پرش به محتوا

دخالت روحانیت در سیاست و تجربه مسیحیت در قرون وسطی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
{{درگاه|حکومت دینی}}
{{درگاه|حکومت دینی}}
تفاوت ماهیت اسلام با آموزه‌های مسیحیت تحریف شده و جایگاه و عملکرد متفاوت روحانیت و کلیسا همسان انگاری این دو پدیده را نادرست می‌نماید. تجربه مسیحیت قرون وسطایی که منجر به دوران رنسانس وگریز مردم از دین به دنیاگرایی شد ناشی از عواملی بود که این عوامل در اسلام، حکومت دینی و روحانیت وجود ندارند؛ مهم‌ترین این عوامل عبارت بودند از:


== آموزه‌های تحریف شده مسیحیت و تفسیر به رأی آن ==
== همسان نبودن اسلام و مسیحیت در امر حکومت ==
تفسیر به رأی‌ها، بدعت‌ها، زمینه‌ساز تحریف انجیل و گسترش خود محوری و قدرت طلبی در میان ارباب کلیسا گردید به دلیل همین تحریفات و تفسیر به رأی‌ها بود که عقاید و باورهای نادرست و خرافه آمیزی مانند اعتقاد به تثلیث و اقالیم ثلاثه، کفاره، گناه جبلی، نقصان ذاتی عقل آدمی در نیل به حقیقت و… توسط ارباب کلیسا رواج یافت که به دلیل غیرعقلانی بودن، زمینه گریز از کلیسا و ارباب آن را در میان مردم دامن زد. «کلیسا نقش مهمی در سوق دادن مردم به ضد خدایی دارد که از نارسایی مفاهیم الهی کلیسایی بسی مؤثرتر بوده است و آن تحمیل عقاید و نظریات خاص مذهبی و علمی کلیسا به صورت اجبار و سلب هرگونه آزادی عقیده در این دو قسمت است. کلیسا علاوه بر عقاید خاص مذهبی، یک سلسله اصول علمی مربوط به جهان و انسان را که غالباً ریشه‌های فلسفی یونانی و غیر یونانی داشت و تدریجاً مورد قبول علمای بزرگ مذهب مسیح قرار گرفته بود را در ردیف اصول عقاید مذهبی قرار داد و مخالفت با آن «علوم رسمی» را جایز نمی‌شمرد، بلکه به شدت با مخالفان آن عقاید مبارزه می‌کرد.»<ref>مطهری، مرتضی، علل گرایش به مادیگری، تهران: صدرا، ۱۳۷۸، ص۶۷ و ۶۶.</ref>
تفاوت ماهیت اسلام با آموزه‌های مسیحیت تحریف شده و جایگاه و عملکرد متفاوت روحانیت و کلیسا همسان انگاری این دو پدیده را نادرست می‌نماید. تجربه مسیحیت قرون وسطایی که منجر به دوران رنسانس وگریز مردم از دین به دنیاگرایی شد ناشی از عواملی بود که این عوامل در اسلام، حکومت دینی و روحانیت وجود ندارند. عوامل مختلفی در عدم این همسان‌انگاری دخیل بوده است.


خطای عمده کلیسا در دو جهت دیگر بود: یکی اینکه کلیسا پاره‌ای معتقدات علمی بشری موروث از فلاسفه پیشین و علمای کلام مسیحی را در ردیف اصول مذهبی قرار داد و مخالفت با آنها را موجب ارتداد دانست، دیگر اینکه حاضر نبود صرفاً به ظهور ارتداد اکتفا کند و هر کس که ثابت و محقق شد مرتد است، او را از جامعه مسیحیت طرد کند، بلکه با نوعی رژیم پلیسی خشن در جستجوی عقاید و مافی الضمیر افراد بود و با لطائف الحیل کوشش می‌کرد کوچکترین نشانه‌ای از مخالفت با عقاید مذهبی در فردی یا جمعی پیدا کند و با خشونتی وصف ناشدنی آن فرد یا جمع را مورد آزار قرار دهد. این بود که دانشمندان و محققان جرأت نداشتند برخلاف آنچه کلیسا آن را علم می‌داند بیندیشند، یعنی مجبور بودند آنچنان بیندیشند که کلیسا می‌اندیشد.<ref>مطهری، مرتضی، علل گرایش به مادیگری، ص۶۸–۶۷</ref>
== الهیات جزمی و آموزه‌های تحریف شده مسیحیت ==
عقاید و باورهای نادرست و خرافه آمیزی مانند اعتقاد به تثلیث و اقالیم ثلاثه، نقصان ذاتی عقل آدمی در نیل به حقیقت، توسط رهبران مسیحی رواج یافت که به دلیل غیرعقلانی بودن، زمینه گریز از کلیسا را در میان مردم دامن زد. شهید مطهری متفکر مسلمان معتقد بود کلیسا نقش مهمی در سوق دادن مردم به ضد خدایی دارد که از نارسایی مفاهیم الهی کلیسایی مؤثرتر بوده و آن، تحمیل عقاید و نظریات خاص مذهبی و علمی کلیسا به صورت اجبار و سلب هرگونه آزادی عقیده در این دو قسمت است.<ref>مطهری، مرتضی، علل گرایش به مادیگری، تهران: صدرا، ۱۳۷۸، ص۶۷ و ۶۶.</ref>


عمده‌ترین زمینه ظهور و بروز سکولاریسم در غرب را باید در ناتوانی و تحریف کلام مسیحی ارزیابی کرد چرا که کلام مسیحی در همان قرون وسطی و بلکه پیش از آن از همان ابتداء نوزادی بود که ناقص الخلقه و مخلوط با بدعت و خرافه به دنیا آمد و درگیر هزاران تحریف و آلوده به خرافه‌های مشرکین و اساطیر یهودی و اغراض دنیاطلبان شد، توحیدش، تثلیث و نبوتش توأم با اخبار غلط در مورد تولد و مرگ پیامبرش شد و الهیات تحریف شده و مُغلَقِ آن نیز با زور بزرگانی چون «قدیس توماس آکویناس» نه عقلانی، بلکه معقول هم نشد.<ref>فاطمی، رضا، مقاله مروری بر تاریخچه سکولاریسم، نشریه عاشورا، ۱۳۷۷آبان.</ref>
عمده‌ترین زمینه ظهور و بروز سکولاریسم در غرب را باید در ناتوانی و تحریف کلام مسیحی ارزیابی کرد چرا که کلام مسیحی در همان قرون وسطی و بلکه پیش از آن از همان ابتداء نوزادی بود که ناقص الخلقه و مخلوط با بدعت و خرافه به دنیا آمد و درگیر هزاران تحریف و آلوده به خرافه‌های مشرکین و اساطیر یهودی و اغراض دنیاطلبان شد، توحیدش، تثلیث و نبوتش توأم با اخبار غلط در مورد تولد و مرگ پیامبرش شد و الهیات تحریف شده و مُغلَقِ آن نیز با زور بزرگانی چون «قدیس توماس آکویناس» نه عقلانی، بلکه معقول هم نشد.<ref>فاطمی، رضا، مقاله مروری بر تاریخچه سکولاریسم، نشریه عاشورا، ۱۳۷۷آبان.</ref>


== الهیات جزمی و فقدان شریعت ==
«در قرون وسطا، بحث علمی و حکمتی تقریباً به آنچه در مدارس دیر و کلیسا می‌گذشت، منحصر بود.»<ref>فروغی، محمد علی، سیر حکمت در اروپا، تهران: هرمس، ۱۳۶۸، ص۸۰۹.</ref>
«در قرون وسطا، بحث علمی و حکمتی تقریباً به آنچه در مدارس دیر و کلیسا می‌گذشت، منحصر بود.»<ref>فروغی، محمد علی، سیر حکمت در اروپا، تهران: هرمس، ۱۳۶۸، ص۸۰۹.</ref>


خط ۳۲: خط ۳۱:
با توجه به چنین خصیصه‌هایی بود که زمینه‌های دین گریزی در مردم مغرب زمین بوجود آمد و پیام آوران سکولاری همچون اگوست کنت، دورکیم و جان لاک و… ظهور می‌کنند و مدعی رسالتی نوین و مدرن برای بشریت شده و دین و آیین و ایدئولوژی ایشان که همانا مستغنی ساختن انسان از خدا و به تعبیر نیچه (اعلام مرگ خدایان) بود را به جهانیان عرضه نمودند.
با توجه به چنین خصیصه‌هایی بود که زمینه‌های دین گریزی در مردم مغرب زمین بوجود آمد و پیام آوران سکولاری همچون اگوست کنت، دورکیم و جان لاک و… ظهور می‌کنند و مدعی رسالتی نوین و مدرن برای بشریت شده و دین و آیین و ایدئولوژی ایشان که همانا مستغنی ساختن انسان از خدا و به تعبیر نیچه (اعلام مرگ خدایان) بود را به جهانیان عرضه نمودند.


اما در اسلام هیچ‌کدام از زمینه و عوامل یاد شده در مسیحیت وجود ندارد. نه اسلام همچون مسیحیت تحریف شده، فاقد شریعت بوده و با علم و دانش مخالفت نموده و نه در بردارنده عقاید و باورهای نادرست و خرافه آمیز و بر خلاف منطق است و نه روحانیت همچون کشیشان در مسیحیت خود را مجاز به تنظیم قوانین بر خلاف قوانین الهی دانسته و گرفتار خشونت و بد رفتاری شده‌اند.
== اسلام و تفاوت با سیحیت در امر حکومت ==
در اسلام هیچ‌کدام از زمینه و عوامل یاد شده در مسیحیت وجود ندارد. نه اسلام همچون مسیحیت تحریف شده، فاقد شریعت بوده و با علم و دانش مخالفت نموده و نه در بردارنده عقاید و باورهای نادرست و خرافه آمیز و بر خلاف منطق است و نه روحانیت همچون کشیشان در مسیحیت خود را مجاز به تنظیم قوانین بر خلاف قوانین الهی دانسته و گرفتار خشونت و بد رفتاری شده‌اند.


اسلام دینی است که دارای جامعیت و اتقان بوده و بر پایه منطق و عقلانیت استوار است و همچون مسیحیت، تحریف نشده است و متضمن شریعت و برنامه مشخص و قوانین الهی است و با علم و پیشرفت مخالف نیست.
اسلام دینی است که دارای جامعیت و اتقان بوده و بر پایه منطق و عقلانیت استوار است و همچون مسیحیت، تحریف نشده است و متضمن شریعت و برنامه مشخص و قوانین الهی است و با علم و پیشرفت مخالف نیست.
۱۱٬۹۱۳

ویرایش