پرش به محتوا

تجربه دینی بودن وحی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(جایگزینی متن - ' | ارجاعات =' به ' | ارجاعات = | بازبینی نویسنده = ')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸: خط ۸:


شلایر ماخر (۱۸۳۴م)، فیلسوف و متکلم آلمانی و اولین کسی که این اصطلاح را به کار گرفت، بر این باور بود که مبنای دیانت، نه تعالیم وحیانی است و نه عقل معرفت آموز، بلکه آگاهی دینی (تجربه دینی) است.<ref>علم و دين، ص۱۳۱.</ref> وی از یک سو برخی از آموزه‌های کتاب مقدس مسیحیان را در تضاد با عقل و فهم بشری می‌یافت و از سوی دیگر، بی اعتنایی به دین را نمی‌پسندید، از این رو مکتب خود را بر پایه تجربه دینی بنا نهاد و چنین ادعا کرد:
شلایر ماخر (۱۸۳۴م)، فیلسوف و متکلم آلمانی و اولین کسی که این اصطلاح را به کار گرفت، بر این باور بود که مبنای دیانت، نه تعالیم وحیانی است و نه عقل معرفت آموز، بلکه آگاهی دینی (تجربه دینی) است.<ref>علم و دين، ص۱۳۱.</ref> وی از یک سو برخی از آموزه‌های کتاب مقدس مسیحیان را در تضاد با عقل و فهم بشری می‌یافت و از سوی دیگر، بی اعتنایی به دین را نمی‌پسندید، از این رو مکتب خود را بر پایه تجربه دینی بنا نهاد و چنین ادعا کرد:
: :گوهر دین، احساس و توجه باطنی به بی‌نهایت است و اساساً دین از مقوله احساس، شور و شوق به موجود نامتناهی‌است و افکار، عقاید و اعمال دینی جنبه ثانوی داشته و در واقع، چیزی جز تجلی احساسات دینی نیستند. هویت دین عقاید و مناسک دینی نیست، بلکه احساس درونی و امری قلبی است.<ref>تجربه دينى، يادداشت مترجم، ص۳۱۶- ۳۱۵.</ref>
گوهر دین، احساس و توجه باطنی به بی‌نهایت است و اساساً دین از مقوله احساس، شور و شوق به موجود نامتناهی‌است و افکار، عقاید و اعمال دینی جنبه ثانوی داشته و در واقع، چیزی جز تجلی احساسات دینی نیستند. هویت دین، عقاید و مناسک دینی نیست، بلکه احساس درونی و امری قلبی است.<ref>تجربه دينى، يادداشت مترجم، ص۳۱۶- ۳۱۵.</ref>
پس از شلایر ماخر، مسئله تجربه دینی مورد توجه بسیاری از اندیشمندان غربی قرار گرفت و امروزه در غرب یکی از رایج‌ترین برهان‌های اثبات وجود خدا به شمار می‌رود. به‌طور ساده، مقصود از تجربه دینی آن‌است که همه [[انسان|انسان‌ها]] کم و بیش به «امری متعالی» آگاهی دارند و در تجربه‌های درونی خود، آن را می‌یابند؛<ref>ر.ك: گيسلر، فلسفه دين، ج۱، ص۵۲.</ref> هر چند در [[تفسیر]] آن امر متعالی یکسان عمل نمی‌کنند.
پس از شلایر ماخر، مسئله تجربه دینی مورد توجه بسیاری از اندیشمندان غربی قرار گرفت و امروزه در غرب یکی از رایج‌ترین برهان‌های اثبات وجود خدا به شمار می‌رود. به‌طور ساده، مقصود از تجربه دینی آن ‌است که همه [[انسان|انسان‌ها]] کم و بیش به «امری متعالی» آگاهی دارند و در تجربه‌های درونی خود، آن را می‌یابند؛<ref>ر.ك: گيسلر، فلسفه دين، ج۱، ص۵۲.</ref> هر چند در [[تفسیر]] آن امر متعالی یکسان عمل نمی‌کنند.


'''باور به تجربه دینی در اندیشمندان مسلمان'''
'''باور به تجربه دینی در اندیشمندان مسلمان'''
خط ۲۴: خط ۲۴:


تفسیر وحی به تجربه دینی پیامبر و نیازمندی تجربه به تعبیر و گرفتار بودن تعبیر در دام محدودیت‌های بشر، چنان‌که اندیشمندان غربی و هواداران شرقی آنان نیز تصریح نموده‌اند، عصمت پیامبران در ابلاغ وحی را زیر سؤال می‌برد؛ در حالی که این بُعد از عصمت، هیچ گونه تردیدی را برنمی‌تابد و انکار آن به برچیده شدن بساط نبوت می‌انجامد. اگر تنها راه سعادت آدمی، خود دستخوش تغییر و خطا گردد و بازتابی از محیط اجتماعی و فرهنگی باشد، ارمغان بعثت پیامبران برای بشر چه خواهد بود؟
تفسیر وحی به تجربه دینی پیامبر و نیازمندی تجربه به تعبیر و گرفتار بودن تعبیر در دام محدودیت‌های بشر، چنان‌که اندیشمندان غربی و هواداران شرقی آنان نیز تصریح نموده‌اند، عصمت پیامبران در ابلاغ وحی را زیر سؤال می‌برد؛ در حالی که این بُعد از عصمت، هیچ گونه تردیدی را برنمی‌تابد و انکار آن به برچیده شدن بساط نبوت می‌انجامد. اگر تنها راه سعادت آدمی، خود دستخوش تغییر و خطا گردد و بازتابی از محیط اجتماعی و فرهنگی باشد، ارمغان بعثت پیامبران برای بشر چه خواهد بود؟
* یکی از انگیزه‌هایی که برخی را به پذیرفتن این دیدگاه واداشته، برقراری آشتی میان ثبات وحی و تغییر و تحوّل زندگی بشر بوده است. به گمان اینان، آنچه وحی الهی را با نیازهای هر زمان متناسب می‌سازد، نقشی است که پیامبر در تعبیر از این تجربه درونی بر عهده می‌گیرد؛ در حالی که می‌توان گفت فرستنده وحی، خود به مصالح جامعه‌های گوناگون آگاه‌تر است و نیازی نیست که این تناسب سازی را به گیرنده وحی (پیامبر) واگذارد.
* یکی از انگیزه‌هایی که برخی را به پذیرفتن این دیدگاه واداشته، برقراری آشتی میان ثبات وحی و تغییر و تحوّل زندگی بشر بوده است. به گمان اینان، آنچه وحی الهی را با نیازهای هر زمان متناسب می‌سازد، نقشی است که پیامبر در تعبیر از این تجربه درونی بر عهده می‌گیرد؛ در حالی که می‌توان گفت فرستنده وحی، خود به مصالح جامعه‌های گوناگون آگاه‌تر است و نیازی نیست که این متناسب سازی را به گیرنده وحی (پیامبر) واگذارد.
* وحی الهی پدیده‌ای خِرد گریز و غیر متعارف است.<ref>هرمونتيك، كتاب و سنت، ص۲۰۰.</ref> از این رو، بهترین راه آشنایی با آن، بهره‌گیری از سخنان کسانی است که خود به این منبع معرفت دست یافته‌اند. [[امام صادق(ع)]]، در پاسخ به این پرسش که «چگونه [[رسول خدا(ص)]] بیم آن نداشت که آنچه به عنوان وحی الهی بر او نازل می‌شود، از القائات [[شیطان]] باشد» فرمود: «ان اللّه اذا اتّخَذَ عَبداً رَسولا انزَل عَلَیه السکینَة وَ الوِقار، فَکانَ یَأتیه مِن قَبل اللّه عَزّوَجَل مثل الذی یراه بعینه»<ref>بحارالانوار، ج۱۸، ص۲۶۲؛ هم چنين ر.ك: ج۱، ص۵۶.</ref> وقتی خداوند شخصی را به رسالت برمی‌گزیند، آرامش و اطمینانی به او می‌بخشد (که هر گونه دغدغه خاطری را از او می‌زداید) و در نتیجه، آنچه که از جانب خدا بر وی نازل می‌شود، چنان است که گویا آن را می‌بیند.
* وحی الهی پدیده‌ای خِرد گریز و غیر متعارف است.<ref>هرمونتيك، كتاب و سنت، ص۲۰۰.</ref> از این رو، بهترین راه آشنایی با آن، بهره‌گیری از سخنان کسانی است که خود به این منبع معرفت دست یافته‌اند. [[امام صادق(ع)]]، در پاسخ به این پرسش که «چگونه [[رسول خدا(ص)]] بیم آن نداشت که آنچه به عنوان وحی الهی بر او نازل می‌شود، از القائات [[شیطان]] باشد» فرمود: «ان اللّه اذا اتّخَذَ عَبداً رَسولا انزَل عَلَیه السکینَة وَ الوِقار، فَکانَ یَأتیه مِن قَبل اللّه عَزّوَجَل مثل الذی یراه بعینه»<ref>بحارالانوار، ج۱۸، ص۲۶۲؛ هم چنين ر.ك: ج۱، ص۵۶.</ref> وقتی خداوند شخصی را به رسالت برمی‌گزیند، آرامش و اطمینانی به او می‌بخشد (که هر گونه دغدغه خاطری را از او می‌زداید) و در نتیجه، آنچه که از جانب خدا بر وی نازل می‌شود، چنان است که گویا آن را می‌بیند.
هم چنین، گیرندگان وحی، نه تنها معانی، بلکه الفاظ را نیز از جانب خدا می‌دانستند و خود را پیام رسان و واسطه‌ای بیش نمی‌شمردند. اعجاز لفظی قرآن که الهی بودن این کتاب را تردید ناپذیر می‌سازد، بر اساس همین دیدگاه معنا می‌یابد. در نتیجه، تجربه تعبیر نشده‌ای در کار نیست تا پیامبر از پیشِ خود، آن را به قالب الفاظ درآورد و در این میان، محدودیت‌های انسانی‌اش، حقیقت الهی را پوشیده دارد.
هم چنین، گیرندگان وحی، نه تنها معانی، بلکه الفاظ را نیز از جانب خدا می‌دانستند و خود را پیام رسان و واسطه‌ای بیش نمی‌شمردند. اعجاز لفظی قرآن که الهی بودن این کتاب را تردید ناپذیر می‌سازد، بر اساس همین دیدگاه معنا می‌یابد. در نتیجه، تجربه تعبیر نشده‌ای در کار نیست تا پیامبر از پیشِ خود، آن را به قالب الفاظ درآورد و در این میان، محدودیت‌های انسانی‌اش، حقیقت الهی را پوشیده دارد.
خط ۴۷: خط ۴۷:
  | لینک‌دهی = شد
  | لینک‌دهی = شد
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه = شد
  | تغییر مسیر = شد
  | تغییر مسیر = شد
  | بازبینی =  
  | بازبینی =  
خط ۵۷: خط ۵۷:
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}
[[رده:تجربه دینی]]
automoderated
۵۴۳

ویرایش