پرش به محتوا

رسیدن از خودشناسی به خداشناسی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{شاخه | شاخه اصلی = اخلاق |شاخه فرعی۱ = تهذیب نفس |شاخه فرعی۲ = خودش...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
از قرآن كريم استفاده مي شود كه دو راه كلي براي شناخت خداوند وجود دارد.
بر اساس قرآن، یکی از راه‌های شناخت خدا، خودشناسی است، که از آن به «آیات اَنْفُسی» تعبیر شده است.<ref>حميد رضا، كتاب خودشناسي عرفاني، سيري در الميزان.</ref> در روایتی، امام علی(ع) نیز، شناخت خویش را، سودمندترین شناخت دانسته است.<ref>طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ج۶، ص۲۵۰.</ref>  
 
۱. معرفت از طريق آيات آفاقي (عالم طبيعت) ۲. شناخت از راه آيات و نشانه هاي انفسي.
 
توضيح اينکه، سراسر عالم سرشار از آيات و نشانه هاي روشن كردگار كريم است. بدست آوردن معرفت راستين و صحيح اين آيات، موجب درك عظمت پروردگار خواهد بود. اين آيات و نشانه ها، يا در آفاق عالم پراكنده است كه آيات آفاقي ناميده شده و يا در درون و باطن انسان است كه به آن آيات انفسي گفته شده است .در راه تحصيل معرفت الهي، مطالعه آيات آفاقي ارزش والائي دارد.}}<ref>حميد رضا، كتاب خودشناسي عرفاني، سيري در الميزان.</ref> زيرا تمام عالم، آيات و نشانه هاي (الله) است و قرآن مجيد، تفكّر در پديده هاي آفرينش را بسيار توصيه و تأكيد نموده است. چنانكه مي فرمايد: {{قرآن|ان في خلق السموات و الارض و اختلاف الليل و النهار لَاياتٍ لاولي الالباب.<ref>آل عمران/ ۱۹۰.</ref> }}همانا در آفرينش آسمانها و زمين و اختلاف شب و روز نشانه هايي براي دانشمندان است.
 
اما با اين همه سير در آيات انفسي و نشانه هاي دروني، فايده و اهميت بيشتري دارد. حضرت امير المؤمنين(ع) مي فرمايد: معرفه النفس انفع المعرفتين، از آن دو معرفت، معرفت نفس نافع تر است.<ref>طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ج۶، ص۲۵۰.</ref>  


حال سؤال اينست كه سير دروني و باطني انسان چيست؟ جواب اينست كه سير انسان براي شناخت خود، از دو مرحله تشكيل مي شود. ۱. شناخت اعضاء و جوارح كه مربوط به جسم و امور مادي انسان است. انسان با انديشه در وجود خود و عجايب خلقت خويش، به شناخت و علم و قدرت بي انتهاي خداوند متعال دست مي يابد. در ابتدا با دقت در اعضاء و اجزاء بسيار دقيق و ظريف فرد و سپس با تفكّر در عملكرد و هماهنگي بين آنها، نشانه هاي عظمت پروردگار را در وجود خويش درك مي كند. و با ديدن زيبايي هاي وجود خود، جمال و زيبائي بي انتهاي آفريننده خود را مشاهده مي كند. {{قرآن|لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم<ref>تين/ ۴.</ref>، ما انسان را در زيباترين صورت وجودي خلق كرديم.
حال سؤال اينست كه سير دروني و باطني انسان چيست؟ جواب اينست كه سير انسان براي شناخت خود، از دو مرحله تشكيل مي شود. ۱. شناخت اعضاء و جوارح كه مربوط به جسم و امور مادي انسان است. انسان با انديشه در وجود خود و عجايب خلقت خويش، به شناخت و علم و قدرت بي انتهاي خداوند متعال دست مي يابد. در ابتدا با دقت در اعضاء و اجزاء بسيار دقيق و ظريف فرد و سپس با تفكّر در عملكرد و هماهنگي بين آنها، نشانه هاي عظمت پروردگار را در وجود خويش درك مي كند. و با ديدن زيبايي هاي وجود خود، جمال و زيبائي بي انتهاي آفريننده خود را مشاهده مي كند. {{قرآن|لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم<ref>تين/ ۴.</ref>، ما انسان را در زيباترين صورت وجودي خلق كرديم.
خط ۵۱: خط ۴۵:


اكنون در مطلب مورد بحث، آنچه كه انسان از نفس خود دريافت مي كند، يعني (منِ) او، كه حقيقت اوست و در همه لحظات وجودش آنرا احساس و مشاهده مي كند.<ref>خود شناسي عرفاني، ص۲۰.</ref> اين (خود) غير بدن مادي است كه در بند احكام و شرائط ماده است. انسان از اين جهت كه انسان است، چنين شعور و دركي از خود دارد، و نفس خود را وجداناً درك مي كند. اين انسان، كه حقيقت او روح و نفس اوست، به تعبير قرآن از روح خداست، يعني جلوه حق تعالي است و پرتوي از وجود اوست. پس وقتي كه انسان خود را درك مي كند در واقع، نموداري از قدرت و عظمت الهي را مورد ادراك قرار مي دهد. زيرا وجود او از حق است. پس در حقيقت توجه به (نفس) و سير در آن، مشاهده جلوه اي از هنر نمائي و ظهور حق تعالي است. در نتيجه (مَن) در انسان بعنوان موجود مستقل وجود ندارد. بلكه (خرد) انسان از خداست و مشاهده روح و نفس، در حقيقت، شهود جلوه و كمالي از وجود بي انتهاي حق است، در اين صورت، انسان فقر و بي چاره گي خود و عظمت و علم بي پايان الهي را در وجود خود درك مي كند.
اكنون در مطلب مورد بحث، آنچه كه انسان از نفس خود دريافت مي كند، يعني (منِ) او، كه حقيقت اوست و در همه لحظات وجودش آنرا احساس و مشاهده مي كند.<ref>خود شناسي عرفاني، ص۲۰.</ref> اين (خود) غير بدن مادي است كه در بند احكام و شرائط ماده است. انسان از اين جهت كه انسان است، چنين شعور و دركي از خود دارد، و نفس خود را وجداناً درك مي كند. اين انسان، كه حقيقت او روح و نفس اوست، به تعبير قرآن از روح خداست، يعني جلوه حق تعالي است و پرتوي از وجود اوست. پس وقتي كه انسان خود را درك مي كند در واقع، نموداري از قدرت و عظمت الهي را مورد ادراك قرار مي دهد. زيرا وجود او از حق است. پس در حقيقت توجه به (نفس) و سير در آن، مشاهده جلوه اي از هنر نمائي و ظهور حق تعالي است. در نتيجه (مَن) در انسان بعنوان موجود مستقل وجود ندارد. بلكه (خرد) انسان از خداست و مشاهده روح و نفس، در حقيقت، شهود جلوه و كمالي از وجود بي انتهاي حق است، در اين صورت، انسان فقر و بي چاره گي خود و عظمت و علم بي پايان الهي را در وجود خود درك مي كند.
{{پایان پاسخ}}
 
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}
==مطالعه بيشتر ==
==مطالعه بيشتر ==
خط ۵۸: خط ۵۲:


۲. طريق عرفان، استاد علامه طباطبائي، انتشارات كتابسراي اشراق.
۲. طريق عرفان، استاد علامه طباطبائي، انتشارات كتابسراي اشراق.
{{پایان مطالعه بیشتر}}


==منابع==
==منابع==
automoderated
۶٬۳۴۱

ویرایش