automoderated، ناظمان (CommentStreams)، trustworthy
۱۶٬۰۱۱
ویرایش
A.rezapour (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جا:ویرایش}} {{شروع متن}} {{سوال}} عصر رنسانس در چه دورهاي به وجود آمد؟ بنيانگ...» ایجاد کرد) |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
رنسانس كه در فارسي از آن با تعابير مختلفي نظير «عصر نوزايي»، «تجديد حيات»، «احياء»، «تولّد جديد»، «حيات مجدد» و «تجددّخواهي» ياد مي شود<ref>دهخدا، علي اكبر، لغتنامه دهخدا، ذيل واژه رنسانس.</ref>، اصطلاحاً دورهاي را گويند كه در اواخر سدههاي مياني و آغاز سده چهاردهم به وجود آمد و تا سده شانزدهم ادامه يافت. در واقع رنسانس «نه يك دوره زماني بلكه يك شيوه زندگي و تفكر بود كه از طريق بازرگاني، جنگ و انديشهها از ايتاليا به سراسر اروپا گسترش يافت.» لذا «در قرن شانزدهم كه رنسانس در ايتاليا رنگ ميباخت، اين نهضت تازه در فرانسه، آلمان، هلند، انگلستان و اسپانيا شكوفا ميگشت.»<ref>ويل دورانت، تاريخ تمدن، ترجمه صفدر تقيزاده و ابوطالب صارمي، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، ج۵، ص۷۹.</ref> | رنسانس كه در فارسي از آن با تعابير مختلفي نظير «عصر نوزايي»، «تجديد حيات»، «احياء»، «تولّد جديد»، «حيات مجدد» و «تجددّخواهي» ياد مي شود<ref>دهخدا، علي اكبر، لغتنامه دهخدا، ذيل واژه رنسانس.</ref>، اصطلاحاً دورهاي را گويند كه در اواخر سدههاي مياني و آغاز سده چهاردهم به وجود آمد و تا سده شانزدهم ادامه يافت. در واقع رنسانس «نه يك دوره زماني بلكه يك شيوه زندگي و تفكر بود كه از طريق بازرگاني، جنگ و انديشهها از ايتاليا به سراسر اروپا گسترش يافت.» لذا «در قرن شانزدهم كه رنسانس در ايتاليا رنگ ميباخت، اين نهضت تازه در فرانسه، آلمان، هلند، انگلستان و اسپانيا شكوفا ميگشت.»<ref>ويل دورانت، تاريخ تمدن، ترجمه صفدر تقيزاده و ابوطالب صارمي، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، ج۵، ص۷۹.</ref> | ||
== تاریخچه == | |||
و اين نتيجه ظلم و استبداد ارباب كليسا و تفتيش عقايد و سانسور و سپس سوزاندن افراد در آتش كليسا كه داعيه دفاع از حاكميت الهي را داشت كه با رسميت بخشيدن انجيلهاي چهارگانه از ميان دهها انجيل ميكوشيد تا به آنها چهرهاي الهي ببخشد بود ولي خصلت بشري انجيلها آنها را گرفتار خطاها و اشتباهات فرواني كرده بود، آن چنان كه در برخي موارد حتي با معرفت حسّي و عقلي انسانها سازگاري نداشت. كليسا در دفاع از اين مجموعه كه از قداستي الهي برخوردار گشته بود ناگزير با علوم عقلي و حسي به مبارزه پرداخت، در نتيجه پشتوانه ارباب كليسا هم از وحي و هم از دانش بشري خالي شد. | و اين نتيجه ظلم و استبداد ارباب كليسا و تفتيش عقايد و سانسور و سپس سوزاندن افراد در آتش كليسا كه داعيه دفاع از حاكميت الهي را داشت كه با رسميت بخشيدن انجيلهاي چهارگانه از ميان دهها انجيل ميكوشيد تا به آنها چهرهاي الهي ببخشد بود ولي خصلت بشري انجيلها آنها را گرفتار خطاها و اشتباهات فرواني كرده بود، آن چنان كه در برخي موارد حتي با معرفت حسّي و عقلي انسانها سازگاري نداشت. كليسا در دفاع از اين مجموعه كه از قداستي الهي برخوردار گشته بود ناگزير با علوم عقلي و حسي به مبارزه پرداخت، در نتيجه پشتوانه ارباب كليسا هم از وحي و هم از دانش بشري خالي شد. | ||