automoderated
۶٬۳۴۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
جوان گناهکاری را که از [[گناه|گناهان]] خود [[توبه|پشیمان]] شده بود و گریه زیادی میکرد، نزد [[پیامبر(ص)]] آوردند. جوان تصور میکرد [[خدا]] او را نخواهد بخشید؛ ولی پیامبر(ص) او را امیدوار کرد و [[رحمت الهی|رحمت خدا]] را از گناهان او بزرگتر دانست. جوان یکی از گناهانش را اینگونه بیان کرد که شبی به قصد کفندزدی به [[قبرستان]] رفته و پس از [[دزدی|دزدیدن]] کفن دختری، به جنازه او [[تجاوز به عنف|تجاوز]] کرده است. | جوان گناهکاری را که از [[گناه|گناهان]] خود [[توبه|پشیمان]] شده بود و گریه زیادی میکرد، نزد [[پیامبر(ص)]] آوردند. جوان تصور میکرد [[خدا]] او را نخواهد بخشید؛ ولی پیامبر(ص) او را امیدوار کرد و [[رحمت الهی|رحمت خدا]] را از گناهان او بزرگتر دانست. جوان یکی از گناهانش را اینگونه بیان کرد که شبی به قصد کفندزدی به [[قبرستان]] رفته و پس از [[دزدی|دزدیدن]] کفن دختری، به جنازه او [[تجاوز به عنف|تجاوز]] کرده است. | ||
پیامبر اسلام(ص) پس از شنیدن این گناه، به او گفت: «از من دور شو، میترسم آتشی به سوی تو بیاید و من را نیز با تو بسوزاند؛ زیرا تو به آتش نزدیک شدهای.» جوان به بیابان رفت و چهل روز [[عبادت]] کرده از خدا درخواست بخشش کرد. پس از چهل روز، خداوند آیاتی را بر پیامبر(ص) [[وحی]] کرده و [[توبه]] او را پذیرفت. حضرت محمد(ص) نزد آن جوان رفته و خبر قبولی توبهاش را به او داد. سپس رو به [[صحابه|اصحاب]] کرده و گفت: «این گونه از گناه خود توبه | پیامبر اسلام(ص) پس از شنیدن این گناه، به او گفت: «از من دور شو، میترسم آتشی به سوی تو بیاید و من را نیز با تو بسوزاند؛ زیرا تو به آتش نزدیک شدهای.» جوان به بیابان رفت و چهل روز [[عبادت]] کرده از خدا درخواست بخشش کرد. پس از چهل روز، خداوند آیاتی را بر پیامبر(ص) [[وحی]] کرده و [[توبه]] او را پذیرفت. حضرت محمد(ص) نزد آن جوان رفته و خبر قبولی توبهاش را به او داد. سپس رو به [[صحابه|اصحاب]] کرده و گفت: «این گونه از گناه خود توبه کنید».<ref>شیخ صدوق، محمد، الأمالی، به تحقیق قسم الدراسات الاسلامیة مؤسسة البعثة، قم، مرکز الطباعة والنشر فی مؤسسة البعثة، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۹۷.</ref> | ||
==بررسی سند== | ==بررسی سند== |