱.</ref> قشیری (درگذشت ۴۶۵ق) معتقد است اگر جان و دل سالک پیوندی با حق یافته باشد، سکر و صحو او هردو در راه حق است و در رساله خود بیتی می‌آورد در تأیید این حرف: چون بامداد ستاره ساغر برآید، مست و هشیار برابرند.<ref>استعلامی، محمد، «سکر و صحو» فرهنگنامه تصوف و عرفان، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۹۹، ج۲، ص۱۰۵۸، ۱۰۵۹، ۱۰۶۰.</ref> [[هجویری]] در کشف المحجوب، سکر را غلبه محبت حق تعالی و صحو را حصول مراد معنا کرده است. [[خواجه عبدالله انصاری]] مانند هجویری، صحو را برای رهروان حق بالاتر از سکر می‌بیند زیرا که صحو مقامی فراتر از انتظار سالک است. و نیز اینکه در مثنوی مولانا ترجیح سکر بر صحو شواهد زیادی دارد.<ref>استعلامی، محمد، «سکر و صحو» فرهنگنامه تصوف و عرفان، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۹۹، ج۲، ص۱۰۵۸، ۱۰۵۹، ۱۰۶۰.</ref>
بر سر موضوع تقدم سکر و صحو، میان صوفیان اختلاف است. شیخ صفی‌الدین اردبیلی از پیروان جنید بغدادی و قائل به تقدم صحو بر سکر بود. با آنکه شیخ اهل صحو بود، با سکر در قالب وجد و سماع نیز بیگانه نبود.<ref>حاجی صادقیان نجف آبادی، علیرضا، ابویی مهریزی، محمدرضا، «جایگاه صحو و سکر در طریقت صفوی»، سبک‌شناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)، فروردین ۱۴۰۱، شماره ۷۱، از ۸۷تا ۱۰۱.</ref> قشیری (درگذشت ۴۶۵ق) معتقد است اگر جان و دل سالک پیوندی با حق یافته باشد، سکر و صحو او هردو در راه حق است و در رساله خود بیتی می‌آورد در تأیید این حرف: چون بامداد ستاره ساغر برآید، مست و هشیار برابرند.<ref>استعلامی، محمد، «سکر و صحو» فرهنگنامه تصوف و عرفان، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۹۹، ج۲، ص۱۰۵۸، ۱۰۵۹، ۱۰۶۰.</ref> [[هجویری]] (درگذشت ۴۷۰ق) در کشف المحجوب، سکر را غلبه محبت حق تعالی و صحو را حصول مراد معنا کرده است. [[خواجه عبدالله انصاری]] مانند هجویری، صحو را برای رهروان حق بالاتر از سکر می‌بیند زیرا که صحو مقامی فراتر از انتظار سالک است. و نیز اینکه در مثنوی مولانا ترجیح سکر بر صحو شواهد زیادی دارد.<ref>استعلامی، محمد، «سکر و صحو» فرهنگنامه تصوف و عرفان، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۹۹، ج۲، ص۱۰۵۸، ۱۰۵۹، ۱۰۶۰.</ref>


روش بایزید بسطامی «سُکر» (مستی) ناشی از دوستی و غلبه حق بر باطن سالک بود. وی با روش جنید بغدادی که معتقد به «صحو» (هوشیاری) بود مخالفت می‌ورزید. اساس این مکتب بر این استوار است که مستی والاتر از هوشیاری است؛ زیرا مستی خودخواهی آدمی را از میان می‌برد، و انسان را به فنا می‌کشاند. حال سکر و غلبه بایزید را در بسیاری از حکایت منسوب به وی به ویژه «شطحیات» او می‌توان به روشنی یافت.<ref>حسینی، قوام‌الدین، عرفان اسلامی، زمزم هدایت وابسته به پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق(ع)، ۱۳۸۹، ص۹۹.</ref> روش جنید در سلوک برخلاف روش بایزید تکیه بر صحو بود که توفیق تألیف میان شریعت و طریقت و جمع بین ظاهر و باطن است. عطار درباره روش وی گوید: بیشتر مشایخ بغداد در عصر او و بعد از وی مذهب او داشتند و طریق او طریق صحو است بخلاف طیفوریان که اصحاب بایزیداند.<ref>حسینی، قوام‌الدین، عرفان اسلامی، زمزم هدایت وابسته به پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق(ع)، ۱۳۸۹، ص۹۹.</ref>
روش بایزید بسطامی «سُکر» (مستی) ناشی از دوستی و غلبه حق بر باطن سالک بود. وی با روش جنید بغدادی که معتقد به «صحو» (هوشیاری) بود مخالفت می‌ورزید. اساس این مکتب بر این استوار است که مستی والاتر از هوشیاری است؛ زیرا مستی خودخواهی آدمی را از میان می‌برد، و انسان را به فنا می‌کشاند. حال سکر و غلبه بایزید را در بسیاری از حکایت منسوب به وی به ویژه «شطحیات» او می‌توان به روشنی یافت.<ref>حسینی، قوام‌الدین، عرفان اسلامی، زمزم هدایت وابسته به پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق(ع)، ۱۳۸۹، ص۹۹.</ref> روش جنید در سلوک برخلاف روش بایزید تکیه بر صحو بود که توفیق تألیف میان شریعت و طریقت و جمع بین ظاهر و باطن است. عطار درباره روش وی گوید: بیشتر مشایخ بغداد در عصر او و بعد از وی مذهب او داشتند و طریق او طریق صحو است بخلاف طیفوریان که اصحاب بایزیداند.<ref>حسینی، قوام‌الدین، عرفان اسلامی، زمزم هدایت وابسته به پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق(ع)، ۱۳۸۹، ص۹۹.</ref>


{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}


== مطالعه بیشتر ==
== مطالعه بیشتر ==
automoderated، ناظمان (CommentStreams)، trustworthy
۱۶٬۰۱۱

ویرایش