automoderated، ناظمان (CommentStreams)، trustworthy
۱۶٬۰۱۱
ویرایش
A.rezapour (بحث | مشارکتها) (ابرابزار) |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
یکی از مباحثی که باید در بررسی ویژگیهای مدرنیسم غربی به آن پرداخت، | یکی از مباحثی که باید در بررسی ویژگیهای مدرنیسم غربی به آن پرداخت، جهانبینی آن است که همواره از سوی سنتگرایان مورد انتقاد قرار گرفته است. مدرنیستها، بی آن که به محدودیّتهای علم جدید توجه کنند، از آن جهان بینیای ساختهاند، که مهمترین مشخّصات آن عبارتند از:<ref>نقد و نظر، سال ۴، ش ۳ و ۴، مصطفی ملکیان (مصاحبه)، ص۴۸–۴۹.</ref> | ||
# جهان بینی علمی مدرنیسم، متّکی بر مشاهده، آزمایش و تجربه است؛ به این معنا که از نظر معرفت شناختی، تنها راه رسیدن به معرفت حقیقی را مشاهده، آزمایش و تجربه حسی ظاهری میداند. | # جهان بینی علمی مدرنیسم، متّکی بر مشاهده، آزمایش و تجربه است؛ به این معنا که از نظر معرفت شناختی، تنها راه رسیدن به معرفت حقیقی را مشاهده، آزمایش و تجربه حسی ظاهری میداند. | ||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
# پیشرفت گرا (Progressionistic) است و به پیشرفت مستمر جامعه و نوع بشری پای بند است. | # پیشرفت گرا (Progressionistic) است و به پیشرفت مستمر جامعه و نوع بشری پای بند است. | ||
# سنّت ستیز (Anti _ Traditional) است؛ یعنی هیچگاه با سنّت سازگار نیست. | # سنّت ستیز (Anti _ Traditional) است؛ یعنی هیچگاه با سنّت سازگار نیست. | ||
== جهان بینی علمی == | |||
== | |||
علم جدید، به دلیل محدود بودن آن به امور قابل مشاهده و توصیف و اندازهگیری، نمیتواند جهان بینی قانع کننده ای به دست دهد. ما هیچگاه خدمات علم جدید و فراهم آوردن اطلاعات بسیار فراوان آن درباره جهان محسوسات و آثار و نتایج آن را در زندگی روزمرّه انکار نمیکنیم، اما آنچه درخور توجه میباشد، این است که تصویری که علم جدید ارائه میکند، تنها قلمرو محسوسات را شامل میشود و هیچگاه از جهان غیر محسوسات تصویری به دست نمیدهد و از این رو جهان بینی آن نیز ناقص میگردد. چرا که نمیتوان همه هستی و همه ابعاد آن را در بند آزمون درآورد؛ مثلاً این که آیا جهان آغاز و فرجامی دارد، یا از هر دو طرف بینهایت است، قابل آزمون نیست.<ref>مطهری، مرتضی، مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، ص۶۵–۶۶.</ref> | علم جدید، به دلیل محدود بودن آن به امور قابل مشاهده و توصیف و اندازهگیری، نمیتواند جهان بینی قانع کننده ای به دست دهد. ما هیچگاه خدمات علم جدید و فراهم آوردن اطلاعات بسیار فراوان آن درباره جهان محسوسات و آثار و نتایج آن را در زندگی روزمرّه انکار نمیکنیم، اما آنچه درخور توجه میباشد، این است که تصویری که علم جدید ارائه میکند، تنها قلمرو محسوسات را شامل میشود و هیچگاه از جهان غیر محسوسات تصویری به دست نمیدهد و از این رو جهان بینی آن نیز ناقص میگردد. چرا که نمیتوان همه هستی و همه ابعاد آن را در بند آزمون درآورد؛ مثلاً این که آیا جهان آغاز و فرجامی دارد، یا از هر دو طرف بینهایت است، قابل آزمون نیست.<ref>مطهری، مرتضی، مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، ص۶۵–۶۶.</ref> | ||
خط ۳۷: | خط ۳۵: | ||
در واقع، باید مهمترین چالش اسلام با مدرنیسم را چالش در جهان بینی آن دانست. روشن است که اندیشه دینی ناب، هرگز نمیتواند با یک الگوی نظری علم محور پوزیتویستی، سازگار باشد. البته اسلام به تجربه و روشهای علمی ارج مینهد، اما پی ریزی جهان بینی را بر اساس علم تجربی مردود میداند؛ چرا که سرانجام آن، مادی گرایی و دنیازدگی است و لازمه آن انکار و بی اعتنایی به جهان ماورای طبیعت و «غیب» میباشد؛ و روشن است که جهان غیب از دعاوی اوّلیه دینی و از شرایط اوّلیه ایمان است. همچنین دین، دست زدن به آزمون و خطای تجربی را در همه قلمروها جایز نمیداند، بلکه برخی از آنها را به وحی و قلمرو وحیانی مربوط میداند.<ref>فرهنگ واژهها، ص۵۵۸.</ref> وحی در قلمروهایی که درک آن از توان عقل بیرون است، حکم نهایی و قطعی ارائه میکند و در حوزههایی که درک آن برای عقل دشوار است، به راهنمایی آن پرداخته، رسیدن به مقصد را آسان میسازد. | در واقع، باید مهمترین چالش اسلام با مدرنیسم را چالش در جهان بینی آن دانست. روشن است که اندیشه دینی ناب، هرگز نمیتواند با یک الگوی نظری علم محور پوزیتویستی، سازگار باشد. البته اسلام به تجربه و روشهای علمی ارج مینهد، اما پی ریزی جهان بینی را بر اساس علم تجربی مردود میداند؛ چرا که سرانجام آن، مادی گرایی و دنیازدگی است و لازمه آن انکار و بی اعتنایی به جهان ماورای طبیعت و «غیب» میباشد؛ و روشن است که جهان غیب از دعاوی اوّلیه دینی و از شرایط اوّلیه ایمان است. همچنین دین، دست زدن به آزمون و خطای تجربی را در همه قلمروها جایز نمیداند، بلکه برخی از آنها را به وحی و قلمرو وحیانی مربوط میداند.<ref>فرهنگ واژهها، ص۵۵۸.</ref> وحی در قلمروهایی که درک آن از توان عقل بیرون است، حکم نهایی و قطعی ارائه میکند و در حوزههایی که درک آن برای عقل دشوار است، به راهنمایی آن پرداخته، رسیدن به مقصد را آسان میسازد. | ||
== | == عقل و عقلانیت == | ||
یکی دیگر از ویژگیهای مدرنیسم، برداشت خاص آن از عقل و عقلانیّت است. مدرنیسم بر عقل ابزاری تأکید دارد. شکی نیست که هیچ دین آسمانی ای منکر عقل ابزاری نیست. آنچه که دین متذکر میشود، این است که اولاً، مرتبه عقل محدود به عقل ابزاری نیست، بلکه مرتبه والاتری از عقل وجود دارد که وظیفه آن، همانطور که در عقل ابزاری مورد تأکید است، فقط شکلدادن به جهان آن گونه که آدمی میپسندد نیست، بلکه به کشف ابعادی از حقیقت نیز میپردازد. ثانیاً، همان عقل عملی و ابزاری نیز کارکرد مهمتر و ماندگارتری نیز دارد که عبارت است از راهیابی به حوزه ارزشها و امور اخلاقی و نیز تدبیرگری برای آبادانی فرجام زندگی (معاد). دین، گام را فراتر نهاده و حتی امر معاش را نیز در همین راستا قرار میدهد و به آن هویّت و معنای مقدسی میبخشد.<ref>همان، ص۵۵۸–۵۵۹.</ref> اساساً «نقد دینی به مدرنیته، در پویش آن برای ارتقای سطح معاش مردم یا در حرکت نوآورانه آن نیست، بلکه در بی التفاتی به غایتشناسی و مغفول گذاشتن جهت حرکت و سوگم کردگی (Loos Of Direction) آن است».<ref>همان، ص۵۵۹.</ref> ثالثاً، عقل ابزاری در انتخاب هدف و در تدبیر و برنامهریزیهای عملی خود، تنها بر «عملی بودن» و «کارآمدی» پای میفشارد که دربردارنده مضامینی چون سهولت، کم خرج بودن و سودمندی نیز میباشد. از این رو، در این منظر، امور مهمی چون «وظیفه» و «تکلیف» بدون در نظر داشتن نتایج عاجل، جایی نخواهد داشت؛ اما بر اساس تعالیم دینی، عقل و عقلانیّت از مفهوم گستردهتری برخوردار است و گاه اساساً وظیفه بر کارآمدی، سودمندی و جز آن، مقدم میشود.<ref>همان.</ref> علاوه بر همه این تفاوتها، ادیان آسمانی، اساساً باور به «عقل بسندگی» و بینیازی از وحی را در هیچیک از لایهها و مراتب عقل انسانی برنمیتابند.<ref>همان، ص۵۶۰.</ref> | یکی دیگر از ویژگیهای مدرنیسم، برداشت خاص آن از عقل و عقلانیّت است. مدرنیسم بر عقل ابزاری تأکید دارد. شکی نیست که هیچ دین آسمانی ای منکر عقل ابزاری نیست. آنچه که دین متذکر میشود، این است که اولاً، مرتبه عقل محدود به عقل ابزاری نیست، بلکه مرتبه والاتری از عقل وجود دارد که وظیفه آن، همانطور که در عقل ابزاری مورد تأکید است، فقط شکلدادن به جهان آن گونه که آدمی میپسندد نیست، بلکه به کشف ابعادی از حقیقت نیز میپردازد. ثانیاً، همان عقل عملی و ابزاری نیز کارکرد مهمتر و ماندگارتری نیز دارد که عبارت است از راهیابی به حوزه ارزشها و امور اخلاقی و نیز تدبیرگری برای آبادانی فرجام زندگی (معاد). دین، گام را فراتر نهاده و حتی امر معاش را نیز در همین راستا قرار میدهد و به آن هویّت و معنای مقدسی میبخشد.<ref>همان، ص۵۵۸–۵۵۹.</ref> اساساً «نقد دینی به مدرنیته، در پویش آن برای ارتقای سطح معاش مردم یا در حرکت نوآورانه آن نیست، بلکه در بی التفاتی به غایتشناسی و مغفول گذاشتن جهت حرکت و سوگم کردگی (Loos Of Direction) آن است».<ref>همان، ص۵۵۹.</ref> ثالثاً، عقل ابزاری در انتخاب هدف و در تدبیر و برنامهریزیهای عملی خود، تنها بر «عملی بودن» و «کارآمدی» پای میفشارد که دربردارنده مضامینی چون سهولت، کم خرج بودن و سودمندی نیز میباشد. از این رو، در این منظر، امور مهمی چون «وظیفه» و «تکلیف» بدون در نظر داشتن نتایج عاجل، جایی نخواهد داشت؛ اما بر اساس تعالیم دینی، عقل و عقلانیّت از مفهوم گستردهتری برخوردار است و گاه اساساً وظیفه بر کارآمدی، سودمندی و جز آن، مقدم میشود.<ref>همان.</ref> علاوه بر همه این تفاوتها، ادیان آسمانی، اساساً باور به «عقل بسندگی» و بینیازی از وحی را در هیچیک از لایهها و مراتب عقل انسانی برنمیتابند.<ref>همان، ص۵۶۰.</ref> | ||
== | == انسان گرایی و فردگرایی == | ||
شکی نیست که همه ادیان آسمانی، کرامت و شأن بلند انسانی را ارج مینهند. قرآن مجید همه طبیعت و مخلوقات و موجودات آن را مسخّر انسان میداند و به رساترین نحو، کرامت انسان را گوشزد مینماید (وَ لَقَد کرَّمنا بَنی آدَم)؛ اما در عین حال تصریح میکند که آدمی با انحراف از مسیر مشخص الهی که در قالب ادیان آسمانی بر او عرضه شده است، از مقام حیوانات نیز فروتر میرود. بدین ترتیب، دین، کرامت و محوریّت انسان را به مبدأ و مقصد وی (خداوند) پیوند میزند و روشن است که این امر با برداشتهای افراطی اومانیسم (انسان گرایی) و شأن خداگونه ای که این مکتب فکری به وی میبخشد، در تقابل است؛ در واقع هیچ دینی خوش باشی بی قید و شرط انسان و عدم تکلیف او در برابر تعالیم آسمانی را برنمیتابد.<ref>همان.</ref> دین، در کنار اعطای حق، تکلیف را نیز به عهده بشر مینهد و این دو را ملازم با یکدیگر میداند. بسیاری از منتقدان دین باور، معضلات جدیدی چون تخریب محیط زیست، خشم و خونریزیهای جهانی و نابرابریهای اقتصادی را، که بشر مدرن دچار آن شده است، ناشی از پافشاری بر حق بدون تکلیف دانستهاند.<ref>همان.</ref> | شکی نیست که همه ادیان آسمانی، کرامت و شأن بلند انسانی را ارج مینهند. قرآن مجید همه طبیعت و مخلوقات و موجودات آن را مسخّر انسان میداند و به رساترین نحو، کرامت انسان را گوشزد مینماید (وَ لَقَد کرَّمنا بَنی آدَم)؛ اما در عین حال تصریح میکند که آدمی با انحراف از مسیر مشخص الهی که در قالب ادیان آسمانی بر او عرضه شده است، از مقام حیوانات نیز فروتر میرود. بدین ترتیب، دین، کرامت و محوریّت انسان را به مبدأ و مقصد وی (خداوند) پیوند میزند و روشن است که این امر با برداشتهای افراطی اومانیسم (انسان گرایی) و شأن خداگونه ای که این مکتب فکری به وی میبخشد، در تقابل است؛ در واقع هیچ دینی خوش باشی بی قید و شرط انسان و عدم تکلیف او در برابر تعالیم آسمانی را برنمیتابد.<ref>همان.</ref> دین، در کنار اعطای حق، تکلیف را نیز به عهده بشر مینهد و این دو را ملازم با یکدیگر میداند. بسیاری از منتقدان دین باور، معضلات جدیدی چون تخریب محیط زیست، خشم و خونریزیهای جهانی و نابرابریهای اقتصادی را، که بشر مدرن دچار آن شده است، ناشی از پافشاری بر حق بدون تکلیف دانستهاند.<ref>همان.</ref> | ||
خط ۴۹: | خط ۴۷: | ||
امروزه اندیشمندان، به نارسایی فردگرایی اذعان دارند. برای مثال، «مک اینتایر» تخریب فضیلت مدنی، نابودی اصل شهروندی و پیوندهای اجتماعی، آزادی خودمحورانه و اسارت انسان در خویشتن را معلول فردگرایی لیبرالی میداند. وی افراد آزاد به این معنا را «بردههای شادکام» مینامد و راه برون رفت از این مهلکه را احیای اخلاق و تجدید شکوه اقتدار اخلاقی اجتماع، که دارای بنیانی مستقل از فرد و منافع فردی باشد، میداند.<ref>ر. ک. نقد و نظر، بهار و تابستان ۱۳۷۶، محمد لگن هاوزن، نقد و معرفی کدام عدالت؟ و معرفت، الویر مک اینتایر، پایان فضیلت، شمارههای ۱۰ و ۱۱ و ۱۳ تا ۱۸.</ref> | امروزه اندیشمندان، به نارسایی فردگرایی اذعان دارند. برای مثال، «مک اینتایر» تخریب فضیلت مدنی، نابودی اصل شهروندی و پیوندهای اجتماعی، آزادی خودمحورانه و اسارت انسان در خویشتن را معلول فردگرایی لیبرالی میداند. وی افراد آزاد به این معنا را «بردههای شادکام» مینامد و راه برون رفت از این مهلکه را احیای اخلاق و تجدید شکوه اقتدار اخلاقی اجتماع، که دارای بنیانی مستقل از فرد و منافع فردی باشد، میداند.<ref>ر. ک. نقد و نظر، بهار و تابستان ۱۳۷۶، محمد لگن هاوزن، نقد و معرفی کدام عدالت؟ و معرفت، الویر مک اینتایر، پایان فضیلت، شمارههای ۱۰ و ۱۱ و ۱۳ تا ۱۸.</ref> | ||
== | == انکار سنتها == | ||
در مورد انکار سنّتها، که یکی دیگر از ویژگیهای اندیشه مدرنیسم است، باید گفت از نظر ادیان آسمانی و به ویژه دین اسلام، هیچگاه نمیتوان چیزی را به صرف سنّتی بودن رد کرد یا چیزی را به صرف مدرن و نو بودن پذیرفت. آنچه که از تعالیم اسلام فهمیده میشود، ارزیابی همه امور بر اساس مبانی پذیرفته شده دینی و احکام عقلی است و این مستلزم رعایت اعتدال و عدم افراط و تفریط میباشد. البته نباید اعتدال را با عدم اراده استوار یا تردید در مسائل دین یا عدالت خلط کرد. اعتدال به معنای داشتن حکمت، برای تشخیص حماقت آمیز بودن انواع افراطی مدرنیسم و سنّت گرایی و برگزیدن راهی درست از میان آنهاست. در هیچ عرصه ای، اعم از عرصه آموزهها، اقتصاد، نهادها و نظامهای اجتماعی و انواع نمودهای فرهنگی و جز آن، هرگز نمیتوان چیزی را تنها به دلیل سنّتی بودن آن پذیرفت، یا به دلیل مدرن بودنش رد کرد.<ref>Muhammad Legenhausen, Why I Am not a Traditionalist URL: Http// WWW. Al- Islam.org.</ref> بدین ترتیب، تنها دغدغه انسان مطلوب در اندیشه اسلامی، رسیدن به حقیقت و حقانیّت میباشد؛ این انسان نه عقده سنّت شکنی دارد و نه تعصب بر کهنه گرایی.<ref>فرهنگ واژهها، ص۵۶۲.</ref> | در مورد انکار سنّتها، که یکی دیگر از ویژگیهای اندیشه مدرنیسم است، باید گفت از نظر ادیان آسمانی و به ویژه دین اسلام، هیچگاه نمیتوان چیزی را به صرف سنّتی بودن رد کرد یا چیزی را به صرف مدرن و نو بودن پذیرفت. آنچه که از تعالیم اسلام فهمیده میشود، ارزیابی همه امور بر اساس مبانی پذیرفته شده دینی و احکام عقلی است و این مستلزم رعایت اعتدال و عدم افراط و تفریط میباشد. البته نباید اعتدال را با عدم اراده استوار یا تردید در مسائل دین یا عدالت خلط کرد. اعتدال به معنای داشتن حکمت، برای تشخیص حماقت آمیز بودن انواع افراطی مدرنیسم و سنّت گرایی و برگزیدن راهی درست از میان آنهاست. در هیچ عرصه ای، اعم از عرصه آموزهها، اقتصاد، نهادها و نظامهای اجتماعی و انواع نمودهای فرهنگی و جز آن، هرگز نمیتوان چیزی را تنها به دلیل سنّتی بودن آن پذیرفت، یا به دلیل مدرن بودنش رد کرد.<ref>Muhammad Legenhausen, Why I Am not a Traditionalist URL: Http// WWW. Al- Islam.org.</ref> بدین ترتیب، تنها دغدغه انسان مطلوب در اندیشه اسلامی، رسیدن به حقیقت و حقانیّت میباشد؛ این انسان نه عقده سنّت شکنی دارد و نه تعصب بر کهنه گرایی.<ref>فرهنگ واژهها، ص۵۶۲.</ref> | ||
== | == سکولاریسم == | ||
در مورد سکولاریسم نیز مباحث متعدّدی وجود دارد که از جمله میتوان به مبانی و دلایل منتقدان به آن اشاره کرد. پیش تر گفتیم که عناصری چون انسان گرایی، عقلگرایی، فردگرایی و علم گرایی از جمله بنیانهای سکولاریسم میباشند و با توجه به نقدی که از این عناصر ارائه شد، این عناصر مورد پذیرش دین و تعالیم دینی نیست. در واقع، دین با نقد و ایجاد تعدیل در عناصر فوق، سکولاریسم را نیز برنمیتابد. | در مورد سکولاریسم نیز مباحث متعدّدی وجود دارد که از جمله میتوان به مبانی و دلایل منتقدان به آن اشاره کرد. پیش تر گفتیم که عناصری چون انسان گرایی، عقلگرایی، فردگرایی و علم گرایی از جمله بنیانهای سکولاریسم میباشند و با توجه به نقدی که از این عناصر ارائه شد، این عناصر مورد پذیرش دین و تعالیم دینی نیست. در واقع، دین با نقد و ایجاد تعدیل در عناصر فوق، سکولاریسم را نیز برنمیتابد. | ||