۱۱٬۹۱۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷ |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷ |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ویرایش}} | {{در دست ویرایش|کاربر=Rezapour }} | ||
{{شروع متن}} | {{شروع متن}} | ||
{{سوال}} | {{سوال}} | ||
خط ۹: | خط ۹: | ||
در جنگ صفین «حجربنعدی» و «عمروبنحمق» به سپاه شام و معاویه ناسزا گفتند. وقتی امام از ماجرا آگاه شد، در پیامی به آنان، چنین فرمودند: | در جنگ صفین «حجربنعدی» و «عمروبنحمق» به سپاه شام و معاویه ناسزا گفتند. وقتی امام از ماجرا آگاه شد، در پیامی به آنان، چنین فرمودند: | ||
من برای شما نمیپسندم دشنامگو باشید. اما اگر چگونگی کردار آنان را بیان کنید و وضع و حال آنان را به زبان آورید و توصیف کنید، در گفتار به صواب نزدیکتر و در عذر رساتر است. و به جای دشنام دادن به آنان بگوئید: بار خدایا از ریخته شدن خون ما و خون آنان جلوگیری فرما و بین ما و آنان اصلاح نما و آنان را از گمراهی به راه راست رهبری کن، تا آن کس که به حق، نادان است، آن را بشناسد و آن کس که شیفتهٔ گمراهی و دشمنی است از آن بازگردد.<ref> | من برای شما نمیپسندم دشنامگو باشید. اما اگر چگونگی کردار آنان را بیان کنید و وضع و حال آنان را به زبان آورید و توصیف کنید، در گفتار به صواب نزدیکتر و در عذر رساتر است. و به جای دشنام دادن به آنان بگوئید: بار خدایا از ریخته شدن خون ما و خون آنان جلوگیری فرما و بین ما و آنان اصلاح نما و آنان را از گمراهی به راه راست رهبری کن، تا آن کس که به حق، نادان است، آن را بشناسد و آن کس که شیفتهٔ گمراهی و دشمنی است از آن بازگردد.<ref>نهجالبلاغه، خطبه ۲۰۶، ص۴۲۸؛ ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۳، ص۱۸۱.</ref> | ||
ابن ابیالحدید مینویسد: | ابن ابیالحدید مینویسد: | ||
آن چیزی که | آن چیزی که امام(ع) آن را خوش نداشت و نمیپسندید این بود که به اهل شام فحش و سخنان زشت بگویند ولی از اینکه آنها را لعن نمایند یا از آنها اظهار برائت و بیزاری کنند، کراهتی نداشت.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۱۱، ص۲۱.</ref> | ||
در نهجالبلاغه آمده است؛ وقتی آن حضرت اصحاب خویش را موعظه میفرمود، یکی از خوارج به شگفت آمد و گفت: قَاتَلَهُ اللَّهُ کافِراً مَا أَفْقَهَه خدا او را کافر بکشد، چقدر میفهمد. مردم برخاستند تا او را بکشند حضرت | در نهجالبلاغه آمده است؛ وقتی آن حضرت اصحاب خویش را موعظه میفرمود، یکی از خوارج به شگفت آمد و گفت: قَاتَلَهُ اللَّهُ کافِراً مَا أَفْقَهَه خدا او را کافر بکشد، چقدر میفهمد. مردم برخاستند تا او را بکشند حضرت علی(ع) فرمود: «رُوَیْداً ـ إِنَّمَا هُوَ سَبٌّ بِسَبٍّ أَوْ عَفْوٌ عَنْ ذَنْب» صبر کنید. آن تنها یک دشنام و ناسزا بود، مقابل آن یک دشنام یا عفو و گذشت است.<ref>نهجالبلاغه، کلمات قصار، ۴۲۰، ص۷۳۰.</ref> | ||
بعد از پایان یافتن جنگ جمل نیز وقتی زنی به آن حضرت دشنام داد، حضرت با حلم و بزرگواری برخورد کرد و جواب دشنام وی را نداد.<ref>«صفیّه زن عبدالله بن خلف، چون علی(ع) را دید فریاد زد: ای علی! ای کشنده خویشان و دوستداران…! خداوند فرزندان تو را یتیم کند. علی(ع) چیزی نفرمود چون علی(ع) از نزد عایشه برگشت مردی از قبیلهٔ ازد به او گفت: به خدا سوگند نباید بگذاریم این ما را دشنام دهد و بر ما چیره شود. علی(ع) از گفته آن مرد خشمگین شد و فرمود خموش! پرده دری مکن! به خانهٔ کسی داخل مشو، هیچ زنی را میازار حتی اگر دشنام دهد و عِرض و ناموس شما را ناسزا گوید. عزالدین ابناثیر، همان، ج۱۰، ص۸–۹.</ref> | بعد از پایان یافتن جنگ جمل نیز وقتی زنی به آن حضرت دشنام داد، حضرت با حلم و بزرگواری برخورد کرد و جواب دشنام وی را نداد.<ref>«صفیّه زن عبدالله بن خلف، چون علی(ع) را دید فریاد زد: ای علی! ای کشنده خویشان و دوستداران…! خداوند فرزندان تو را یتیم کند. علی(ع) چیزی نفرمود چون علی(ع) از نزد عایشه برگشت مردی از قبیلهٔ ازد به او گفت: به خدا سوگند نباید بگذاریم این ما را دشنام دهد و بر ما چیره شود. علی(ع) از گفته آن مرد خشمگین شد و فرمود خموش! پرده دری مکن! به خانهٔ کسی داخل مشو، هیچ زنی را میازار حتی اگر دشنام دهد و عِرض و ناموس شما را ناسزا گوید. عزالدین ابناثیر، همان، ج۱۰، ص۸–۹.</ref> |