trustworthy
۲٬۵۶۵
ویرایش
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
(در معنای لغوی قهر پاورقی ها آمد و دو مورد از مصادیق قهر در قرآن به متن اضافه شد) |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
== قهر در قرآن == | == قهر در قرآن == | ||
در قرآن کریم عین کلمهٔ قهر نیامده است؛ ولی مشتقات | در قرآن کریم عین کلمهٔ قهر نیامده است؛ ولی مشتقات در چهار مورد استفاده شده است: | ||
۱. القاهر: اسم «قاهر» در قرآن کریم دو بار آمده است و در هر دو مورد وصف خدای تبارک و تعالی قرار گرفته | ۱. القاهر: اسم «قاهر» در قرآن کریم دو بار آمده است و در هر دو مورد وصف خدای تبارک و تعالی قرار گرفته است: | ||
{{قرآن|وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَهُوَ الْحَکیمُ الْخَبِیرُ|ترجمه=اوست غالب و بالای (برتر از) بندگانش و اوست فرزانه و آگاه|سوره=انعام|آیه=۱۸}} | {{قرآن|وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَهُوَ الْحَکیمُ الْخَبِیرُ|ترجمه=اوست غالب و بالای (برتر از) بندگانش و اوست فرزانه و آگاه|سوره=انعام|آیه=۱۸}} | ||
{{قرآن|وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَیُرْسِلُ عَلَیْکم حَفَظَه|ترجمه=اوست غالب و برتر از بندگانش، نگهبانانی بر شما گمارد.|سوره=انعام|آیه=۶۱}} | |||
۲. القهار: لفظ «قهار» در قرآن کریم شش مورد آمده است و در همهٔ این موارد، وصف خدا قرار گرفته و پیوسته با اسم «الواحد» همراه میباشد | ۲. القهار: لفظ «قهار» در قرآن کریم شش مورد آمده است و در همهٔ این موارد، وصف خدا قرار گرفته و پیوسته با اسم «الواحد» همراه میباشد: | ||
{{قرآن|... قُلِ اللّهُ خَالِقُ کلِّ شَیْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ|ترجمه=بگو خدا آفریدگار همه چیز است و اوست یگانه و غالب.|سوره=رعد|آیه=۱۶}}<ref>همدانی، سید حسین، شرح اسماء حسنی، ص۸۶.</ref> | {{قرآن|... قُلِ اللّهُ خَالِقُ کلِّ شَیْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ|ترجمه=بگو خدا آفریدگار همه چیز است و اوست یگانه و غالب.|سوره=رعد|آیه=۱۶ ورک: سوره=یوسف|آیه=39. سوره =ابراهیم|آیه=48.سوره=ص|آیه=65. سوره=زمر|آیه=4. سوره=غافر|آیه=16}}<ref>همدانی، سید حسین، شرح اسماء حسنی، ص۸۶.</ref> | ||
3. قاهرون: یک بار در قرآن به معنای مسلط بودن فرعونیان بر بنیاسرائیل آمده است: | |||
{{قرآن|وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَ تَذَرُ مُوسى وَ قَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ يَذَرَكَ وَ آلِهَتَكَ قالَ سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ وَ نَسْتَحْيي نِساءَهُمْ وَ إِنَّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ|ترجمه=و اشراف قوم فرعون (به او) گفتند: «آيا موسى و قومش را رها مىكنى كه در زمين فساد كنند، و تو و خدايانت را رها سازد؟!» گفت: «بزودى پسرانشان را مىكشيم، و دخترانشان را زنده نگه مىداريم (تا به ما خدمت كنند)؛ و ما بر آنها كاملًا مسلّطيم.|سوره=اعراف|آیه=127}} | |||
4. تقهر: یک بار در قرآن به معنای تحقیر و ذلیل شمردن آمده است: | |||
{{قرآن| فَأَمَّا الْيَتيمَ فَلا تَقْهَرْ|ترجمه= و اما يتيم را تحقير مكن.|سوره=ضحی|آیه=9}} | |||
'''معنای قهر''' | '''معنای قهر''' | ||
«ابن فارس» دربارهٔ معنای «قهر» که قاهر و قهار از آن گرفته شده است، میگوید: این کلمه بر پیروزی و برتری دلالت میکند و قاهر به معنای غالب است. «راغب» میگوید: «قهر» به معنای غلبه و ذلیل کردن طرف مقابل است، چنانکه میفرماید:{{قرآن|فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ}}.<ref>ضحی / ۹.</ref> (امّا یتیم را ذلیل مکن). ولی ظاهر این است که «ذلت» معنای مستقیم «قهر» نیست، بلکه از لوازم آن میباشد، زیرا لازمهٔ غلبه بر کسی، ذلیل و سرکوب کردن اوست که ملازم با ذلت است. | «ابن فارس» دربارهٔ معنای «قهر» که قاهر و قهار از آن گرفته شده است، میگوید: این کلمه بر پیروزی و برتری دلالت میکند و قاهر به معنای غالب است.<ref> ابن فارس، أحمد بن فارس، معجم مقاييس اللغة - قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، 1404ق، ج5، ص35</ref> «راغب» میگوید: «قهر» به معنای غلبه و ذلیل کردن طرف مقابل است، چنانکه میفرماید:{{قرآن|فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ}}.<ref>ضحی / ۹.</ref> (امّا یتیم را ذلیل مکن).<ref> راغب اصفهانى، حسين بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، بیروت، دار الشامية - لبنان - بيروت، چاپ اول، 1412 ق، ص687.</ref> ولی ظاهر این است که «ذلت» معنای مستقیم «قهر» نیست، بلکه از لوازم آن میباشد، زیرا لازمهٔ غلبه بر کسی، ذلیل و سرکوب کردن اوست که ملازم با ذلت است. | ||
[[علامه طباطبایی]] | [[علامه طباطبایی]] قهر را، نوعی از غلبه میداند که چیزی بر چیزی پیروز گردد و او را به پیروی از اثر خود مجبور سازد، اثری که با طبع او سازگار نیست، مانند غلبه آب بر آتش، که آن را خاموش میسازد. | ||
اسم «قاهر» همان گونه که بر دیگران صدق میکند بر خدا نیز صدق میکند؛ ولی با این تفاوت که در غیر خداوند قاهر و مقهور از نظر وجودی در رتبه واحدی قرار دارند؛ مثلاً آب و آتش هر دو موجود طبیعی است، در حالی که | اسم «قاهر» همان گونه که بر دیگران صدق میکند بر خدا نیز صدق میکند؛ ولی با این تفاوت که در غیر خداوند قاهر و مقهور از نظر وجودی در رتبه واحدی قرار دارند؛ مثلاً آب و آتش هر دو موجود طبیعی است، در حالی که قاهر بودن خدا بر جهان با بندگان، از این مقوله نیست. قاهریت او برتری و احاطه اوست، درست است خدا بر بندگانش غالب است، لکن چون از نظر وجودی برتر است، از این جهت در قرآن کریم لفظ قاهر با جمله «فَوْقَ عِبَادِهِ» همراه میباشد و عنایت دارد که این مطلب با به کار بردن کلمهٔ «فوق عباده» بیان کند تا برساند نه تنها خدا قاهر بر بندگان است، بلکه بالا و برتر از آنها است.<ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم،۱۳۷۴ش، ج۷، ص۳۵.</ref> | ||
گاهی گفته میشود: «قهار» مبالغهٔ قاهر است و علاوه بر این، تفاوت جوهری، توصیف خدا به «قهار» به اعتبار ذات است، در حالی که توصیف او به «قاهر» به اعتبار فعل است. و امّا نمایش این اسم در زندگی ما این است که بر دشمنان خود قاهر و پیروز شویم و بدترین دشمنها نفس اماره است و آنگاه که بر شهوت و خشم غلبه کردیم، بر دشمن خود پیروز شدهایم.<ref>سبحانی، جعفر، مجله درسهایی از مکتب اسلام، شماره ۵، ص۷۶.</ref> | گاهی گفته میشود: «قهار» مبالغهٔ قاهر است و علاوه بر این، تفاوت جوهری، توصیف خدا به «قهار» به اعتبار ذات است، در حالی که توصیف او به «قاهر» به اعتبار فعل است. و امّا نمایش این اسم در زندگی ما این است که بر دشمنان خود قاهر و پیروز شویم و بدترین دشمنها نفس اماره است و آنگاه که بر شهوت و خشم غلبه کردیم، بر دشمن خود پیروز شدهایم.<ref>سبحانی، جعفر، مجله درسهایی از مکتب اسلام، شماره ۵، ص۷۶.</ref> | ||
== غلبه در قرآن == | == غلبه در قرآن == | ||
غلبه به معنای چیره شدن | غلبه به معنای چیره شدن و مشتقات مختلف آن به معنای: چیرگی بدبختیها، چیرگی در تصرف شهر، بر کسی چیره شد، آمده است.<ref>خسروی حسینی غلام رضا، ترجمه مفردات راغب، تهران، انتشارات مرتضوی، چاپ ۱۳۷۵ش، ج۲، ص709</ref> در فرهنگ ابجدی غلبه به معنای برتری یافتن و چیره شدن و مشتقات مختلف آن به معنای: سخاوت و بخشندگی خوی او شد، به زور چیزی را از کسی گرفتن، محکم و پابرجا، و باغچه پر از درخت، زمین بزرگ و بلند، آمده است.<ref>بستانی، فؤاد افرام، فرهنگ ابجدی، تهران، اسلامی، چاپ دوم، 1375ش، ص644.</ref> | ||
آیاتی که مشتقات این کلمه در آنها آمده است، عبارتند از: روم ۲، بقره / ۲۴۹، انفال / ۶۵، ۴۸، ۳۶، مجادله / ۲۱، شعراء / ۴۴، آل عمران / ۱۲، انبیاء / ۴۴. | آیاتی که مشتقات این کلمه در آنها آمده است، عبارتند از: روم ۲، بقره / ۲۴۹، انفال / ۶۵، ۴۸، ۳۶، مجادله / ۲۱، شعراء / ۴۴، آل عمران / ۱۲، انبیاء / ۴۴. | ||
در آیه ۴۴ [[سوره شعراء]] ساحران به [[فرعون]] قسم | در آیه ۴۴ [[سوره شعراء]] ساحران به [[فرعون]] قسم میخورند که بر [[حضرت موسی(ع)]] پیروز می شوند: {{قرآن|إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ|ترجمه=ما حتماً پيروزيم|سوره=شعراء|آیه=۴۴}} | ||
* به بیان علامه طباطبایی، غلبه اعم از قهر میباشد و موارد کاربرد آن گستردهتر است. به بیان دیگر بین قهر و غلبه، عام و خاصّ مطلق وجود دارد و معنای غلبه اعمّ از قهر میباشد. | * به بیان علامه طباطبایی، غلبه اعم از قهر میباشد و موارد کاربرد آن گستردهتر است. به بیان دیگر بین قهر و غلبه، عام و خاصّ مطلق وجود دارد و معنای غلبه اعمّ از قهر میباشد. |