automoderated
۶٬۳۴۱
ویرایش
جز (A.ahmadi صفحهٔ نقش وحید بهبهانی در تحول علم اصول را به محمدباقر بهبهانی منتقل کرد: انتقال جزء به کل) |
|||
خط ۲: | خط ۲: | ||
{{شروع متن}} | {{شروع متن}} | ||
{{سوال}} | {{سوال}} | ||
وحید بهبهانی | وحید بهبهانی کیست و نقش او در تحول علم اصول و اجتهاد چه بود؟ | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
== زندگینامه == | == زندگینامه == | ||
محمدباقر بهبهانی معروف به وحید بهبهانی (۱۱۱۸ق ـ ۱۲۰۵ق)، در اصفهان متولد شد و با هجوم افغانها به نجف | محمدباقر بهبهانی معروف به وحید بهبهانی (۱۱۱۸ق ـ ۱۲۰۵ق)، در اصفهان متولد شد و با هجوم افغانها به نجف هجرت کرد. او در نجف به تحصیل علوم حوزوی پرداخت و برای شناسایی مکتب اخباریگری به بهبهان که آن زمان مرکز مکتب اخباری بود، هجرت کرد. او در کربلا درگذشت و در حرم امام حسین(ع) دفن شد.<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۰، ص۱۶۹.</ref> | ||
== مبارزه با مکتب اخباریگری == | |||
{{همچنین ببینید|اخباریگری}} | |||
وحید بهبهانی برای شناسایی مکتب اخباریگری از نجف به بهبهان هجرت کرد. بهبهان به دلیل حضور عبدالله سماهیجی از عالمان اخباری، به یکی از مراکز اخباریگری تبدیل شده بود. بهبهانی در این مدت با نگارش رسالههایی در حجیت اجماع، اصاله البرائه، ردّ قیاس و لزوم اجتهاد، مبانی اخباریها در این موضوعات را نقد کرد.<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۰، ص۱۶۹.</ref> | |||
بعد از این که شناخت او از مکتب اخباریگری و ضعف و سستی این مکتب کامل شد، برای انجام مأموریتی که احساس میکرد یعنی انهدام اخباریگری به کربلا که مرکز و نقطه ثقل اخباریگری بود، هجرت کرد. | بعد از این که شناخت او از مکتب اخباریگری و ضعف و سستی این مکتب کامل شد، برای انجام مأموریتی که احساس میکرد یعنی انهدام اخباریگری به کربلا که مرکز و نقطه ثقل اخباریگری بود، هجرت کرد. | ||
مرجعیت علمی آن روز کربلا به عهده مرحوم صاحب حدائق بود که مردی عالم و سلیم النفس با گرایش اخباری اعتدالی بود. وحید بهبهانی ابتدا در درس ایشان حاضر شد و بعد در جمع عالمان اعلام کرد که او حجت خداست و از آنان خواست از استاد بخواهند چند روز کرسی تدریس خود را به او واگذارد تا حجت خدا را بر آنان تبیین کند و با پذیرش صاحب حدائق، به ابطال مبانی اخباریگری پرداخت به گونهای که بعد از چند روز توانست اکثریت شاگردان ممتاز صاحب حدائق را از مکتب اخباری روگردان ساخته و به خود جذب کند. | مرجعیت علمی آن روز کربلا به عهده مرحوم صاحب حدائق بود که مردی عالم و سلیم النفس با گرایش اخباری اعتدالی بود. وحید بهبهانی ابتدا در درس ایشان حاضر شد و بعد در جمع عالمان اعلام کرد که او حجت خداست و از آنان خواست از استاد بخواهند چند روز کرسی تدریس خود را به او واگذارد تا حجت خدا را بر آنان تبیین کند و با پذیرش صاحب حدائق، به ابطال مبانی اخباریگری پرداخت به گونهای که بعد از چند روز توانست اکثریت شاگردان ممتاز صاحب حدائق را از مکتب اخباری روگردان ساخته و به خود جذب کند. | ||
صاحب منتهی المقال مینویسد: تمام شهرهای عراق، بخصوص کربلا و نجف، قبل از آمدن آقا (وحید بهبهانی) از علمای اخباری پر بود و توجه عوام به آنها بود. جهتگیری آنان علیه اجتهاد بقدری شدید بود که اگر ضرورت میشد فردی از آنان کتب اصولی را در دست بگیرد، آن را با دستمال میگرفت، ولی خداوند شهرهای عراق را به برکت قدوم او (بهبهانی) پاک گردانید و کسانی که بر اثر استیلای اخباریان در احکام دینی و وظائف شرعی خود سرگردان بودند، بوسیله انوار علوم آن بزرگوار هدایت شدند.<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۰، ص۱۶۹.</ref> | صاحب منتهی المقال مینویسد: تمام شهرهای عراق، بخصوص کربلا و نجف، قبل از آمدن آقا (وحید بهبهانی) از علمای اخباری پر بود و توجه عوام به آنها بود. جهتگیری آنان علیه اجتهاد بقدری شدید بود که اگر ضرورت میشد فردی از آنان کتب اصولی را در دست بگیرد، آن را با دستمال میگرفت، ولی خداوند شهرهای عراق را به برکت قدوم او (بهبهانی) پاک گردانید و کسانی که بر اثر استیلای اخباریان در احکام دینی و وظائف شرعی خود سرگردان بودند، بوسیله انوار علوم آن بزرگوار هدایت شدند.<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۰، ص۱۶۹.</ref> | ||
وحید بهبهانی علاوه بر تدریس و تألیف، شاگردانی مبرز مانند علامه بحر العلوم، کاشف الغطاء کبیر، صاحب ریاض، سید محسن اعرجی، میرزای قمی، سید محمد باقر شفتی و … تربیت کرد که مروّج مبانی ایشان شدند و به هین جهت ایشان را «استاد الکل فی الکل» خواندند. | وحید بهبهانی علاوه بر تدریس و تألیف، شاگردانی مبرز مانند علامه بحر العلوم، کاشف الغطاء کبیر، صاحب ریاض، سید محسن اعرجی، میرزای قمی، سید محمد باقر شفتی و … تربیت کرد که مروّج مبانی ایشان شدند و به هین جهت ایشان را «استاد الکل فی الکل» خواندند. | ||
مباحث اصولی، استدلالی و فقه الحدیثی وحید بهبهانی نقش اساسی در انهدام مکتب اخباری داشت. مثلا اخباریان با جمود بر ظاهر حدیث گذاشتن تحت الحنک را در همه حال واجب شمردند. ایشان مطرح کرد با مقداری تأمل فهمیده میشود بسیاری از روایات ناظر به شرایط خاص زمانی است و دستور کلی و همیشگی نمیباشد مثلا تحت الحنک که در روایت شعار مؤمن شناخته شده، بخودی خود نمیتواند تأثیری در ایمان و شرک داشته باشد؛ بلی در شرایط خاص زمانی ممکن است گذاشتن گوشه عمامه زیر گلو نشانه و شعار گروهی قرار گیرد کما اینکه در هنگام صدور این حدیث، چنین بوده است که مشرکان آخر عمامهشان را بالای سر میبستهاند و برای اینکه مؤمنان از مشرکان در قیافه ظاهری متمایز باشند، معصوم دستور داده مؤمنان تحت حنک یعنی زیر گلو قرار دهند تا از مشرکان متمایز گردند. | مباحث اصولی، استدلالی و فقه الحدیثی وحید بهبهانی نقش اساسی در انهدام مکتب اخباری داشت. مثلا اخباریان با جمود بر ظاهر حدیث گذاشتن تحت الحنک را در همه حال واجب شمردند. ایشان مطرح کرد با مقداری تأمل فهمیده میشود بسیاری از روایات ناظر به شرایط خاص زمانی است و دستور کلی و همیشگی نمیباشد مثلا تحت الحنک که در روایت شعار مؤمن شناخته شده، بخودی خود نمیتواند تأثیری در ایمان و شرک داشته باشد؛ بلی در شرایط خاص زمانی ممکن است گذاشتن گوشه عمامه زیر گلو نشانه و شعار گروهی قرار گیرد کما اینکه در هنگام صدور این حدیث، چنین بوده است که مشرکان آخر عمامهشان را بالای سر میبستهاند و برای اینکه مؤمنان از مشرکان در قیافه ظاهری متمایز باشند، معصوم دستور داده مؤمنان تحت حنک یعنی زیر گلو قرار دهند تا از مشرکان متمایز گردند. | ||
خط ۲۱: | خط ۲۵: | ||
مطلب فقه الحدیثی دیگری که مورد عنایت خاص وحید قرار گرفت، تأکید بر این که امامان در سخنانشان تابع عرف محاوره بودند و اگر مثلا امامان سخنی کلی فرمودهاند که در خارج کلیت ندارد و غالب است مثل «دم الحیض اسود» یا «المنی دافق»، بر همان غالب حمل میشود یا اگر با واقع خارجی مطابقت ندارد مثل «الفقاع خمر» یا «تارک الصلاه کافر» از باب مجاز یا تشبیه است یعنی آبجو در غالب صفات شبیه خمر و تارک الصلاه شبیه کافر است.<ref>الاجتهاد و التقلید (فوائد الحائریه)، ص۴۶۴، فائده۲۷.</ref> | مطلب فقه الحدیثی دیگری که مورد عنایت خاص وحید قرار گرفت، تأکید بر این که امامان در سخنانشان تابع عرف محاوره بودند و اگر مثلا امامان سخنی کلی فرمودهاند که در خارج کلیت ندارد و غالب است مثل «دم الحیض اسود» یا «المنی دافق»، بر همان غالب حمل میشود یا اگر با واقع خارجی مطابقت ندارد مثل «الفقاع خمر» یا «تارک الصلاه کافر» از باب مجاز یا تشبیه است یعنی آبجو در غالب صفات شبیه خمر و تارک الصلاه شبیه کافر است.<ref>الاجتهاد و التقلید (فوائد الحائریه)، ص۴۶۴، فائده۲۷.</ref> | ||
باز با استناد به فقه الحدیث در اثبات حجیت ظواهر قرآن ثابت میکند که استفاده مسلمین از قرآن به صورت مستقیم غیر ازتفسیر به رأیی است که نهی گردیده و مقصود از «تفسیر به رأی» این است که قرآن را براساس میل و هوای نفس و مغرضانه تفسیر کرد، خود قرآن تصریح میکند که مردم در آن «تدبر» کنند و فکر خود را در معانی بلند قرآن به پرواز درآورند، پس مردم حق دارند که مستقیماً معانی آیات قرآنیه را در حدود توانایی به دست آورند و عمل نمایند. | باز با استناد به فقه الحدیث در اثبات حجیت ظواهر قرآن ثابت میکند که استفاده مسلمین از قرآن به صورت مستقیم غیر ازتفسیر به رأیی است که نهی گردیده و مقصود از «تفسیر به رأی» این است که قرآن را براساس میل و هوای نفس و مغرضانه تفسیر کرد، خود قرآن تصریح میکند که مردم در آن «تدبر» کنند و فکر خود را در معانی بلند قرآن به پرواز درآورند، پس مردم حق دارند که مستقیماً معانی آیات قرآنیه را در حدود توانایی به دست آورند و عمل نمایند. |