automoderated، ناظمان (CommentStreams)
۱۵٬۰۹۲
ویرایش
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
'''آیه «قتل یک نفر مساوی است با کشتن همه انسانها»''' بیانگر شدت حرمت و قبح قتل نفس است که با کشتن همه | '''آیه «قتل یک نفر مساوی است با کشتن همه انسانها»''' بیانگر شدت حرمت و قبح قتل نفس است که با کشتن همه انسانها برابر دانسته شده است. از این آیه برای اهمیت حفظ نفس در اسلام استفاده کردهاند. قرآن قتل یک انسان را چنان شنیع و زشت میداند که آن را با قتل همه انسانها یکی اعلام کرده است. | ||
مفسران معتقدند وقتی شخصی، انسانی را به ناحق میکشد، این آمادگی را دارد که به کشتن دیگر انسانها اقدام کند. دست او به خون بیگناهی آلوده شده و میتواند انسانهای بیگناه دیگری را نیز بکشد. | مفسران معتقدند وقتی شخصی، انسانی را به ناحق میکشد، این آمادگی را دارد که به کشتن دیگر انسانها اقدام کند. دست او به خون بیگناهی آلوده شده و میتواند انسانهای بیگناه دیگری را نیز بکشد. | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
==تفسیر آیه== | ==تفسیر آیه== | ||
نزد عقلا كشتن همه مردم از زشتترين زشتيها است و آيه ۳۲ [[سوره مائده]] به صراحت بيان داشته كه كشتن يك نفر، در صورتى كه به خاطر قصاص يا به عنوان مفسد فى الارض نباشد، به منزله كشتن همه مردم و از زشتترين اعمال و بزرگترين گناهان به شمار مىآيد.<ref>موسسه دائرة المعارف فقه اسلامی، فقه اهل بیت علیهم السلام - فارسی، ج۳۵، ص۳۴.</ref> | |||
قتل نفس | قتل نفس حرام بوده است، چه دليل لفظى داشته باشيم يانه و هيچگاه حلال نبوده است. و بربنى اسراييل تحريم قتل نفس تشديد شد و دليل آن احتمالا اين بوده كه آنان بقرينه ذيل آيه فوق: «ثُمَّ إِنَّ كَثِيراً مِنْهُمْ بَعْدَ ذلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ» (المائدة: 32)؛ در كشتن بىگناهان اسراف مىكردهاند.<ref>محسنى، شيخ محمد آصف، افق اعلى، ج۱، ص۱۵۵.</ref>{{جعبه نقلقول|علامه طباطبایی: قتل بدون حق منازعه با ربوبيت رب العالمين است.<ref>علامه طباطبایی، ترجمه تفسير الميزان، ج۵، ص: ۵۳۲.</ref>}}[[قرآن کریم]] در این آیه یک حقیقت «اجتماعی ـ تربیتی» را بازگو میکند، زیرا کسی که دست به خون انسان بیگناهی میآلاید، در حقیقت چنین آمادگی را دارد که انسانهای بیگناه دیگری را که با مقتول از نظر انسانی و بیگناهی برابرند، مورد حمله قرار داده و به قتل برساند. و نیز کسی که بهخاطر نوعدوستی و عاطفه انسانی، دیگری را از مرگ نجات دهد، این آمادگی را دارد که این طرح انسانی را در مورد هر بشر دیگری انجام دهد، چون او علاقمند به نجات انسانهای بیگناه است.<ref>علیآبادی، عبدالحسین، حقوق جنایی، بیجا، بانک ملی، ۱۳۵۳، ج۲، ص۱۷.</ref> | ||
مفسران ذیل این آیه گفتهاند اگر يك فرد به ناحق كشته شود خلقت خدا تباه شده، و غرض خداى سبحان كه بقاى انسانيت نسل بعد از نسل بود باطل شده است، و قاتل در مقام معارضه و منازعه با مقام ربوبى بر آمده است.<ref>علامه طباطبایی، ترجمه تفسير الميزان، ج۵، ص: ۵۳۲. | مفسران ذیل این آیه گفتهاند اگر يك فرد به ناحق كشته شود خلقت خدا تباه شده، و غرض خداى سبحان كه بقاى انسانيت نسل بعد از نسل بود باطل شده است، و قاتل در مقام معارضه و منازعه با مقام ربوبى بر آمده است.<ref>علامه طباطبایی، ترجمه تفسير الميزان، ج۵، ص: ۵۳۲. | ||
</ref> | </ref> دين اسلام دينى است كه كشتن بى گناهان را شديداً مذمت مىكند. اسلام كشتن يك شخص بى گناه را به مثابه كشتن همه مردم دانسته است كه گناه بسيار بزرگ محسوب می شود.<ref>فياض، شيخ محمد اسحاق، الگوى حكومت اسلامى، ص۸۲.</ref> | ||
دين اسلام دينى است كه كشتن بى گناهان را شديداً مذمت مىكند. اسلام كشتن يك شخص بى گناه را به مثابه كشتن همه مردم دانسته است كه گناه بسيار بزرگ محسوب می شود.<ref>فياض، شيخ محمد اسحاق، الگوى حكومت اسلامى، ص۸۲.</ref> | |||
==تکلیفبودن حفظ حیات انسان== | ==تکلیفبودن حفظ حیات انسان== | ||
از دیدگاه اسلام حیات بهطور کلی نشانهای از رحمت الهی است.<ref>روم/۵۰: فانظر الی آثار رحمه الله کیف یحیی الأرض بعد موتها.</ref> این نگاه به حیات از یک سو به آن ارزش میبخشد، و از سوی دیگر آن را امانتی در دست انسان میداند.<ref>چون در انسان روح الهی دمیده شده است. فاذا سویته و نفخت فیه من روحی … حجر/۲۹.</ref> اختیار انسان نسبت به حیات خویش در حدی است که خداوند به او عنایت کرده است؛ بنابراین حیات تنها حق افراد نیست، بلکه حفظ آن تکلیف فرض شده است و گذشتن از این حق جز در محدوده ضوابط الهی ممنوع است. | از دیدگاه اسلام حیات بهطور کلی نشانهای از رحمت الهی است.<ref>روم/۵۰: فانظر الی آثار رحمه الله کیف یحیی الأرض بعد موتها.</ref> این نگاه به حیات از یک سو به آن ارزش میبخشد، و از سوی دیگر آن را امانتی در دست انسان میداند.<ref>چون در انسان روح الهی دمیده شده است. فاذا سویته و نفخت فیه من روحی … حجر/۲۹.</ref> اختیار انسان نسبت به حیات خویش در حدی است که خداوند به او عنایت کرده است؛ بنابراین حیات تنها حق افراد نیست، بلکه حفظ آن تکلیف فرض شده است و گذشتن از این حق جز در محدوده ضوابط الهی ممنوع است. |