۱۱٬۹۱۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷ |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷ |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
برای «عرش» معانی مختلفی ذکر شده است: | برای «عرش» معانی مختلفی ذکر شده است: | ||
* گاهی «عرش» به معنای، علم بیپایان پروردگار، مالکیت و حاکمیت خداوند، تفسیر شده است. براساس این تفسیر سهگانه، مفهوم «عرش» بازگشت به صفات ذات پروردگار میکند.<ref>مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج۲۰، ص۲۹–۳۸.</ref> برخی روایات اسلامی نیز همین معنا را تأیید میکند.<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج۵۸، ص۲۸.</ref> | * گاهی «عرش» به معنای، علم بیپایان پروردگار، مالکیت و حاکمیت خداوند، تفسیر شده است. براساس این تفسیر سهگانه، مفهوم «عرش» بازگشت به صفات ذات پروردگار میکند.<ref>مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج۲۰، ص۲۹–۳۸.</ref> برخی روایات اسلامی نیز همین معنا را تأیید میکند.<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج۵۸، ص۲۸.</ref> | ||
* «عرش» را به «مجموعه عالم هستی» نیز تفسیر کردهاند. [[علامه طباطبایی]] معتقد است در عالم هستی با همه اختلافى كه در مراحل آن است، مرحلهاى وجود دارد كه جميع حوادث و اسباب به آنجا میرسد و نام آن مرحله و مقام، «عرش» است.<ref>ترجمه تفسير الميزان، | |||
* «عرش» را به «مجموعه عالم هستی» نیز تفسیر کردهاند. [[علامه طباطبایی]] معتقد است در عالم هستی با همه اختلافى كه در مراحل آن است، مرحلهاى وجود دارد كه جميع حوادث و اسباب به آنجا میرسد و نام آن مرحله و مقام، «عرش» است.<ref>علامه طباطبایی، ترجمه تفسير الميزان، ج۸، ص۱۸۵.</ref> | |||
اگر عرش همان حكومت خداوند و تدبيرش در عالم هستى باشد، حاملان عرش اجرا كنندگان حاكميت و تدبير او هستند. و اگر عرش به معناى مجموعه عالم هستى و يا عالم ماوراء طبيعت باشد، حاملان آن فرشتگانى هستند كه پايههاى تدبير اين جهان، به فرمان خدا بر دوش آنها است<ref>مکارم شیرازی، تفسير نمونه، ج۲۰، ص۳۸.</ref> | اگر عرش همان حكومت خداوند و تدبيرش در عالم هستى باشد، حاملان عرش اجرا كنندگان حاكميت و تدبير او هستند. و اگر عرش به معناى مجموعه عالم هستى و يا عالم ماوراء طبيعت باشد، حاملان آن فرشتگانى هستند كه پايههاى تدبير اين جهان، به فرمان خدا بر دوش آنها است<ref>مکارم شیرازی، تفسير نمونه، ج۲۰، ص۳۸.</ref> |