automoderated، ناظمان (CommentStreams)، trustworthy
۱۶٬۰۱۱
ویرایش
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
{{درگاه|زن و خانواده}} | {{درگاه|زن و خانواده}} | ||
== متن روایت == | |||
{{متن عربی|وَ قَالَ (عليه السلام): الْمَرْأَةُ شَرٌّ كُلُّهَا، وَ شَرُّ مَا فِيهَا أَنَّهُ لَا بُدَّ مِنْهَا.|ترجمه=و فرمود: همه چيز زن شرّ است، و بدتر از آن اينكه از وجودش چاره اى نيست.}}<ref>حکمت ۲۳۸ نهج البلاغه</ref> | |||
== معنای شر == | |||
.. | |||
== تفسیر روایت == | |||
امام در حکمت ۲۳۸. واژه شرّ را به معنای بَد و بدیها استعمال نکرده، بلکه خواست بفهماند که، ازدواج و تشکیل زندگی مسئولیتها و مشکلاتی دارد و این همان ضربالمثل فارسی است که میگوید: «زن و بچّه دردسرند و بی دردسر هم نمیتوان زندگی کرد». آنگاه برداشتهای منفی و اعتراضهای نامناسب مطرح نخواهد شد.<ref>نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم، الهادی، چاپ اول، ۱۳۷۹، مقدمه و ص۶۷۹ پاورقی.</ref> | |||
ب) اطلاق «شر» بر زن همانند اطلاق بسیاری از کلمات دیگر جنبه اضافی و نسبی دارد. و این امری رایج در احادیث و شیوه گفتار عرفی است. بدین معنا که زن نه از جنبه انسانی یا همسری و مادریاش، بلکه از منظر اختصاصی زنانگیاش برای مردان به گونههایی اشتغال ذهنی و پراکندگی قلبی و روحی ایجاد میکند و او را از توجه کامل، در پرداختن به کمالات علمی و معنوی بازمیدارد و این اختصاص به زن ندارد بلکه اساساً مسیر رشد و کمال نوعی انسان در فطرت و آفرینش به گونهای مقرر شده که با توجّه به قوا و استعدادهای سرشته در نهادش، باید حصارها و بندهای بازدارنده را شناخته، خود را از آن برهاند، انسان برای رسیدن به کمال ناگزیر از کوشش در تأمین نیازهای طبیعی خویش است و در این مسیر باید به گونهای عمل نماید که فشارهای برخاسته از نیازهای زمینی او را از پا در نیاورد. و در این راه هر امر بازدارنده یا مشکلسازی شرّ نسبی محسوب میگردد. هرچند همان امر در جای خود میتواند دارای فواید و محاسن بسیاری باشد. همچنانکه احادیث متعدّدی نیز با همین نگاه به بانوان نگریسته است. از جمله آنچه که از امام صادق(ع) نقل شده است که: «أکثر الخیر فی النساء»<ref>حرعاملی، وسائلالشیعه، آلالبیت، ج۲۰، ص۲۴، باب ۳، أبواب مقدمات النکاح، ح۱۲.</ref> (بیشترین خیر در زنان است). | ب) اطلاق «شر» بر زن همانند اطلاق بسیاری از کلمات دیگر جنبه اضافی و نسبی دارد. و این امری رایج در احادیث و شیوه گفتار عرفی است. بدین معنا که زن نه از جنبه انسانی یا همسری و مادریاش، بلکه از منظر اختصاصی زنانگیاش برای مردان به گونههایی اشتغال ذهنی و پراکندگی قلبی و روحی ایجاد میکند و او را از توجه کامل، در پرداختن به کمالات علمی و معنوی بازمیدارد و این اختصاص به زن ندارد بلکه اساساً مسیر رشد و کمال نوعی انسان در فطرت و آفرینش به گونهای مقرر شده که با توجّه به قوا و استعدادهای سرشته در نهادش، باید حصارها و بندهای بازدارنده را شناخته، خود را از آن برهاند، انسان برای رسیدن به کمال ناگزیر از کوشش در تأمین نیازهای طبیعی خویش است و در این مسیر باید به گونهای عمل نماید که فشارهای برخاسته از نیازهای زمینی او را از پا در نیاورد. و در این راه هر امر بازدارنده یا مشکلسازی شرّ نسبی محسوب میگردد. هرچند همان امر در جای خود میتواند دارای فواید و محاسن بسیاری باشد. همچنانکه احادیث متعدّدی نیز با همین نگاه به بانوان نگریسته است. از جمله آنچه که از امام صادق(ع) نقل شده است که: «أکثر الخیر فی النساء»<ref>حرعاملی، وسائلالشیعه، آلالبیت، ج۲۰، ص۲۴، باب ۳، أبواب مقدمات النکاح، ح۱۲.</ref> (بیشترین خیر در زنان است). | ||
ج) احادیث معصومین(ع) گاه در قالب بیانی قانونی عرضه میگردد، و گاه پیشوایان بزرگوار ما، در مقام خطابه یا موعظه با مخاطبانی خاصّ مواجه بودند، اگر بپذیریم که هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد، باید گفت: رساترین سخن آن است که مقتضای مقام، سخن و خصوصیات مخاطب باشد. چنانچه مخاطب امام در مقام موعظه اگر از وارستگارنی چون ابوذر و عثمان بن مظعون باشد به خاطر آنکه شدیداً شیفته سلوک معنوی است و حتی از نیازهای ضروری مادّی نیز امتناع میورزد، نیازمند تأکید و مبالغه در دعوت به نیازهای زمینی است. حال اگر مخاطب امیرالمؤمنین(ع) جمعی بیاعتنا به زندگی عقلانی و افتاده در گنداب شهوات باشند، نهیبی اکید و بلیغ نیاز دارد تا انگیزه کاستن از شهوتپرستی و پرداختن به کمالات در آنان ایجاد شود. | ج) احادیث معصومین(ع) گاه در قالب بیانی قانونی عرضه میگردد، و گاه پیشوایان بزرگوار ما، در مقام خطابه یا موعظه با مخاطبانی خاصّ مواجه بودند، اگر بپذیریم که هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد، باید گفت: رساترین سخن آن است که مقتضای مقام، سخن و خصوصیات مخاطب باشد. چنانچه مخاطب امام در مقام موعظه اگر از وارستگارنی چون ابوذر و عثمان بن مظعون باشد به خاطر آنکه شدیداً شیفته سلوک معنوی است و حتی از نیازهای ضروری مادّی نیز امتناع میورزد، نیازمند تأکید و مبالغه در دعوت به نیازهای زمینی است. حال اگر مخاطب امیرالمؤمنین(ع) جمعی بیاعتنا به زندگی عقلانی و افتاده در گنداب شهوات باشند، نهیبی اکید و بلیغ نیاز دارد تا انگیزه کاستن از شهوتپرستی و پرداختن به کمالات در آنان ایجاد شود. |