۱٬۴۰۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
'''مطابق تلقی اول''' | '''مطابق تلقی اول''' | ||
هربرت اسپنسر<ref>Herbert Spencer.</ref> در تعریف دین میگوید: «دین اعتراف به این حقیقت است که کلیه موجودات، تجلیات نیرویی هستند که فراتر از [[علم]] و [[معرفت]] باشد».<ref>Hick. J. Philosophy of | هربرت اسپنسر<ref>Herbert Spencer.</ref> در تعریف دین میگوید: «دین اعتراف به این حقیقت است که کلیه موجودات، تجلیات نیرویی هستند که فراتر از [[علم]] و [[معرفت]] باشد».<ref>Hick. J. Philosophy of Religion، P۱۷.</ref> | ||
فرهنگ مختصر آکسفورد در بیان ماهیت دین مینویسد: «دین، شناخت موجود فوق بشری است که دارای [[قدرت]] مطلقه است و به تعبیر دیگر، دین باور به خدا یا خدایان متشخصی است که شایسته [[اطاعت]] و پرستشاند».<ref> | فرهنگ مختصر آکسفورد در بیان ماهیت دین مینویسد: «دین، شناخت موجود فوق بشری است که دارای [[قدرت]] مطلقه است و به تعبیر دیگر، دین باور به خدا یا خدایان متشخصی است که شایسته [[اطاعت]] و پرستشاند».<ref>Ibid، P۲۱۰.</ref> | ||
'''مطابق تلقی دوم''' | '''مطابق تلقی دوم''' | ||
شلایر ماخر<ref>F. Schliermacher</ref> دین را «احساس اتکای مطلق» میداند.<ref> | شلایر ماخر<ref>F. Schliermacher</ref> دین را «احساس اتکای مطلق» میداند.<ref>Ibid، P۲۲.</ref> تعریف و قرائت دیگری از دین همین نظر را بیان میکند. ماتیو آرنولد<ref>Mathew Arnold.</ref> نوشت: «دین همان اخلاق است که احساس و عاطفه به آن تعالی و حرارت و روشنی بخشیده است».<ref>Ibid، P۲۳.</ref> | ||
همچنین ویلیام جیمز<ref> | همچنین ویلیام جیمز<ref>James.</ref> [[پراگماتیست]] معروف گفت: «بنابراین، مذهب عبارت خواهد بود از تأثرات و احساسات و رویدادی که برای هر انسانی در عالم تنهایی و دور از همه بستگیها، روی میدهد».<ref>جیمز، ویلیام، دین و روان، ترجمه مهدی قائمی، ص۶.</ref> | ||
پل تیلیش<ref>P. Tillich.</ref> هم بعد از آن که دین را عنصری خلاق از [[روح]] بشر spirit شناسانْد، تأکید کرد که «دین همان احساس است و این پایان سرگردانی دین است».<ref>تیلیش، پل، الهیات فرهنگ، ترجمه مراد فرهادپور و فضلالله پاکزاد، ص۱۵؛ نگاه کنید به تیلیش، پل، شجاعت بودن، ترجمه مراد فرهادپور، ص۱۱۷–۱۱۰.</ref> | پل تیلیش<ref>P. Tillich.</ref> هم بعد از آن که دین را عنصری خلاق از [[روح]] بشر spirit شناسانْد، تأکید کرد که «دین همان احساس است و این پایان سرگردانی دین است».<ref>تیلیش، پل، الهیات فرهنگ، ترجمه مراد فرهادپور و فضلالله پاکزاد، ص۱۵؛ نگاه کنید به تیلیش، پل، شجاعت بودن، ترجمه مراد فرهادپور، ص۱۱۷–۱۱۰.</ref> | ||
بنابراین، دین در غرب عنصری دو وجهی Dichotomous است که گاهی بر بعد معرفتی، آموزهای و اعتقادی آن تأکید شده است و زمانی | بنابراین، دین در غرب عنصری دو وجهی Dichotomous است که گاهی بر بعد معرفتی، آموزهای و اعتقادی آن تأکید شده است و زمانی (به خصوص در چند دهه اخیر) جنبه احساسی، عاطفی و درونی آن نگاه را خیره کرده است. این همه تأکید و حساسیت که در زمینه «تجربه دینی» نشان داده میشود و اینکه حتی دین را در تجارب روحی و حالات روانی خلاصه کردهاند و گوهر دین را تا به این حد تحویل و تنزل میدهند، همه در چارچوب تلقی دوم میگنجد. | ||
{{پایان پاسخ}} | {{پایان پاسخ}} |
ویرایش