automoderated، دیوانسالاران، مدیران
۷٬۲۳۰
ویرایش
جز (ابرابزار) |
جز (تمیزکاری) |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
«ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ همانا گرامیترین شما نزد خداوند، باتقواترین شما است؛ خداوند دانا و آگاه | ==جایگاه زن و مرد در اسلام== | ||
از نظرگاه انسانشناسی دین عزیز اسلام زن و مرد هردو انسان و در منزلت و شخصیت انسانی و احراز معیارهای فضیلت، مساویاند؛ از این منظر جوهرهٔ انسانیّت در هر دو یکی است و مردان هیچ فضیلت و رجحانی بر زنان یا بالعکس ندارند و تنها معیار فضیلت و ارزش، تقوا و کمالات انسانی و معنوی است؛ قرآن کریم با صراحت هرچه تمام از دو نوع کرامت سخن میگوید که زن و مرد هردو در آن یکسان و مشابهاند: | |||
* نخست کرامت ذاتی: {{قرآن|ولقد کرمنا بنیآدم و حملناهم فی البر و البحر و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا}} «و همانا فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم و آنان را در دریا و خشکی راه بردیم و بر بسیاری از آفریدگان خود برتری دادیم». (اسراء:۷۰) | |||
* کرامت اکتسابی (که در حقیقت دستاورد تلاش و عمل خود انسانهاست): {{|قرآن|یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَیٰ وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاکُمْ ۚ إِنَّ اللَّـهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ}} «ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ همانا گرامیترین شما نزد خداوند، باتقواترین شما است؛ خداوند دانا و آگاه است». | |||
به | با توجه به آیات ذکر شده، زن و مرد دارای حقوق مساوی هستند؛ امّا تساوی در انسانیّت و حقوق، به هیچ روی به معنای تشابه کامل حقوق و وظایف نیست؛ بلکه مرد، حقوقی متناسب با خودش و زن نیز حقوقی سازگار با خود دارد؛ زیرا زن و مرد اگرچه هر دو انسان و از کرامت یکسانی برخوردارند، اما یقینا تفاوتهای قابلتوجهی دارند که در یک نظام پویا و جامع قانونگذاری باید مورد توجه قرار گیرد؛ حقوق و تکالیف زنان و مردان در موارد فراوانی به صورت مساوی و مشابه میان آنها جریان دارد و آنجا که مرد و زن از لحاظ یکی از ابعاد شخصیتی و جسمی با هم متفاوت میشوند، تغییر میکند و حق و تکلیف هرکدام، متناسب با مختصات جسمی و روانشناختی، سامان میگیرد و تنها از این رهگذر است که زن و مرد دارای سعادت مساوی میگردند. | ||
زن و مرد دو انسان متفاوت و نه مخالف! | ===زن و مرد دو انسان متفاوت و نه مخالف!=== | ||
تفاوتهای جسمی و روانشناختی زن و مرد قابل انکار نیست؛ | تفاوتهای جسمی و روانشناختی زن و مرد قابل انکار نیست؛ شهید مطهری می گوید: تمامی این تفاوتها را باید به حساب «تناسب» گذاشت و نه نقص یکی و کمال دیگری! قانون خلقت خواسته است با این تفاوتها، تناسب بیشتری میان زن و مرد، که قطعاً برای زندگی مشترک آفریده شدهاند، به وجود آورد؛ لازمهٔ عدالت، عدم تشابه زن و مرد در پارهای از حقوق است و آنچه در قوانین اسلام وجود دارد، تفاوت است نه تبعیض! بیعدالتی و تبعیض آن است که در شرایط مساوی و استحقاقهای همسان، بین افراد فرق گذاشته شود؛ ولی تفاوت آن است که در شرایط نامساوی، هماهنگ با تفاوت، فرق گذاشته شود؛ تساوی شخصیّت زن و مرد با تشابه کامل حقوق آنها ملازمه ندارد و عدالت، همواره مقتضی تشابه نیست. | ||
از این رو تردیدی باقی نمیماند که تفاوتهای موجود در احکامی مثل ارث، دیه و … نه ناشی از ارزش کمتر زن و نه کاشف از آن است؛ بلکه جهت و حکمت دیگری دارد؛ میتوان برای یافتن حکمت و فلسفه این نوع احکام، اندیشه کرد؛ چنانکه در برخی از آیات الاحکام و نیز روایات، به نوعی به فلسفه و حکمت احکام اشاره شده است؛ مهم این است که در مواردی که در آیات و روایات به علت قطعی حکم اشاره نشده، نمیتوانیم بافتهها و یافتههای ذهنی خویش را به عنوان ملاک و علّت تام حکم تلقی کنیم.<ref>فصل نامه کتاب نقد، شماره ۱۲.</ref> | از این رو تردیدی باقی نمیماند که تفاوتهای موجود در احکامی مثل ارث، دیه و … نه ناشی از ارزش کمتر زن و نه کاشف از آن است؛ بلکه جهت و حکمت دیگری دارد؛ میتوان برای یافتن حکمت و فلسفه این نوع احکام، اندیشه کرد؛ چنانکه در برخی از آیات الاحکام و نیز روایات، به نوعی به فلسفه و حکمت احکام اشاره شده است؛ مهم این است که در مواردی که در آیات و روایات به علت قطعی حکم اشاره نشده، نمیتوانیم بافتهها و یافتههای ذهنی خویش را به عنوان ملاک و علّت تام حکم تلقی کنیم.<ref>فصل نامه کتاب نقد، شماره ۱۲.</ref> | ||
علت حکم و حکمت حکم | ===علت حکم و حکمت حکم=== | ||
تفاوت میان حکمت حکم و علت حکم این است که هرکدام از منافع و سودمندیهایی که در انجام یک رفتار یا ترک رفتاری دیگر، وجود دارد، حکمت حکم آن رفتار، و مجموعهٔ این منافع، که موجب انشای حکم از جانب خدای متعال است، علت حکم به شمار میرود؛ بدیهی است که پی بردن به همهٔ حکمتها و در نتیجه، آگاهی از همهٔ عواملی که در نظر | تفاوت میان حکمت حکم و علت حکم این است که هرکدام از منافع و سودمندیهایی که در انجام یک رفتار یا ترک رفتاری دیگر، وجود دارد، حکمت حکم آن رفتار، و مجموعهٔ این منافع، که موجب انشای حکم از جانب خدای متعال است، علت حکم به شمار میرود؛ بدیهی است که پی بردن به همهٔ حکمتها و در نتیجه، آگاهی از همهٔ عواملی که در نظر شارع، برای جعل حکم در نظر بوده است، در ظرفیت علم انسانی نیست و اگر به تعلیم خداوند نباشد، هرگز به آن دست نخواهیم یافت؛ اما کاوشهای عقل بشری و تکاپوهای علمی انسان میتواند به پارهای از حکمتهای یک حکم آگاهی یابد؛ بنابراین برای دانستن علت تامه جعل یک حکم، تنها و تنها باید به آنچه اهل بیت(ع) در این باره به ما آموختهاند،<ref>منظور احکام منصوص العله است(احکامی که علت آن در روایت آمده است).</ref> توجه کنیم؛ مگر اینکه با حکم عقل مستقل،<ref>منظور احکام مستنبط العله است(احکامی که علت صدور آن از طریق عقل به دست می آید).</ref> به علت تامهٔ حکم یقین پیدا کنیم؛ تغییر و تبدیل یک حکم، ضوابط و شرایط خاصی دارد که در کلام ائمه(ع) بیان شده است و فقیهان در کتابهای فقهی مبسوط به آن پرداختهاند. | ||
قصاص، رمز حیات جامعه | ====قصاص، رمز حیات جامعه==== | ||
از مسائلی که در اعتراض به تفاوت های زن و مرد در احکام شرعی اسلام، مورد انتقاد قرار گرفته، قصاص مشروط مرد، در قبال قتل زن است؛ سؤال این است که چرا اگر مردی زنی را بکشد، اولیای مقتول، باید مازاد دیهٔ مرد را به خانوادهاش بپردازند تا بتوانند قاتل را قصاص کنند اما زن را در قبال قتل عمدی مرد، بدون هیچ شرطی قصاص میکنند؟ | |||
در نظام حقوقی اسلام، دیه خونبها نیست؛ بلکه نوعی جبران خسارت مادیای است که از فقدان یک فرد برای خانواده او به وجود میآید؛ اساساً از منظر آموزههای اسلام، جان انسانها قابل ارزشگذاری با پول یا هرسنجه مادی دیگری نیست؛ گناه قتل یک انسان را جز بخشودن مقتول، و توبه واقعی قاتل به درگاه الاهی، جبران نمیکند؛ قرآن کریم گناه کشتن نابحق یک انسان را، برابر با کشتن همهٔ انسانها میداند؛<ref>مائده/۳۲</ref> در همهٔ اعصار زندگی بشر و از جمله زمان و جامعهٔ ما، معمولاً مردان در اقتصاد خانواده و ادارهٔ آن نقش اول و بیبدیلی دارند؛ خسارتی که از لحاظ اقتصادی، با فقدان یک مرد، متوجّه بنیان یک خانواده میشود، در غالب موارد، بیشتر از خسارتی است که با فقدان یک زن پیش میآید؛ بنابراین در مواردی که مردی در برابر زنی قصاص میشود با پرداخت نیمی از دیهٔ قاتل به خانواده او، خسارتی را که از ناحیهٔ عدم حضور مرد، متوجّه آنها میشود، جبران میگردد؛ مگر در مواردی که این بزه در تحت عنوان دیگری، مانند افساد فی الارض… قرار گیرد که با منضم شدن آن به حکم قصاص، پرداخت نیم دیه هم لازم نخواهد بود.<ref>همان.</ref> | |||
البته در صورتی که زن، سرپرستی خانواده را به عهده داشته باشد و از دنیا برود، وظیفهٔ دولت اسلامی است که از طریق بیتالمال، مشکلات و نیازمندیهای خانوادهٔ او را برطرف کرده و به نوعی جبران نیم دیگر خسارت مادی حاصله از فقدان او را، فراهم کند.<ref>در ساحل اندیشه، اکبر اسد علیزاده.</ref> | البته در صورتی که زن، سرپرستی خانواده را به عهده داشته باشد و از دنیا برود، وظیفهٔ دولت اسلامی است که از طریق بیتالمال، مشکلات و نیازمندیهای خانوادهٔ او را برطرف کرده و به نوعی جبران نیم دیگر خسارت مادی حاصله از فقدان او را، فراهم کند.<ref>در ساحل اندیشه، اکبر اسد علیزاده.</ref> |