automoderated، ناظمان (CommentStreams)، trustworthy
۱۵٬۹۹۰
ویرایش
A.rezapour (بحث | مشارکتها) (ابرابزار) |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
انبیا سر سلسله و طلایه دار راه عبودیت به سوی خداوند تبارک و تعالی هستند. قول و فعل آنها برای ما سرمشق و حجت است، و در زندگی آنها برای جویندگان راه حقیقت درسهای فراوانی هست. چنانچه قرآن کریم میفرماید: {{قرآن|لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه}}<ref>احزاب/ ۳۱.</ref> تمام انبیاء هدف و مقصدشان یکی بوده است. از این رو هیچ گونه اختلافی در گفتههای اینان نمیتوان پیدا کرد. | انبیا سر سلسله و طلایه دار راه عبودیت به سوی خداوند تبارک و تعالی هستند. قول و فعل آنها برای ما سرمشق و حجت است، و در زندگی آنها برای جویندگان راه حقیقت درسهای فراوانی هست. چنانچه قرآن کریم میفرماید: {{قرآن|لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه}}<ref>احزاب/ ۳۱.</ref> تمام انبیاء هدف و مقصدشان یکی بوده است. از این رو هیچ گونه اختلافی در گفتههای اینان نمیتوان پیدا کرد. | ||
یکی از این پیامبران وجود مقدس حضرت ابراهیم ( | یکی از این پیامبران وجود مقدس حضرت ابراهیم (ع) بوده است که او از هر نظر اسوه و الگو و نمونه ای از یک انسان کامل است. نام آن حضرت ۶۹ بار در قرآن مجید ذکر شده است و در ۲۵ سوره سخن از وی به میان آمده است. | ||
در آیات قرآن از این پیامبر بزرگ مدح و ستایش فراوان شده و صفات ارزنده او یادآوری گردیده است، مقام و معرفت او نسبت به خدا، | در آیات قرآن از این پیامبر بزرگ مدح و ستایش فراوان شده و صفات ارزنده او یادآوری گردیده است، مقام و معرفت او نسبت به خدا،<ref>نخل/ ۱۲۰.</ref> منطق گویای او در برابر بت پرستان،<ref>انبیاء/ ۵۷–۵۲.</ref> مبارزات سرسختانه و خستگی ناپذیرش در مقابل جباران،<ref>انعام/ ۸۱–۸۰.</ref> اطاعتش در برابر فرمان پروردگار،<ref>صافات/ ۱۱۰–۱۰۱.</ref> استقامت بی نظیرش در برابر توفان حوادث و آزمایشهای سخت<ref>صافات/ ۱۰۹–۱۰۷.</ref> او هر یک داستان مفصلی دارد و هر کدام سرمشقی است برای مسلمانان و رهروان راه خدا. | ||
به گفته قرآن او از نیکان،<ref>ص/ ۴۷.</ref> صالحان،<ref>نحل/ ۱۲۲.</ref> قانتان،<ref>نحل/ ۱۲۰.</ref> صدیقان،<ref>مریم/ ۴۱.</ref> بردباران<ref>توبه/ ۱۱۴.</ref> وفا کنندهگان به عهد بود و شجاعتی بی نظیر و سخاوتی فوقالعاده داشت.<ref>مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، ج۱، ص۴۴۶.</ref> | به گفته قرآن او از نیکان،<ref>ص/ ۴۷.</ref> صالحان،<ref>نحل/ ۱۲۲.</ref> قانتان،<ref>نحل/ ۱۲۰.</ref> صدیقان،<ref>مریم/ ۴۱.</ref> بردباران<ref>توبه/ ۱۱۴.</ref> وفا کنندهگان به عهد بود و شجاعتی بی نظیر و سخاوتی فوقالعاده داشت.<ref>مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، ج۱، ص۴۴۶.</ref> | ||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
وقتی به داستان ابراهیم(ع) مراجعه میکنیم می بینیم که او مبارزه با شرک و بتپرستی در سر زمین بابل آغاز میکند و تا مرحله جانفشانی به پیش میرود اما به امر الهی معجزه آسا از آتش نمرودیان نجات مییابد، و راهی سر زمین فلسطین میشود تا دعوت خود را در آن جا پی گیرد، و زمینهساز دعوت فرزندش حضرت یوسف شود، امپراتوری را خود به سوی خدا دعوت کرده است، و رسالت را به پایان برده است، اما باید زمینهسازی کند برای ساختن بنای مردمان موحد در سرزمین فلسطین و نیز زمینه مناسب را جهت دعوت امپراتوری مصر بسوی خداوند برای فرزندش آماده کند، و در مرحله دیگر از زندگی زن و فرزند خود را از فلسطین حرکت میدهد و به سرزمین مکه میآورد، و در سرزمین خشک و بدون آب و علف با اتکای به خداوند رها میکند، و خود به سر زمین فلسطین مراجعه میکند، و در مرحله دیگری مأمور قربانی کردن اسماعیل میشود و از جانب خدای متعال عوضی به جای اسماعیل قربانی میگردد و سپس خانه کعبه را بنا میکند، در مییابیم که این سرگذشت یک دوره کامل از سیر عبودیت را دربردارد، حرکتی که از نفس بنده آغاز گشته به قرب خدا منتهی میشود. او از زینتهای دنیا و لذائذ آن، آرزوهای دور و دراز آن و از جاه و مال و اولاد چشم میپوشد و هیچ چیز نمیتواند او را از مسیر حق منصرف کند. در حقیقت سرگذشت آن حضرت از وقایعی به ظاهر متفرق تشکیل شده است که زنجیر وار به هم میپیوندد و از سیر عبودی ابراهیم حکایت میکند، سیری که از بنده ای بسوی خدا آغاز میشود و سیری که سر تا سرش ادب است: ادب در سیر، ادب در طلب، ادب در حضور، ادب در همه مراسم حبّ و عشق و اخلاص که آدمی هر قدر در آن تدبر و دقت کند این آداب را روشنتر و درخشنده تر میبیند. | وقتی به داستان ابراهیم(ع) مراجعه میکنیم می بینیم که او مبارزه با شرک و بتپرستی در سر زمین بابل آغاز میکند و تا مرحله جانفشانی به پیش میرود اما به امر الهی معجزه آسا از آتش نمرودیان نجات مییابد، و راهی سر زمین فلسطین میشود تا دعوت خود را در آن جا پی گیرد، و زمینهساز دعوت فرزندش حضرت یوسف شود، امپراتوری را خود به سوی خدا دعوت کرده است، و رسالت را به پایان برده است، اما باید زمینهسازی کند برای ساختن بنای مردمان موحد در سرزمین فلسطین و نیز زمینه مناسب را جهت دعوت امپراتوری مصر بسوی خداوند برای فرزندش آماده کند، و در مرحله دیگر از زندگی زن و فرزند خود را از فلسطین حرکت میدهد و به سرزمین مکه میآورد، و در سرزمین خشک و بدون آب و علف با اتکای به خداوند رها میکند، و خود به سر زمین فلسطین مراجعه میکند، و در مرحله دیگری مأمور قربانی کردن اسماعیل میشود و از جانب خدای متعال عوضی به جای اسماعیل قربانی میگردد و سپس خانه کعبه را بنا میکند، در مییابیم که این سرگذشت یک دوره کامل از سیر عبودیت را دربردارد، حرکتی که از نفس بنده آغاز گشته به قرب خدا منتهی میشود. او از زینتهای دنیا و لذائذ آن، آرزوهای دور و دراز آن و از جاه و مال و اولاد چشم میپوشد و هیچ چیز نمیتواند او را از مسیر حق منصرف کند. در حقیقت سرگذشت آن حضرت از وقایعی به ظاهر متفرق تشکیل شده است که زنجیر وار به هم میپیوندد و از سیر عبودی ابراهیم حکایت میکند، سیری که از بنده ای بسوی خدا آغاز میشود و سیری که سر تا سرش ادب است: ادب در سیر، ادب در طلب، ادب در حضور، ادب در همه مراسم حبّ و عشق و اخلاص که آدمی هر قدر در آن تدبر و دقت کند این آداب را روشنتر و درخشنده تر میبیند. | ||
تکامل شخصیت حضرت ابراهیم با رسیدن به مقام امامت تکامل یافت که رسیدن به این مقام به همین سادگی نبود؛ بلکه بعد از امتحانات سختی بود که در مرحله اول عبدالله شد؛ سپس به مقام نبی اللهی رسید، و پس از آن رسول الله شد و بعد به مقام خلیل اللهی رسید و در نهایت به مقام امامت و رهبری مردم منصوب گردید. در قرآن با کلمه {{قرآن|وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ<ref>بقره/ ۱۲۴.</ref> به این امتحانات سخت اشاره شده است. | تکامل شخصیت حضرت ابراهیم با رسیدن به مقام امامت تکامل یافت که رسیدن به این مقام به همین سادگی نبود؛ بلکه بعد از امتحانات سختی بود که در مرحله اول عبدالله شد؛ سپس به مقام نبی اللهی رسید، و پس از آن رسول الله شد و بعد به مقام خلیل اللهی رسید و در نهایت به مقام امامت و رهبری مردم منصوب گردید. در قرآن با کلمه {{قرآن|وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ}}<ref>بقره/ ۱۲۴.</ref> به این امتحانات سخت اشاره شده است. | ||
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان مینویسند: مراد از کلمات در آیه قضایایی است که ابراهیم با آنها آزمایش شد و عهدهایی است الهی، که خداوند وفای بدانها را از او خواسته بود، مانند برخورد با ستاره پرستان، شکستن بتها، انداختن در آتش، هجرت به سرزمین مکه، قربانی کردن فرزند و … و اگر از این امتحانات در آیه نامی نبرده است برای این است که غرضی در ذکر آنها نداشته است. | علامه طباطبایی در تفسیر المیزان مینویسند: مراد از کلمات در آیه قضایایی است که ابراهیم با آنها آزمایش شد و عهدهایی است الهی، که خداوند وفای بدانها را از او خواسته بود، مانند برخورد با ستاره پرستان، شکستن بتها، انداختن در آتش، هجرت به سرزمین مکه، قربانی کردن فرزند و … و اگر از این امتحانات در آیه نامی نبرده است برای این است که غرضی در ذکر آنها نداشته است.<ref>طباطبائی، سید محمد حسین، ترجمه المبزان، انتشارات دفتر اسلامی، ج۱، ص۴۰۸.</ref> | ||
در اصول کافی در حدیثی از امام صادق(ع) به این مراحل امتحانات حضرت ابراهیم اشاره شده است و در نهایت حضرت میفرمایند: چون به حکم آیه: {{قرآن|و انی جاعلک للناس اماما<ref>بقره/ ۱۲۴.</ref> ـ ابراهیم بعد از آن که خالص در عبودیت و سپس دارای نبوت، آنگاه رسالت و در آخر به مقام دوستی خدا رسیده، تازه خدای متعال او را امام کرد و از این که از خدا خواست تا این مقام را در ذریه اش نیز قرار دهد معلوم میشود که این مقام در نظرش بسیار عظیم آمده بود و خدا هم در پاسخش فرمود که هر کسی لایق این مقام نیست، امامت عهد و پیمان من است که به ظالم نمیرسد.<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، مترجم آیت الله محمد باقر کمره ای، انتشارات اسوه، ج۲، ص۴۰، حدیث ۲.</ref> | در اصول کافی در حدیثی از امام صادق(ع) به این مراحل امتحانات حضرت ابراهیم اشاره شده است و در نهایت حضرت میفرمایند: چون به حکم آیه: {{قرآن|و انی جاعلک للناس اماما<ref>بقره/ ۱۲۴.</ref> ـ ابراهیم بعد از آن که خالص در عبودیت و سپس دارای نبوت، آنگاه رسالت و در آخر به مقام دوستی خدا رسیده، تازه خدای متعال او را امام کرد و از این که از خدا خواست تا این مقام را در ذریه اش نیز قرار دهد معلوم میشود که این مقام در نظرش بسیار عظیم آمده بود و خدا هم در پاسخش فرمود که هر کسی لایق این مقام نیست، امامت عهد و پیمان من است که به ظالم نمیرسد.<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، مترجم آیت الله محمد باقر کمره ای، انتشارات اسوه، ج۲، ص۴۰، حدیث ۲.</ref> |