۱۱٬۹۱۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
امّا اگر مقصود از جستجوگر بودن دیندار، حقیقت جو بودن اوست به این معنی که اولاً: او قائل به وجود حقیقی است و ثانیاً رسیدن به آن حقیقت را ممکن میداند، و ثالثاً تا وقتی که آن حقیقت را در آغوش نکشد نباید از جستجو و تکاپو دست بردارد، اگر مقصود از جستجوگر بودن این باشد البته این کلامی است بسیار متین و استوار. لکن پرواضح است که معنای این تفسیر از جستجوگر، این نیست که فرد حقیقت جو پس از آن که به آن رسید همواره باید روی آن پا بگذارد و با سرپیچی از آن دوباره به جستجوی خود ادامه دهد چرا که بعد از حق چیزی نیست مگر گمراهی و ضلالت.<ref>یونس/۳۲.</ref> | امّا اگر مقصود از جستجوگر بودن دیندار، حقیقت جو بودن اوست به این معنی که اولاً: او قائل به وجود حقیقی است و ثانیاً رسیدن به آن حقیقت را ممکن میداند، و ثالثاً تا وقتی که آن حقیقت را در آغوش نکشد نباید از جستجو و تکاپو دست بردارد، اگر مقصود از جستجوگر بودن این باشد البته این کلامی است بسیار متین و استوار. لکن پرواضح است که معنای این تفسیر از جستجوگر، این نیست که فرد حقیقت جو پس از آن که به آن رسید همواره باید روی آن پا بگذارد و با سرپیچی از آن دوباره به جستجوی خود ادامه دهد چرا که بعد از حق چیزی نیست مگر گمراهی و ضلالت.<ref>یونس/۳۲.</ref> | ||
دانشمندان مسلمان و غربي، تعاريف فراواني از دين ارائه داده اند و شمار آن ها به قدري است كه بسيار مشكل مي توان آن ها را جمع و شمارش كرد: چرا كه قدمت دين، به درازاي عمر انسان بوده و در شكل هاي گوناگون، از ابتدايي ترين صورت تا صورت متعالي و جامع، در جوامع گوناگون تبلور يافته است؛ بنابراين ارائه تعريفي از دين كه تمام اديان را در بر گيرد مشكل است. ولي به هر حال، «دين به معناي اعتقاد به آفريننده اي براي جهان و انسان و دستورهاي عملي متناسب با اين عقايد است؛ از اين رو كساني كه مطلقاً معتقد به آفريننده اي نيستند و پيدايش پديده هاي جهان را تصادفي و يا صرفاً معلول فعل و انفعال هاي مادي و طبيعي مي دانند، بي دين ناميده مي شوند.» | |||
بر اين اساس هر ديني از دو بخش اساسي تشكيل شده است: 1) عقايد و گزاره هاي حقيقي؛ كه ريشه ي دين داري به شمار مي رود؛ 2) دستورات عملي و ارزشي؛ كه بر پايه ي آموزه هاي اعتقادي استوار شده اند. فلذا متفكران اسلامي، دين را به دو بخش اصول و فروع يا نظام هست ها و نظام بايد ها منشعب ساخته اند. | |||
با توجه به بيانات فوق بايد بگوييم انساني واقعاً ديندار است كه به سه بخش ذيل اعتقاد داشته باشد و به آنها عمل نمايد. | |||
1. در بخش عقايد و معارف، كه حكم پايه و اساس و ريشة دين را دارند، به حدّ باور برسد. يعني به وحدانيت خداوند متعال ايمان بياورد و نيز به رسولان الهي كه براي هدايت انسان ها به رستگاري آمدند و هم چنين به روز رستاخيز. | |||
2. متخلّق شدن به ارزش هاي اصيل اخلاقي و اصلاح و تهذيب نفس كه نقش به سزايي در سعادت فردي، اجتماعي، دنيوي و اخروي انسان دارند. | |||
3. عمل به دستورات و احكام الهي به ويژه انجام واجبات و ترك محرمات كه براي وصول به مقام عبوديت و لقاي الهي ضروري است. | |||
از آنچه گفته شد مي توان نتيجه گرفت كه اگر كسي به واقع قدم در عالم دين بگذارد و از روي صدق و حقيقت به خدا ايمان بياورد و تسليم اوامر او گردد، يك ديندار واقعي است.J} | |||
{{پایان پاسخ}} | {{پایان پاسخ}} | ||
{{مطالعه بیشتر}} | {{مطالعه بیشتر}} |