automoderated، ناظمان (CommentStreams)، trustworthy
۱۶٬۱۰۵
ویرایش
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
== شأن نزول == | == شأن نزول == | ||
در شأن نزول این آیه آمده است که پیامبر(ص) گاه که نزد زینب بنت جحش که یکی از همسران او بود، میرفت زینب او را نگاه میداشت و از عسلی که تهیه کرده بود خدمت پیامبر(ص) میآورد. این سخن به گوش عایشه رسید و بر او گران آمد. عایشه با حفصه یکی دیگر از همسران پیامبر(ص) قرار گذاشت که هر وقت پیامبر(ص) نزدیکشان آمد بگویند: آیا ضمغ «مغافیه» (که بوی نامناسبی داشت) خوردهای؟ و پیامبر حساسیت زیادی به بوی بد و نامناسب داشت. به این ترتیب روزی پیامبر(ص) نزد حفصه آمد او این سخن را به پیامبر(ص) گفت. حضرت فرمود: «من مغافیه نخوردهام بلکه عسل نوشیدهام. من سوگند یاد میکنم که دیگر از آن عسل ننوشم. ولی این سخن را به کسی مگو، ولی سرانجام او این راز را فاش کرد.» بعداً معلوم شد اصل این قضیه توطئهای بوده است. پیامبر(ص) سخت ناراحت شد و آیات اول سوره تحریم نازل گشت.<ref> | در شأن نزول این آیه آمده است که پیامبر(ص) گاه که نزد زینب بنت جحش که یکی از همسران او بود، میرفت زینب او را نگاه میداشت و از عسلی که تهیه کرده بود خدمت پیامبر(ص) میآورد. این سخن به گوش عایشه رسید و بر او گران آمد. عایشه با حفصه یکی دیگر از همسران پیامبر(ص) قرار گذاشت که هر وقت پیامبر(ص) نزدیکشان آمد بگویند: آیا ضمغ «مغافیه» (که بوی نامناسبی داشت) خوردهای؟ و پیامبر حساسیت زیادی به بوی بد و نامناسب داشت. به این ترتیب روزی پیامبر(ص) نزد حفصه آمد او این سخن را به پیامبر(ص) گفت. حضرت فرمود: «من مغافیه نخوردهام بلکه عسل نوشیدهام. من سوگند یاد میکنم که دیگر از آن عسل ننوشم. ولی این سخن را به کسی مگو، ولی سرانجام او این راز را فاش کرد.» بعداً معلوم شد اصل این قضیه توطئهای بوده است. پیامبر(ص) سخت ناراحت شد و آیات اول سوره تحریم نازل گشت.<ref>مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج۱۷، ص۲۴۱–۲۵۰. | ||
ترجمه تفسیر جوامع الجامع، طبرسی، ج۶، ص۳۵۶</ref> هرچند بعضی از مفسرین این شأن نزول را قبول ندارند.<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج۱۹، ص۳۸۲.</ref> | ترجمه تفسیر جوامع الجامع، طبرسی، ج۶، ص۳۵۶</ref> هرچند بعضی از مفسرین این شأن نزول را قبول ندارند.<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج۱۹، ص۳۸۲.</ref> |