automoderated، ناظمان (CommentStreams)، trustworthy
۱۶٬۱۰۵
ویرایش
A.rezapour (بحث | مشارکتها) (ابرابزار) |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
پدر من فردی مؤمن، دلسوز و متعهدی است. ایشان در تمام لحظات زندگی مرا راهنمایی کردهاند که من سعی کردهام که طبق رهنمود پدر رفتار کنم. اما هماکنون برای انتخاب همسر اختلاف نظر شدیدی دارم. وظیفهٔ من چیست؟ | پدر من فردی مؤمن، دلسوز و متعهدی است. ایشان در تمام لحظات زندگی مرا راهنمایی کردهاند که من سعی کردهام که طبق رهنمود پدر رفتار کنم. اما هماکنون برای انتخاب همسر اختلاف نظر شدیدی دارم. وظیفهٔ من چیست؟ | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}}فرزندان تا جایی که ممکن است باید نظر والدین خود را درباره ازدواج خود جلب کنند و نیز والدین هم باید از دخالت بیجا در انتخاب همسر فرزند خود پرهیز کنند. احترام به والدین واجب شرعی است اما اطاعت بی چون و چرا بر فرزندان لازم نیست. | ||
== وجوب احترام به والدین == | |||
آنچه بر فرزند واجب است حفظ حرمت و جایگاه والای پدر و مادر و احترام به آنها میباشد. احترام در همه حال، حتی در حال کفر پدر و مادر؛ حتی در حال پیری و زود رنجی پدر و مادر و حتی در حالی که توقع نابجایی از فرد داشته باشند. | |||
آنچه که حرام است بیاحترامی به پدر و مادر است، اذیت پدر و مادر است و نیز حرفشنوی از آنها در صورت دعوت به معصیت الهی است. | |||
حال در جایی که خواست والدین حرام نیست اما از انسان چیزی را میخواهند که هزینه سنگینی برای انسان دارد، مثل ازدواج که بحث یک عمر زندگی است؛ انتخاب شغل، انتخاب رشته تحصیلی و … که سرنوشت انسان رقم زده میشود، چه باید کرد؟ | حال در جایی که خواست والدین حرام نیست اما از انسان چیزی را میخواهند که هزینه سنگینی برای انسان دارد، مثل ازدواج که بحث یک عمر زندگی است؛ انتخاب شغل، انتخاب رشته تحصیلی و … که سرنوشت انسان رقم زده میشود، چه باید کرد؟ | ||
ضمن اینکه احترام والدین واجب است، اطاعت بیچون و چرا نیز واجب نیست؛ مگر در مواقع خاص که توضیح داده خواهد شد. جهت روشن شدن مسئله، داستانی را از زمان پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله وسلّم ـ نقل میکنیم. دختری نزد پیغمبر اکرم | == اطاعت بی چون و چرا == | ||
ضمن اینکه احترام والدین واجب است، اطاعت بیچون و چرا نیز واجب نیست؛ مگر در مواقع خاص که توضیح داده خواهد شد. جهت روشن شدن مسئله، داستانی را از زمان پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله وسلّم ـ نقل میکنیم. دختری نزد پیغمبر اکرم (ص) آمد و گفت یا رسولالله پدرم میخواهد مرا مجبور کند که با پسر برادرش ازدواج کنم و من با این کار مخالفم و نمیخواهم با این شخص ازدواج کنم … پیامبر اکرم (ص) ابتدا به خاطر رعایت احترام پدر، دختر را نصیحت کردند و فرمودند «اگر میتوانی، پیشنهاد پدرت را قبول کن». دختر گفت: ای پیامبر خدا من علاقه ای به پسرعمویم ندارم و نمیتوانم او را به عنوان همسرم برگزینم. پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله وسلّم ـ فرمودند: «اختیار با توست، میخواهی قبول کن، نمیخواهی نکن».<ref>مظاهری، علی اکبر، جوانان و انتخاب همسر، قم، پارسایان، ص۷۹.</ref> | |||
نکته ای که در این داستان خوب است مورد توجه قرار گیرد این است که این اتفاق مربوط به یک دختر است که اسلام اذن پدر را برای ازدواج او لازم میداند، طبیعتاً برای یک پسر حق انتخاب بیشتر خواهد بود. پس حفظ حرمت و احترام والدین منافاتی با دفاع از حق مسلم خود و تصمیم بر سرنوشت خود ندارد. میشود در تصمیم معقول و منطقی خود محترمانه پافشاری کرد و در عین حال شأن و جایگاه والای آنها را پاسداشت. البته در جایی که در تصمیم خود تردید داریم یا واقعاً یقین نداریم که این تصمیم در شأن و شخصیت ما و مطابق ارزشهای خود و خانوادهمان است یا نه، بهتر است جانب احتیاط را رعایت کنیم و مسئله را با یک مشاور امین در میان بگذاریم. | نکته ای که در این داستان خوب است مورد توجه قرار گیرد این است که این اتفاق مربوط به یک دختر است که اسلام اذن پدر را برای ازدواج او لازم میداند، طبیعتاً برای یک پسر حق انتخاب بیشتر خواهد بود. پس حفظ حرمت و احترام والدین منافاتی با دفاع از حق مسلم خود و تصمیم بر سرنوشت خود ندارد. میشود در تصمیم معقول و منطقی خود محترمانه پافشاری کرد و در عین حال شأن و جایگاه والای آنها را پاسداشت. البته در جایی که در تصمیم خود تردید داریم یا واقعاً یقین نداریم که این تصمیم در شأن و شخصیت ما و مطابق ارزشهای خود و خانوادهمان است یا نه، بهتر است جانب احتیاط را رعایت کنیم و مسئله را با یک مشاور امین در میان بگذاریم. | ||
خط ۲۰: | خط ۲۲: | ||
{{پایان پاسخ}} | {{پایان پاسخ}} | ||
== مطالعه بیشتر == | |||
* مظاهری، علی اکبر، جوانان و انتخاب همسر، قم: پارسیان، ۱۳۹۰. | |||
* امینی، ابراهیم، انتخاب همسر، تهران: انجمن اولیاء و مربیان، ۱۳۸۷. | |||
== منابع == | == منابع == |