۱٬۴۰۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
(اصلاح) |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
[[نهجالبلاغه]] یکی از کتابهای مطرح در میان [[شیعیان]] و همچنین برخی از [[علمای اهل سنت]] است. درباره غلو در جایگاه نهجالبلاغه میتوان به گفتار بعضی از علمای اهل سنت در ستایش نهجالبلاغه اشاره نمود: | [[نهجالبلاغه]] یکی از کتابهای مطرح در میان [[شیعیان]] و همچنین برخی از [[علمای اهل سنت]] است. درباره غلو در جایگاه نهجالبلاغه میتوان به گفتار بعضی از علمای اهل سنت در ستایش نهجالبلاغه اشاره نمود: | ||
'''[[جاحظ]]'''، ادیب سخندان و سخنشناس معروف که از نوابغ ادب است و در قرن سوم هجری میزیسته و کتاب «البیان و التبیین» که یکی از ارکان چهارگانه ادب به شمار آمده است را نوشته، مکرر در کتاب خویش ستایش و اعجاب فوقالعاده خود را نسبت به سخنان [[امام علی(ع)]] اظهار میدارد. در جلد اوّل، این جمله معروف را از امام علی(ع) نقل میکند که حضرت فرمودند: {{متن عربی|قِیمَهُ کُلِّ امْرئٍ مَا یُحْسِنُهُ|ترجمه=ارزش هر کس همان است که میداند.}}<ref>موفق بن احمد بن محمد | '''[[جاحظ]]'''، ادیب سخندان و سخنشناس معروف که از نوابغ ادب است و در قرن سوم هجری میزیسته و کتاب «البیان و التبیین» که یکی از ارکان چهارگانه ادب به شمار آمده است را نوشته، مکرر در کتاب خویش ستایش و اعجاب فوقالعاده خود را نسبت به سخنان [[امام علی(ع)]] اظهار میدارد. در جلد اوّل، این جمله معروف را از امام علی(ع) نقل میکند که حضرت فرمودند: {{متن عربی|قِیمَهُ کُلِّ امْرئٍ مَا یُحْسِنُهُ|ترجمه=ارزش هر کس همان است که میداند.}}<ref>خوارزمی، موفق بن احمد بن محمد کلّی، المناقب، قم، جامعه مدرسین قم، چاپ دوم، ۱۴۱۱، ص۳۶۸؛ المناوی، محمّد عبد الرؤف، فیض القدیر شرح جامع صغیر، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵، ج۴ ص۱۴۶</ref> آنگاه بیش از نیم صفحه این جمله را ستایش میکند و میگوید: در همه کتابها، اگر جز این جمله نبود، کافی بود، بهترین سخن آن است که کم آن، تو را از بسیارش، بینیاز کند، و معنی در لفظ پنهان نشده باشد بلکه ظاهر و نمودار باشد، آن گاه میگوید: {{متن عربی|کان الله عزّ و جلّ قد البسه من الجلاله و غشاه من نور الحکمه علی حسب نیّه صاحبه و تقوا غائله}} گویا خداوند جامهای از جلالت و پردهای از [[نور حکمت]] متناسب با نیت پاک و تقوای گویندهاش، بر این جمله کوتاه پوشانده است».<ref>مطهری، مرتضی، سیری در نهجالبلاغه، چاپ و صحافی از چاپخانه درودکی، ص۱۲ و ۱۳</ref> | ||
'''[[شیخ محمد عبده]]''' مفتی پیشین [[مصر]] که ازعلمای اهل سنت و از [[شارحان نهجالبلاغه]] است در مقدمه شرحش مینویسد: «هنگام خواندن این کتاب، چون از عبارتی به عبارت دیگر میپرداختم میدیدم که جولانگاه اندیشه و پردههای سخن تغییر میکند و دیدگاه بصیرت عوض میشود، گاه خود را در جهانی از معانی بلند مییافتم که در پوششی از زیور لفظهای رخشان و عبارتهای تابناک به زیارت جانهای پاک میآید و پیرامون دلهای روشن به طواف میایستد … گاه مییافتم که عقلی مشعشع و نورانی که هیچ شباهتی به اجسام مادی نمیرساند از عالم رفیع [[الوهیت]] جدا گشته است و به [[روح انسانی]] انتقال یافته، او را از پردههای تو در توی طبیعت بیرون آورده تا سراپرده ملکوت رفعت داده است … گاه خطیبی را میدیدم که والیان امت را مخاطب ساخته و [[راه صواب و خطا]] را به ایشان مینمایاند و دقائق سیاست را به آنان میآموزد و از پیمودن راهی که به گمراهی پایان مییابد، بر حذر میدارد.»<ref>عبده، محمد، مقدمه شرح نهجالبلاغه</ref> | '''[[شیخ محمد عبده]]''' مفتی پیشین [[مصر]] که ازعلمای اهل سنت و از [[شارحان نهجالبلاغه]] است در مقدمه شرحش مینویسد: «هنگام خواندن این کتاب، چون از عبارتی به عبارت دیگر میپرداختم میدیدم که جولانگاه اندیشه و پردههای سخن تغییر میکند و دیدگاه بصیرت عوض میشود، گاه خود را در جهانی از معانی بلند مییافتم که در پوششی از زیور لفظهای رخشان و عبارتهای تابناک به زیارت جانهای پاک میآید و پیرامون دلهای روشن به طواف میایستد … گاه مییافتم که عقلی مشعشع و نورانی که هیچ شباهتی به اجسام مادی نمیرساند از عالم رفیع [[الوهیت]] جدا گشته است و به [[روح انسانی]] انتقال یافته، او را از پردههای تو در توی طبیعت بیرون آورده تا سراپرده ملکوت رفعت داده است … گاه خطیبی را میدیدم که والیان امت را مخاطب ساخته و [[راه صواب و خطا]] را به ایشان مینمایاند و دقائق سیاست را به آنان میآموزد و از پیمودن راهی که به گمراهی پایان مییابد، بر حذر میدارد.»<ref>عبده، محمد، مقدمه شرح نهجالبلاغه</ref> |
ویرایش