automoderated، ناظمان (CommentStreams)
۱۵٬۱۶۱
ویرایش
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
[[علامه مجلسی]] در [[بحارالانوار]] از [[شیخ صدوق]] نقل میکند: اعتقاد ما در مورد انبیاء و رسل و امامان و ملائکه(ع) این است که آنها از همه آلودگیها معصوم و مصون بوده و مرتکب گناهان صغیره و کبیره نمیشوند؛ و در مقابل فرمان خداوند معصیت و سرپیچی نمیکنند، دستورات خداوند را بجا میآورند و هر کس معتقد به عصمت آنها در تمام شؤون و امور و حالات آنها نباشد، آنان را (در حقیقت) نشناخته است.<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۱، ص۷۲؛ (به نقل از اعتقادات صدوق).</ref> | [[علامه مجلسی]] در [[بحارالانوار]] از [[شیخ صدوق]] نقل میکند: اعتقاد ما در مورد انبیاء و رسل و امامان و ملائکه(ع) این است که آنها از همه آلودگیها معصوم و مصون بوده و مرتکب گناهان صغیره و کبیره نمیشوند؛ و در مقابل فرمان خداوند معصیت و سرپیچی نمیکنند، دستورات خداوند را بجا میآورند و هر کس معتقد به عصمت آنها در تمام شؤون و امور و حالات آنها نباشد، آنان را (در حقیقت) نشناخته است.<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۱، ص۷۲؛ (به نقل از اعتقادات صدوق).</ref> | ||
[[فخر رازی]] مفسر معروف [[اهلسنت]] در تفسیر آیه ۶۵ سوره نساء میگوید: | |||
این آیه دلالت دارد بر اینکه پیامبران الهی در فتوی دادن و بیان احکام خداوند معصوم بودهاند؛ زیرا خداوند واجب کرده است که همه مردم از دستورات انبیاء تبعیت نمایند و در این باره خداوند تأکید و مبالغه کرده است و مؤمنان هم موظفند در ظاهر و باطن در مقابل احکام و فرمان انبیاء(ع) تسلیم محض باشند. سپس فخر رازی اضافه میکند: بنابراین آیاتی که ظاهر آنها نشان میدهد که کارهای مخالف عصمت از آنها صادر شده مانند «عَبَس وَ تَوَلّی» و … را میبایست به گونهای توجیه کرد.<ref>تفسیر فخر رازی، ج۱۰، ص۱۶۵.</ref> | این آیه دلالت دارد بر اینکه پیامبران الهی در فتوی دادن و بیان احکام خداوند معصوم بودهاند؛ زیرا خداوند واجب کرده است که همه مردم از دستورات انبیاء تبعیت نمایند و در این باره خداوند تأکید و مبالغه کرده است و مؤمنان هم موظفند در ظاهر و باطن در مقابل احکام و فرمان انبیاء(ع) تسلیم محض باشند. سپس فخر رازی اضافه میکند: بنابراین آیاتی که ظاهر آنها نشان میدهد که کارهای مخالف عصمت از آنها صادر شده مانند «عَبَس وَ تَوَلّی» و … را میبایست به گونهای توجیه کرد.<ref>تفسیر فخر رازی، ج۱۰، ص۱۶۵.</ref> |