automoderated، ناظمان (CommentStreams)، trustworthy
۱۶٬۰۱۱
ویرایش
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
وکیل نبودن پیامبر(ص) بر مردم که در قرآن آمده، به چه معنا است؟ | وکیل نبودن پیامبر(ص) بر مردم که در قرآن آمده، به چه معنا است؟ | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}}وکیل نبودن پیامبر(ص) بر مردم در چند آیه [[قرآن کریم]] مورد تصریح قرار گرفته است | {{پاسخ}}وکالت نداشتن پیامبر(ص) به این معناست که او اجازهٔ اجبار و زورگویی به مردم برای ایمان آوردنشان را ندارد. و اختیار کفر و هدایت مردم در دست او نیست. وکیل نبودن پیامبر(ص) بر مردم در چند آیه [[قرآن کریم]] مورد تصریح قرار گرفته است. این مضمون با کلماتی دیگر مانند مصیطر (مسلط) و جبار (زورگو) و حفیظ (نگهبان) هم آمده است که از پیامبر(ص) نفی شده است. سلب این عناوین و جایگاه از پیامبر(ص) از مهمترین عناصرِ تقویتکننده اندیشهٔ آزادی در انتخاب دین است. | ||
در آیات متعددی درباره این موضوع سخن رفته | در آیات متعددی درباره این موضوع سخن رفته که وظیفه پیامبر(ص) تنها ابلاغ پیام و اندرز دادن است و سیطرهای بر مردم ندارد و نباید ایمان و عقیدهای را تحمیل کند. قرآن بارها از پیامبر(ص) با اوصافی مانند بشیر و نذیر یاد کرده و این نکته را یادآور است که پیامبر نمیتواند و نباید تحمیلکنندهٔ دین باشد. به موضوع عدم اکراه در دین در آیات زیادی در قرآن اشاره شده است. خداوند در قرآن در چندین آیه تصریح کرده است که اگر خداوند میخواست، همه انسانها را هدایت میکرد؛ اما خلقت انسانها برای این است که مورد آزمایش قرار گیرند و ذیل راهنمایی [[پیامبران(ع)]]، خود خیر و شر را برگزینند. | ||
== نفی وکالت پیامبر(ص) == | == نفی وکالت پیامبر(ص) == | ||
در چندین آیهٔ قرآن،<ref>سوره یونس آیه ۱۰۸. سوره فرقان آیه ۴۳، سوره اسراء آیه ۵۴، سوره شوری آیه ۶، سوره انعام آیه ۶۶ و ۱۰۷. سوره زمر آیه ۴۱.</ref> نسبت وکالت بر مردم از پیامبر(ص) نفی شده است؛ از جمله در آیهٔ {{قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ وَکِیلًا|ترجمه=و تو را بر ایشان نگهبان نفرستادهایم.|سوره=اسراء|آیه=۵۴}} | در چندین آیهٔ قرآن،<ref>سوره یونس آیه ۱۰۸. سوره فرقان آیه ۴۳، سوره اسراء آیه ۵۴، سوره شوری آیه ۶، سوره انعام آیه ۶۶ و ۱۰۷. سوره زمر آیه ۴۱.</ref> نسبت وکالت بر مردم از پیامبر(ص) نفی شده است؛ از جمله در آیهٔ {{قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ وَکِیلًا|ترجمه=و تو را بر ایشان نگهبان نفرستادهایم.|سوره=اسراء|آیه=۵۴}} | ||
وکیل یعنی کسی که کار دیگران به او واگذار شده است.<ref>قرشی، سید علی اکبر، تفسیراحسنالحدیث، ج۹، ص۲۹۵.</ref> منظور از وکیل در این موارد کسی است که مسئول هدایت عملی و ضامن دیگران باشد. مفسران گفتهاند پیامبر(ص) به مردم اعلام میکرد که این شما هستید که باید تصمیم نهایی را در مورد قبول یا رد حقیقت بگیرید و هدایت را بپذیرید، من تنها مأمور ابلاغ رسالت و دعوت الهی هستم.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۲۸۶.</ref> پیامبر(ص) تنها مسئول ابلاغ رسالت بود، نه مسئول ایمان و کفر مردم؛ چون ایمان و کفر آنان | وکیل یعنی کسی که کار دیگران به او واگذار شده است.<ref>قرشی، سید علی اکبر، تفسیراحسنالحدیث، ج۹، ص۲۹۵.</ref> منظور از وکیل در این موارد کسی است که مسئول هدایت عملی و ضامن دیگران باشد. مفسران گفتهاند پیامبر(ص) به مردم اعلام میکرد که این شما هستید که باید تصمیم نهایی را در مورد قبول یا رد حقیقت بگیرید و هدایت را بپذیرید، من تنها مأمور ابلاغ رسالت و دعوت الهی هستم.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۲۸۶.</ref> پیامبر(ص) تنها مسئول ابلاغ رسالت بود، نه مسئول ایمان و کفر مردم؛ چون ایمان و کفر آنان در دست او نبود.<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۴۳۳.</ref> در تفاسیر، در کنار معنای نفی وکالت، به وظیفه اِنذار و تبشیر پیامبر(ص) اشاره شده است.<ref>مغنیه، محمدجواد، ترجمه تفسیر کاشف، ج ۳، ص ۳۲۰.</ref> نیز، اینکه پیامبر(ص) در مقابل تکذیب مشرکان اختیار ندارد تا با زور آنان را منع کند، بلکه فقط میتواند به عذاب عظیم آخرت هشدار دهد.<ref>علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص: ۱۹۸.</ref> | ||
در تفسیر [[مجمع البیان]] ذیل آیه ۵۴ [[سوره اسراء]] آمده است که پیامبر(ص) حافظ اعمال مردم نیست و پاداش و کیفر آنان هم بر او نیست. پیامبر(ص) تنها آنان را میترساند و مأمور نیست که با آنها بجنگد و وادارشان سازد که ایمان بیاورند.<ref>طبرسی، ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص: ۱۳۴.</ref> | در تفسیر [[مجمع البیان]] ذیل آیه ۵۴ [[سوره اسراء]] آمده است که پیامبر(ص) حافظ اعمال مردم نیست و پاداش و کیفر آنان هم بر او نیست. پیامبر(ص) تنها آنان را میترساند و مأمور نیست که با آنها بجنگد و وادارشان سازد که ایمان بیاورند.<ref>طبرسی، ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص: ۱۳۴.</ref> | ||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
== رساندن پیام == | == رساندن پیام == | ||
قرآن بارها اعلام میدارد که آنچه بر عهدهٔ پیامبر(ص) است تنها ابلاغِ پیام و تبلیغ است.<ref>سوره آل عمران آیه ۲۰. سوره نحل آیه ۸۲ و ۳۵. سوره عنکبوت آیه ۱۸. سوره تغابن آیه ۱۲، سوره مائده ۹۲ و ۹۹.</ref> در این آیات، جدال با مشرکان نهی شده و مسئولیت پیامبر(ص) فقط تبلیغ و ترویج دین دانسته شده است.<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۳، ص: ۱۹۲.</ref> کار پیامبران، دعوت و تبلیغ است، نه اجبار مردم به ایمان.<ref>قرائتی محسن، تفسیر نور، ج۴، ص: ۵۱۸. و نیز: طبرسی، ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج۱۹، ص: ۳۱.</ref>وظیفه پیامبران رسانیدن اوامر و نواهی خداوند است، | قرآن بارها اعلام میدارد که آنچه بر عهدهٔ پیامبر(ص) است تنها ابلاغِ پیام و تبلیغ است.<ref>سوره آل عمران آیه ۲۰. سوره نحل آیه ۸۲ و ۳۵. سوره عنکبوت آیه ۱۸. سوره تغابن آیه ۱۲، سوره مائده ۹۲ و ۹۹.</ref> در این آیات، جدال با مشرکان نهی شده و مسئولیت پیامبر(ص) فقط تبلیغ و ترویج دین دانسته شده است.<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۳، ص: ۱۹۲.</ref> کار پیامبران، دعوت و تبلیغ است، نه اجبار مردم به ایمان.<ref>قرائتی محسن، تفسیر نور، ج۴، ص: ۵۱۸. و نیز: طبرسی، ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج۱۹، ص: ۳۱.</ref>وظیفه پیامبران رسانیدن اوامر و نواهی خداوند است، اما عمل مردم بر طبق آن به هیچروی جزء وظایف آنان نیست و این معنا در بسیاری از آیات آمده است.<ref>مغنیه، محمدجواد، ترجمه تفسیر کاشف، ج۴، ص: ۷۹۲.</ref> | ||
[[علامه طباطبایی|سید محمدحسین طباطبایی]]، مفسر | [[علامه طباطبایی|سید محمدحسین طباطبایی]]، مفسر معاصر، ذیل آیه {{قرآن|فَهَلْ عَلَی الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ|ترجمه=آیا پیامبران را جز تبلیغ روشنگر وظیفه دیگری است؟|سوره=نحل|آیه=۳۵}} مفهوم بلاغ مبین را این میداند که تنها وظیفه فرستادگان خدا ابلاغ مبین و ابلاغ آشکار است. وظیفه آنان این نیست که مردم را مجبور به قبول دعوت خود کنند، یا ارادهٔ تکوینی خدا را از بین ببرند و بهطور قهر و جبر از کفر به ایمان و از عصیان به اطاعت بکشانند.<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۲، ص: ۳۵۲.</ref> | ||
در قرآن بارها تصریح شده است که پیامبر(ص) و پیامبران(ع) تنها مژدهدهنده (بشیر) و بیمدهنده (نذیر و منذر) و پند دهنده (مذکِّر) هستند.<ref>سوره مائده آیه ۱۹. سوره اعراف آیه ۱۸۸ و ۱۸۴. سوره هود آیه ۲ و ۱۲ و ۲۵. سوره بقره آیه ۱۱۹. سوره سبأ آیه ۲۴ و ۳۴ و ۴۴ و ۴۶. سوره فاطر آیه و ۲۳ و ۴۲ و ۲۴. سوره فصلت آیه ۴. سوره حج آیه ۴۹. سوره شعراء آیه ۱۱۵. سوره قصص آیه ۴۶. سوره عنکبوت آیه ۵۰. سوره سجده آیه ۳. سوره ص آیه ۷۰. سوره زخرف آیه ۲۳. سوره احقاف آیه ۹. سوره ذاریات آیه ۵۰ و ۵۱. سوره نجم آیه ۵۶. سوره ملک آیه ۸ و ۹ و ۱۷ و ۲۶. سوره نوح آیه ۲. سوره رعد آیه ۷. سوره ص آیه ۴ و ۶۵. سوره ق آیه ۲. سوره نازعات آیه ۴۵. سوره اسراء آیه ۱۰۵. سوره فرقان آیه ۵۶. سوره احزاب آیه ۴۵. سوره فتح آیه ۸. سوره صف آیه ۶. سوره غاشیه آیه ۲۱ و …</ref> مفسران گفتهاند آنچه بر خداوند است فرستادن پیامبری معصوم، با منطق حقّ و همراه با بشارت و انذار است. و مردم خودشان هستند که آزادانه یا راه حقّ را میپذیرند یا سرسختانه لجاجت میکنند.<ref>قرائتی محسن، تفسیر نور، ج۱، ص: ۱۹۱</ref> | در قرآن بارها تصریح شده است که پیامبر(ص) و پیامبران(ع) تنها مژدهدهنده (بشیر) و بیمدهنده (نذیر و منذر) و پند دهنده (مذکِّر) هستند.<ref>سوره مائده آیه ۱۹. سوره اعراف آیه ۱۸۸ و ۱۸۴. سوره هود آیه ۲ و ۱۲ و ۲۵. سوره بقره آیه ۱۱۹. سوره سبأ آیه ۲۴ و ۳۴ و ۴۴ و ۴۶. سوره فاطر آیه و ۲۳ و ۴۲ و ۲۴. سوره فصلت آیه ۴. سوره حج آیه ۴۹. سوره شعراء آیه ۱۱۵. سوره قصص آیه ۴۶. سوره عنکبوت آیه ۵۰. سوره سجده آیه ۳. سوره ص آیه ۷۰. سوره زخرف آیه ۲۳. سوره احقاف آیه ۹. سوره ذاریات آیه ۵۰ و ۵۱. سوره نجم آیه ۵۶. سوره ملک آیه ۸ و ۹ و ۱۷ و ۲۶. سوره نوح آیه ۲. سوره رعد آیه ۷. سوره ص آیه ۴ و ۶۵. سوره ق آیه ۲. سوره نازعات آیه ۴۵. سوره اسراء آیه ۱۰۵. سوره فرقان آیه ۵۶. سوره احزاب آیه ۴۵. سوره فتح آیه ۸. سوره صف آیه ۶. سوره غاشیه آیه ۲۱ و …</ref> مفسران گفتهاند آنچه بر خداوند است فرستادن پیامبری معصوم، با منطق حقّ و همراه با بشارت و انذار است. و مردم خودشان هستند که آزادانه یا راه حقّ را میپذیرند یا سرسختانه لجاجت میکنند.<ref>قرائتی محسن، تفسیر نور، ج۱، ص: ۱۹۱</ref> | ||
[[ | [[فخر رازی]]، مفسر قرن ششم قمری، در تفسیر آیهٔ ۱۲۵ [[سوره نحل|سورهٔ نحل]] میگوید که خداوند فرستادهٔ خویش را فرمان داد تا مردم را به یکی از این سه روش: حکمت، موعظهٔ حسنه و جدال احسن، به دین خود دعوت نماید.<ref>اعوانی، غلامرضا، مدخل جدل، دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۷، ص۶۴۶۰.</ref> | ||
== عدم تسلط پیامبر(ص) بر مردم == | == عدم تسلط پیامبر(ص) بر مردم == | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
قرآن، وصف حفیظ (نگهبان و حافظ) را از پیامبر نفی کرده است.<ref>سوره هود آیه ۸۶، سوره انعام آیه ۱۰۴.</ref>مراد از حفیظ کسی است که اراده شئون وجود، از قبیل حیات، نشو، رزق و امثال آن به دست او است.<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۴۳۳.</ref> نفی صفت حفیظ و وکیل از پیامبر(ص) به معنی نفی اجبار کردن بر دفع زیان یا جلب منفعت است. پیامبر حافظ اعمال و مراقب کارهای مردم نیست و نیز مأمور و نگاهبان آنها نیست تا با جبر و زور آنان را به ایمان دعوت کند.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۳۹۲ ۳۹۰.</ref> | قرآن، وصف حفیظ (نگهبان و حافظ) را از پیامبر نفی کرده است.<ref>سوره هود آیه ۸۶، سوره انعام آیه ۱۰۴.</ref>مراد از حفیظ کسی است که اراده شئون وجود، از قبیل حیات، نشو، رزق و امثال آن به دست او است.<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۴۳۳.</ref> نفی صفت حفیظ و وکیل از پیامبر(ص) به معنی نفی اجبار کردن بر دفع زیان یا جلب منفعت است. پیامبر حافظ اعمال و مراقب کارهای مردم نیست و نیز مأمور و نگاهبان آنها نیست تا با جبر و زور آنان را به ایمان دعوت کند.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۳۹۲ ۳۹۰.</ref> | ||
[[علامه شعرانی|میرزا ابوالحسن شعرانی]]، مفسر معاصر، در شرح مضمون آزادی و اختیار انسان گفته است که خداوند انسان را مختار آفرید تا انسان خود اختیار نیک یا بد را داشته باشد. | [[علامه شعرانی|میرزا ابوالحسن شعرانی]]، مفسر معاصر، در شرح مضمون آزادی و اختیار انسان گفته است که خداوند انسان را مختار آفرید تا انسان خود اختیار نیک یا بد را داشته باشد. اما گاهی انسانِ ستمگری خود را مصلح و دلسوز مردم میداند و بهانه میآورد که در راستای مصالحشان اجبار میشوند. اما، هیچ مصلحتی بالاتر از دین خدا نیست و خدا آنها را مجبور نکرد. مصلحت هرچند هم عظیم باشد، اختیار داشتن مردم از آن عظیمتر است و اگر تمام نعمتهای جهان را برای انسان فراهم آورند و او را در زندان کنند، چون برخلاف طبع اوست، بر او دشوار است.<ref>شعرانی، ابوالحسن، پژوهشهای قرآنی علامه شعرانی، ج۳، ص: ۱۳۵۰، محقق: غیاثی کرمانی، محمدرضا</ref> | ||
{{جعبه نقلقول|علامه شعرانی: اجبار، هرچند بر امر نیک باشد، اختیار از آن بهتر است.<ref>شعرانی، ابوالحسن، پژوهشهای قرآنی علامه شعرانی، ج۳، ص: ۱۳۵۰، محقق: غیاثی کرمانی، محمدرضا</ref>}} | {{جعبه نقلقول|علامه شعرانی: اجبار، هرچند بر امر نیک باشد، اختیار از آن بهتر است.<ref>شعرانی، ابوالحسن، پژوهشهای قرآنی علامه شعرانی، ج۳، ص: ۱۳۵۰، محقق: غیاثی کرمانی، محمدرضا</ref>}} |