automoderated
۶٬۳۴۱
ویرایش
(لینکدهی شناسه.) |
(←معنای لغوی انسان: ویرایش نهایی.) |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
==معنای لغوی انسان== | ==معنای لغوی انسان== | ||
[[انسان]] در لغت از واژه | [[انسان]] در لغت از واژه «انس» گرفته شده است، و انس به معنای اُلْفَت و [[محبت]] است. واژه إنسیّ در جایی بهکار میرود که اُنس و محبت در آن زیاد باشد. به هر چیزی که مورد محبت قرار گیرد نیز إنسیّ میگویند؛ از این رو، به حیوانی که دنبال صاحبش میرود إنسیّ گفته میشود. | ||
به | به بشر، انسان گفته شده زیرا وجودش تنها با محبتِ به یکدیگر و انس گرفتن با هم، باقی میماند. به همین خاطر است که گفتهاند انسانها از روی [[فطرت]] اجتماعی هستند؛ زیرا ممکن نیست انسان به تنهایی تمام نیازهای زندگی خود را فراهم کند. | ||
برخی نیز گفتهاند علت نامگذاری «انسان» این است که او با هر چیزی که پیوسته و همراه او است، اُنس میگیرد. | برخی نیز گفتهاند علت نامگذاری «انسان» این است که او با هر چیزی که پیوسته و همراه او است، اُنس میگیرد. | ||
==معنای حقیقی و وجودی انسان== | ==معنای حقیقی و وجودی انسان== | ||
وجود انسان از دو بُعد ترکیب یافته است؛ یکی [[ماده|مادّی]] و حیوانی که در [[علم فلسفه|فلسفه]] به نام «جسم»، در [[روانشناسی]] به نام تمایلات یا غرائز، و در [[علم اخلاق|اخلاق]] و [[عرفان اسلامی]] به «جهت حیوانی» از آن یاد | وجود انسان از دو بُعد ترکیب یافته است؛ یکی [[ماده|مادّی]] و حیوانی که در [[علم فلسفه|فلسفه]] به نام «جسم»، در [[روانشناسی]] به نام تمایلات یا غرائز، و در [[علم اخلاق|اخلاق]] و [[عرفان اسلامی]] به «جهت حیوانی» از آن یاد میشود. انسان از این نظر، با حیوانها تفاوتی ندارد. | ||
بعد دیگر انسان، بعد غیرمادی و [[ملکوت|ملکوتی]] | بعد دیگر انسان، بعد غیرمادی و [[ملکوت|ملکوتی]] او است که «[[روح]] انسانی» نام دارد. خدا در قرآن پس از مرحلههای خلقت انسان در رحم مادر(علقه، مضغه، استخوان و گوشت)، به مرحله جدیدی اشاره میکند که پیش از آن نبوده است: {{قرآن|...ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ|ترجمه=...آنگاه آفرينشى ديگر پديد آورديم.}}<ref>مؤمنون: ۱۴.</ref> این آیه به این معنا است که در «آفرینش دیگر» ویژگی است که در مراحل پیشین نبوده است. مرحلههای قبلی تنها مادّی بودهاند؛ ولی خدا در مرحله آخر انسان را صاحب بُعدی غیرمادی کرده است. همچنان که در آن مراحل، ویژگیهای علم، قدرت، اراده و حیات نبود. این ماده مرده و ناتوان، خلقتی دیگر پیدا کرد و موجودی زنده، عالم و قادر شد؛ پس چیزی شد که در ذات و ویژگیهای خود با مرحلههای قبلیاش فرق دارد و با این همه، همان است. به تعبیر دیگر، انسان در «آفرینش دیگر»ِ خود دارای دو بُعد مادی و غیرمادی شد. | ||
آگاهی انسان، با توجه به نیروی روح او، به مکان و زمانی خاص محدود نمیشود؛ از این رو، به فراتر از محیط زیست خود و حتی کُرات دیگر دسترسی پیدا میکند. بالاتر اینکه انسان، با قدرت اندیشه از شناخت جزئیات فراتر رفته و قوانین کلی جهان را کشف میکند و اینگونه بر طبیعت تسلط مییابد.<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص ۲۲–۱۹.</ref> | آگاهی انسان، با توجه به نیروی روح او، به مکان و زمانی خاص محدود نمیشود؛ از این رو، به فراتر از محیط زیست خود و حتی کُرات دیگر دسترسی پیدا میکند. بالاتر اینکه انسان، با قدرت اندیشه از شناخت جزئیات فراتر رفته و قوانین کلی جهان را کشف میکند و اینگونه بر طبیعت تسلط مییابد.<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص ۲۲–۱۹.</ref> |