|
|
خط ۱۷: |
خط ۱۷: |
| # ادله ضرورت حکومت اسلامی از نگاه عالمان عامه | | # ادله ضرورت حکومت اسلامی از نگاه عالمان عامه |
|
| |
|
| == مفهومشناسی == | | == مفهومشناسی حکومت دینی == |
| | واژگانی که برای بررسی حکومت دینی مورد استفاده قرار گرفته و برای فهم آن نیاز است عبارتند از: |
|
| |
|
| === حکومت ===
| | * '''حکومت''': حکومت و حکم در اصطلاح سیاست و علوم سیاسی، به معنای فن کشورداری و تدبیر و اندیشه در اداره و تنظیم امور داخلی و خارجی کشور است.<ref>عمید زنجانی، فقه سیاسی (نظام سیاسی و رهبری در اسلام)، ج۲، ص۱۴۷.</ref> حکومت را در لغت، به معنای منع کردن و بازداشتن برای اصلاح یا کار محکم و استوار دانستهاند.<ref>فیومی، مصباح المنیر، ۱۴۰۵ق، ص۱۴۵؛ راغب اصفهانی، مفردات القرآن، ۱۴۱۲ق، ص۱۲۶؛ زبیدی، تاج العروس، ۱۴۱۴ق، ج۸، ص۴۵۲.</ref> |
| واژه حکومت در لغت از ریشه «حکم» (ح ک م) و به معنای بازداشتن یا نهی کردن، فرمان دادن، بازداشتن برای اصلاح، به سامان آوردن چیزی، قضاوت، داوری و نظایر اینهاست.
| |
|
| |
|
| فیومی در مصباح المنیر،<ref>یقال: «حکمت علیه بکذا اذا منعته من خلافه فلم یقدر علی الخروج من ذلک» ومنه «حکمت الدابه» ای وضعت علی فمها «الحکمه» ای «الحلقه» ،(۱۴۰۵ق، ص۱۴۵).</ref> راغب اصفهانی در مفردات القرآن،<ref>«اصله منع منعاً لاصلاح»(۱۴۱۲ق، ص۱۲۶).</ref> زبیدی در تاج العروس<ref>«الحکم ـ بالضم ـ القضاء فی الشیء بانه کذا او لیس کذا»(۱۴۱۴ق، ج۸، ص۴۵۲).</ref> و ابن فارس در مقائیس اللغه<ref>۱۴۱۴ق، ج۲، ص۹۱.</ref> حکومت را از ماده حکم و به معنای منع کردن و بازداشتن برای اصلاح یا کار محکم و استوار دانستهاند. حکومت و حکم، به معنای داوری کردن، فیصله دادن، جلوگیری از ظلم و ستم، استقرار، ثبوت، اتقان و قاطعیت در رأی نیز آمده است.
| | * '''خلافت''': خلافت در اصطلاح اسلامی، ریاست عامه در امور دنیا و دین به نیابت از پیامبر(ص) دانسته شده است. به گفته ابن خلدون، جامعهشناس اهل سنت، خلیفه جانشینِ صاحب شریعت در حفظ دین و سیاست دنیا به وسیله دین است.<ref>ابنخلدون، مقدمه ابن خلدون، ص۱۹۱.</ref> در لغت نیز، خلیفه به کسی گفته شده که نیابت و جانشینی غیر را بر عهده دارد.<ref>ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۶۶.</ref> |
| | * '''امامت''': شیخ مفید، متکلم شیعه قرن چهارم قمری، امام را کسی دانسته که به نیابت از پیامبر(ص) دارای ریاست عامه در امور دین و دنیا باشد.<ref>«الامام هوالانسان الذی له ریاسه عامه فی امور الدین والدنیا نیابه عن النبی» (شیخمفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ص۳۹).</ref> سعدالدین تفتازانی، متلکم اهل سنت نیز، امامت را ریاست همگانی و فراگیر بر جامعه اسلامی در همه امور دینی و دنیوی دانسته است.<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ج۲، ص۲۷۲.</ref> |
| | * '''ولایت''': |
|
| |
|
| حکومت و حکم در اصطلاح سیاست و علوم سیاسی به معنای فن کشورداری و تدبیر و اندیشه در اداره و تنظیم امور داخلی و خارجی کشور میباشد.<ref>عمید زنجانی، فقه سیاسی (نظام سیاسی و رهبری در اسلام)، ج۲، ص۱۴۷.</ref>
| |
|
| |
| === خلافت ===
| |
| خلافت در اصل مصدر باب «خلف، یخلف، خلافه» به معنای جانشین و قائممقام است. ابناثیر گوید: خلیفه به کسی گفته میشود که نیابت و جانشینی غیر را بر عهده دارد.<ref>ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۶۶.</ref>
| |
|
| |
| خلافت در اصطلاح اسلامی عبارت است از ریاست عامه در امور دنیا و دین به نیابت از پیامبر اسلام| در حقیقت، خلیفه، جانشین صاحبشریعت در حفظ دین و سیاست دنیا به وسیله دین است.<ref>«فهی فی الخلیفه خلافه عن صاحب الشرع فی حراسه الدین وسیاسه الدنیا» (ابنخلدون، مقدمه ابن خلدون، ص۱۹۱).</ref>
| |
|
| |
| بعضی هم گفتهاند: خلافت نیابتی است از نبوت که نگهبانی دین و سیاست دنیا را بر عهده می-گیرد.<ref>ماوردی، الاحکام السلطانیه، ص۵.</ref>
| |
|
| |
| === امامت ===
| |
| امام از نظر لغت، مصدر ماده «اُمَّ، یَاُمّ» و به معنای کسی است که مردم به او اقتدا میکنند و پیشوای مردم است؛ خواه در راه حق باشد یا در راه باطل. جمع آن هم ائمه است.<ref>«والامام: الذی یقتدی به، وجمعه أئمه» (ابنمنظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۶).</ref>
| |
|
| |
| اما در اصطلاح علم کلام، امامت عبارت است از: ریاست همگانی و فراگیر بر جامعه اسلامی در همه امور دینی و دنیوی. ذکر کلمه «دنیوی» برای تأکید بر وسعت قلمرو امامت است؛ وگرنه تدبیر امور دنیوی نیز جزئی از دین اسلام است.<ref>«والإمامه ریاسه عامه فی أمر الدین والدنیا خلافه عن النبی علیه الصلاه والسلام» (تفتازانی، شرح المقاصد، ج۲، ص۲۷۲).</ref> بهعبارت دیگر، امامت، خلافت و جانشینی صاحب شرع مقدس در حراست از دین و سیاست دنیاست.<ref>«الخلافه نیابه عن صاحب الشرع فی حفظ الدین وسیاسه الدنیا» (ابنخلدون، مقدمه ابن خلدون، ج۱، ص۲۱۸).</ref>
| |
|
| |
| همچنین گفتهاند که امام کسی است که به نیابت از پیغمبر خدا دارای ریاست عامه در امور دین و دنیا باشد<ref>«الامام هوالانسان الذی له ریاسه عامه فی امور الدین والدنیا نیابه عن النبی» (شیخمفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ص۳۹).</ref>
| |
|
| |
| === ولایت ===
| |
| ولایت از ماده «و ل ی» و به معنای دو چیز است که در کنار هم یا پشت سرهم قرار گیرند، بهگونهای که مانعی بین آنها نباشد.<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ج۱، ص۸۸۵.</ref> اهل لغت برای این کلمه معانی متعددی ذکر کردهاند. فیومی گوید: ولی بر وزن فَلس به معنای قُرب هم آمده است. «وَلیتُ علی الصبیّ و المرأه» یعنی من بر کودک و زن ولایت پیدا کردم. ولایت با کسره و فتحه به معنای نصرت است. «واستولی علیه» یعنی بر او غالب شد و بر او تمکن یافت.<ref>۱۴۰۵ق، ج۲، ص۹۲۷.</ref> | | ولایت از ماده «و ل ی» و به معنای دو چیز است که در کنار هم یا پشت سرهم قرار گیرند، بهگونهای که مانعی بین آنها نباشد.<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ج۱، ص۸۸۵.</ref> اهل لغت برای این کلمه معانی متعددی ذکر کردهاند. فیومی گوید: ولی بر وزن فَلس به معنای قُرب هم آمده است. «وَلیتُ علی الصبیّ و المرأه» یعنی من بر کودک و زن ولایت پیدا کردم. ولایت با کسره و فتحه به معنای نصرت است. «واستولی علیه» یعنی بر او غالب شد و بر او تمکن یافت.<ref>۱۴۰۵ق، ج۲، ص۹۲۷.</ref> |
|
| |
|