automoderated، مدیران، trustworthy
۷٬۳۸۶
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
==دلیل سفر امام علی(ع) به یمن== | |||
شیخ مفید فقیه و مورخ شیعه در مورد سفر امام به یمن نوشته است: آنچه که سیرهنویسان بر آن اتفاق نظر دارند، این است که پیامبر(ص)، خالد بن ولید را به سوی اهل یمن فرستاد، تا آنان را به اسلام دعوت کند. خالد به مدت شش ماه، در میان اهل یمن اقامت کرد، اما کسی دعوت او را اجابت نکرد. این جریان برای رسول خدا(ص)، سخت بود. برای همین، به امام علی(ع) دستور داد به دنبال خالد برود و اگر افرادی از سپاه خالد به سپاه او پیوستند، آنها را آزاد بگذارد.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۶۱–۶۲.</ref> | |||
===توصیههای پیامبر(ص) === | |||
پیامبر قبل از سفر، به امام در مورد اهل یمن سفارشهایی نمود: | |||
* '''عدم جنگ با اهل یمن''': «ای علی! با هیچکس وارد جنگ نشو، تا او را دعوت کنی. به خدا قسم! اگر خداوند به دست تو یک نفر را هدایت کند، برای تو بهتر از تمام آن چیزهایی است که خورشید بر آنها میتابد.<ref>کلینی، کافی، ج۵، ص۸؛ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۱۷۳؛ تهذیب، ج۶، ص۱۴۱.</ref> | |||
* '''رعایت عدالت و وفای به پیمان''': یا علی! تو را به دعا سفارش میکنم که به اجابت میرسد و به شکرگزاری توصیه مینمایم که باعث افزایش نعمت میشود؛ بر تو باد به پرهیز از شکستن عهد و پیمان، یا کمک به این کار؛ تو را از مکر و حیله نهی کنم؛ زیرا نتیجه مکر و حیله به صاحب آن بازمیگردد؛ تو را از ظلم و ستم نهی مینمایم؛ زیرا هر کسی که مورد ظلم و ستم واقع شود، خداوند او را یاری میکند».<ref>شیخ طوسی، امالی، ص۵۹۷، حدیث۳۶۱.</ref> | |||
* '''بستن عمامه''': پیامبر(ص) به علی، فرمان داد که در منطقه قُباء اردو بزند. حضرت در آن جا اردو زد تا لشکر اسلام ملحق شود. رسول خدا(ص)، برای بستن لواء پیش آمد؛ عمامهای را برداشت و آن را تا کرد و بر نیزهای بست و به امیرالمؤمنین(ع) داد و فرمود: لواء چنین است؛ آنگاه عمامهای را سه دور به دور سر امام علی(ع)، پیچ کرد و دستار آن را بین دستهایش و یک وجب از آن را در پشت سرش آویزان کرد و فرمود: عمامه چنین است. | |||
سپس | * '''مذاکره با اهل یمن''': سپس فرمود: وقتی وارد منطقه آنان شدی، با ایشان درگیر نشو تا آنها جنگ را شروع کنند؛ پس از آنکه نبرد را شروع کردند، وارد جنگ نشو تا یکی از یاران تو را به شهادت برسانند؛ بعد از آن که یک از شما را کشتند، با آنها وارد جنگ نشو تا اینکه به آنان بگویی: آیا هنوز هم نمیخواهید بگویید لا اله الا الله؟ اگر گفتند: چرا، بگو: آیا میخواهید نماز بخوانید؟ اگر گفتند: بله، بگو: آیا میخواهید صدقاتی از اموال شما گرفته شود و به فقیرانتان پرداخت گردد؟ اگر گفتند: بله، چیز بیشتری درخواست نکن؛ به خدا سوگند، اگر خداوند به واسطه تو یک نفر را هدایت کند، برای تو بهتر از تمام چیزهایی است که خورشید بر آن میتابد! | ||
سپس | سپس امیرالمؤمنین، همراه سیصد اسبسوار به سوی سرزمین مذحِج حرکت کرد.<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۱۰۷۹.</ref> | ||
==اسلام آوردن قبیله همدان== | |||
اسلام آوردن قبیله همدان | |||
از آنجا که پیامبر «ص»، به علی «ع»، فرموده بود: اگر افرادی که همراه خالد هستند، خواستند با تو باشند، مانع نشو و راحتشان بگذار، از جمله اشخاصی که با خالد بود، براءبن عازب انصاری بود که از سپاه خالد جدا شد و به سپاه امیرالمؤمنین «ع»، پیوست. | از آنجا که پیامبر «ص»، به علی «ع»، فرموده بود: اگر افرادی که همراه خالد هستند، خواستند با تو باشند، مانع نشو و راحتشان بگذار، از جمله اشخاصی که با خالد بود، براءبن عازب انصاری بود که از سپاه خالد جدا شد و به سپاه امیرالمؤمنین «ع»، پیوست. |