۸٬۳۲۴
ویرایش
(ابرابزار) |
Nazarzadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'هاست' به 'ه است') |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
افرادی خیال میکنند که آوردن معجزه عقلا امکان ندارد، چون ناقض قانون علیت است، یعنی ما مخیر هستیم بین نفی قانون علیت و پذیرفتن معجزه یا نفی معجزه و پذیرفتن قانون علیت و امر دایر بین این دو کار است. اینها میگویند اگر ما قانون علیت را بپذیریم معنایش صدور هر معلولی از علت خاص خودش میباشد. حرارت از آتش صادر میشود، از این جهت معنی ندارد بگوئیم حرارت از یخ تولید میگردد. همینطور روئیدن گیاه پیدایش حیات، زنده شدن انسان، مردن و مریض شدن و شفا یافتن او همه اینها معلولاتی است که علل خاصی دارند، اگر چیزی برخلاف این جریان علّی و معلولی صورت گیرد معنایش نپذیرفتن قانون علیت میباشد. | افرادی خیال میکنند که آوردن معجزه عقلا امکان ندارد، چون ناقض قانون علیت است، یعنی ما مخیر هستیم بین نفی قانون علیت و پذیرفتن معجزه یا نفی معجزه و پذیرفتن قانون علیت و امر دایر بین این دو کار است. اینها میگویند اگر ما قانون علیت را بپذیریم معنایش صدور هر معلولی از علت خاص خودش میباشد. حرارت از آتش صادر میشود، از این جهت معنی ندارد بگوئیم حرارت از یخ تولید میگردد. همینطور روئیدن گیاه پیدایش حیات، زنده شدن انسان، مردن و مریض شدن و شفا یافتن او همه اینها معلولاتی است که علل خاصی دارند، اگر چیزی برخلاف این جریان علّی و معلولی صورت گیرد معنایش نپذیرفتن قانون علیت میباشد. | ||
در اینجا جوابهای ساده ای داده شده که قابل طرح کردن نیست، یکی همان قول به استثنا است که در زیر | در اینجا جوابهای ساده ای داده شده که قابل طرح کردن نیست، یکی همان قول به استثنا است که در زیر آمده است. | ||
عده ای میگویند معجزه استثنا در قانون علیت است، در تمام موارد قانون علیت حاکم است جز در موارد نادر که یکی از آنها معجزه میباشد. قانون کلی علیت در مورد معجزه استثنا خورده و نقض شده. این کلام تمام نیست، زیرا که قانون علیت یک قانون عقلی است و استثنا بردار نیست. | عده ای میگویند معجزه استثنا در قانون علیت است، در تمام موارد قانون علیت حاکم است جز در موارد نادر که یکی از آنها معجزه میباشد. قانون کلی علیت در مورد معجزه استثنا خورده و نقض شده. این کلام تمام نیست، زیرا که قانون علیت یک قانون عقلی است و استثنا بردار نیست. | ||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
در جواب از سؤال میگوییم قانون علیت به قوّت خود باقی است و استثنا بردار نیست و معجزه هم واقعیتی است که هیچ گونه منافاتی با قانون علیت ندارد. | در جواب از سؤال میگوییم قانون علیت به قوّت خود باقی است و استثنا بردار نیست و معجزه هم واقعیتی است که هیچ گونه منافاتی با قانون علیت ندارد. | ||
هر معلولی علتی میخواهد که قدر متیقن آن علت فاعلی است و این قانون به هیچ وجه قابل نقض نیست، یک معنی بدیهی است که اگر چیزی وجودش از خودش نیست ناچار از غیر است. آن غیر باید وجود به این افاضه نماید. ولی این معنایش آن نیست که معلولها همیشه از عوامل عادی شناخته شده، صادر میشوند، بلکه این قانون همین اندازه اقتضا میکند که ما برای هر معلولی، عللی قائل شویم و از همین راه است که ما از وجود کل جهان به وجود خدا پی میبریم، علیت خدا برای این است که جهان معلول است. وجودش فقیر است و بدون علت نمیشود ـ اگر ما پذیرفتیم که بهبود یافتن مریض همیشه از راه خوردن دارو حاصل نمیشود. بلکه راه دیگری هم هست، این نقض قانون علیت نیست و بدل شدن یک جسم بی جان مثل عصای حضرت موسی به یک جسم جاندار یک راه طبیعی دارد و آن این است که باید حیوان آن را بخورد و در بدن حیوان هضم شود و به صورت نطفه یا تخم در آید و سپس به موجود جانداری تبدیل شود یا تبدیل به خاک شده و بعد از مدتی به صورت علف غذای حیوانی شده به جاندار تبدیل شود. حال اگر راه دیگری هم باشد که با پیمودن آن ممکن است موجود بی جان تبدیل به جاندار شود، در این صورت قانون علیت ما نقض نشده بلکه علت جدیدی کشف | هر معلولی علتی میخواهد که قدر متیقن آن علت فاعلی است و این قانون به هیچ وجه قابل نقض نیست، یک معنی بدیهی است که اگر چیزی وجودش از خودش نیست ناچار از غیر است. آن غیر باید وجود به این افاضه نماید. ولی این معنایش آن نیست که معلولها همیشه از عوامل عادی شناخته شده، صادر میشوند، بلکه این قانون همین اندازه اقتضا میکند که ما برای هر معلولی، عللی قائل شویم و از همین راه است که ما از وجود کل جهان به وجود خدا پی میبریم، علیت خدا برای این است که جهان معلول است. وجودش فقیر است و بدون علت نمیشود ـ اگر ما پذیرفتیم که بهبود یافتن مریض همیشه از راه خوردن دارو حاصل نمیشود. بلکه راه دیگری هم هست، این نقض قانون علیت نیست و بدل شدن یک جسم بی جان مثل عصای حضرت موسی به یک جسم جاندار یک راه طبیعی دارد و آن این است که باید حیوان آن را بخورد و در بدن حیوان هضم شود و به صورت نطفه یا تخم در آید و سپس به موجود جانداری تبدیل شود یا تبدیل به خاک شده و بعد از مدتی به صورت علف غذای حیوانی شده به جاندار تبدیل شود. حال اگر راه دیگری هم باشد که با پیمودن آن ممکن است موجود بی جان تبدیل به جاندار شود، در این صورت قانون علیت ما نقض نشده بلکه علت جدیدی کشف شده است. | ||
وقتی که میگوییم پیامبری مردهای را زنده کرد؛ یعنی خدا یک قدرتی به او داده بود که به اذن او این قدرت را به کار گرفت. این قدرت علت بود، زیرا در پیدایش یک پدیده ای در زنده شدن مردهای و در شفا یافتن مریضی، مؤثر بود. کار پیامبر به کار گرفتن یک قوه نفسانی است که خداوند متعال به او مرحمت | وقتی که میگوییم پیامبری مردهای را زنده کرد؛ یعنی خدا یک قدرتی به او داده بود که به اذن او این قدرت را به کار گرفت. این قدرت علت بود، زیرا در پیدایش یک پدیده ای در زنده شدن مردهای و در شفا یافتن مریضی، مؤثر بود. کار پیامبر به کار گرفتن یک قوه نفسانی است که خداوند متعال به او مرحمت کرده است ولی قابل تعلیم و تعلیم نیست ودیگران نمیتوانند به آن دست یابند، ولی به هر حال علت است. پس حاصل جواب این شد که پذیرفتن معجزه ناقض بودن قانون علیت نیست، بلکه پذیرفتن علتی است برای پدید آمدن امری، اما، نه از سنخ علل مادی، بلکه علتی است معنوی که به موهبت پروردگار متعال در نفس پیامبر تحقق پیدا میکند و قابل تعلیم و تعلم هم نیست.<ref>مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن راه و راهنماشناسی، قم، انتشارات آموزشی امام خمینی، چاپ دوم، ج۴، ص۶۲–۶۳؛ طباطبایی، سید محمد حسین، بررسیهای اسلامی، ص۲۷۳، مقاله ای در معجزه.</ref> | ||
اگر مردهای بهطور اعجاز زنده میشود، آن هم حساب و قانونی دارد. اگر فرزندی همچون حضرت عیسی بن مریم (ع) بدون پدر متولد میشود، برخلاف سنت الهی و قانون آفرینش نیست، اشکال کار این است که بشر تمام سنتها و قوانین حاکم بر جهان هستی را نمیشناسد. در بسیاری از موارد، آنچه را که به عنوان قانون و سنت الهی میشناسد قشر قانون است، نه قانون واقعی؛ مثلاً ما خیال میکنیم متولد شدن انسان زنده همواره متوقف بر ازدواج دو نفر میباشد، درحالی که این هم قشر سنت است، نه خود سنت. آفرینش حضرت عیسی بدون پدر قشر سنت را برهم | اگر مردهای بهطور اعجاز زنده میشود، آن هم حساب و قانونی دارد. اگر فرزندی همچون حضرت عیسی بن مریم (ع) بدون پدر متولد میشود، برخلاف سنت الهی و قانون آفرینش نیست، اشکال کار این است که بشر تمام سنتها و قوانین حاکم بر جهان هستی را نمیشناسد. در بسیاری از موارد، آنچه را که به عنوان قانون و سنت الهی میشناسد قشر قانون است، نه قانون واقعی؛ مثلاً ما خیال میکنیم متولد شدن انسان زنده همواره متوقف بر ازدواج دو نفر میباشد، درحالی که این هم قشر سنت است، نه خود سنت. آفرینش حضرت عیسی بدون پدر قشر سنت را برهم زده است؛ نه خود آن را. این که قانون و مقررات نظام عالم آفرینش تخلف ناپذیر است سخنی است و این که آیا قوانینی که ما شناختهایم، قانونهای واقعی جهان است یا قشری از قانون سخنی دیگر است. معنای معجزه بی قانون بودن نیست. وقتی با اراده پیغمبر یا امامی کار خارقالعاده ای صورت میگیرد، شرایط عوض میشود یعنی یک روح پاک و نیرومند متصل به قدرت لایزال الهی شرایط را تغییر میدهد و قانون دیگری حکمفرما میشود، ممکن است از وسائل عادی و راههای شناخته شده نباشد که در معجزه حتماً این گونه است.<ref>مطهری، مرتضی، عدل الهی، تهران، انتشارات حسینیه ارشاد، ۱۳۴۹ش، ص۶۲؛ مطهری، نبوت، مباحث انجمن اسلامی پزشکان، قم، انتشارات صدرا، ۱۳۸۰ش.</ref> | ||
استاد علامه طباطبایی میفرمایند: قرآن قانون علیت عامه را تصدیق مینماید و بعد از بحث مفصل میفرمایند: اصل معجزات از اموری است که حتماً جریان عادی طبیعت هم آن را انکار نمیکند، مثلاً زنده شدن مرده یا تبدیل صورت به صورت دیگر و تبدیل راحتی به بلا و بلا به راحتی، که مرتباً در عالم طبیعت صورت میگیرد، فرقی که میان معجزه و وضع عادی طبیعت وجود دارد، امور عادی معلول اسباب مخصوص و در شرایط خاصی صورت میگیرد، ولی در معجزه اسباب عادی دیده نمیشود، مثلاً از نظر جریان طبیعی مانعی ندارد که عصا تبدیل به اژدها شود، ولی نیاز به سلسله طولانی از علل دارد و به تدریج صورت میگیرد، ولی در معجزه آنی و نوری است و توسط علل غیبی به وجود میآید و خواست خداوند تمام آن علتها را را در آن واحد به کار میاندازد.<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی، ج۱، ص۹۲؛ جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن (تفسیر موضوعی)، قم، نشر اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش، ص۹۱.</ref> | استاد علامه طباطبایی میفرمایند: قرآن قانون علیت عامه را تصدیق مینماید و بعد از بحث مفصل میفرمایند: اصل معجزات از اموری است که حتماً جریان عادی طبیعت هم آن را انکار نمیکند، مثلاً زنده شدن مرده یا تبدیل صورت به صورت دیگر و تبدیل راحتی به بلا و بلا به راحتی، که مرتباً در عالم طبیعت صورت میگیرد، فرقی که میان معجزه و وضع عادی طبیعت وجود دارد، امور عادی معلول اسباب مخصوص و در شرایط خاصی صورت میگیرد، ولی در معجزه اسباب عادی دیده نمیشود، مثلاً از نظر جریان طبیعی مانعی ندارد که عصا تبدیل به اژدها شود، ولی نیاز به سلسله طولانی از علل دارد و به تدریج صورت میگیرد، ولی در معجزه آنی و نوری است و توسط علل غیبی به وجود میآید و خواست خداوند تمام آن علتها را را در آن واحد به کار میاندازد.<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی، ج۱، ص۹۲؛ جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن (تفسیر موضوعی)، قم، نشر اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش، ص۹۱.</ref> |