automoderated، دیوانسالاران، مدیران
۷٬۲۳۰
ویرایش
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
===اختیار انسان در انجام و ترک گناه=== | ===اختیار انسان در انجام و ترک گناه=== | ||
اگر منظور این است که انسانهای زمان عصر حضور امام زمان، همگی بدون اختیار و اراده، متّقی و پارسا میشوند، و بدون اراده خود خوب میگردند، لذا همگی اهل بهشت شده و مؤاخذه نمیشوند، ولی مردمان اعصار گذشته میبایست خودشان تلاش کنند و خود متّقی شوند و بهشت را کسب کنند، این حرف نیز اشتباه است. زیرا خداوند انسان را مختار آفریده و نیز ثواب و عقاب، تنها با بودن این اختیار معنی پیدا میکند. یعنی اگر مثلاً انسانی نسبت به کاری مجبور باشد و از خود اراده ای نداشته باشد و خداوند بخواهد بخاطر آن کار غیرارادی او را عذاب کند یا اجر و مزدی دهد، این کار قبیح است و ناپسند و عقل آن را زشت میشمارد و کار قبیح هم از خداوند صادر نمیگردد. | |||
روایاتی که در مقدمه ذکر شد که بیان کرده بودند علم و عقل و معرفت انسانها به نهایت خود میرسد، هرگز به معنای نفی اختیار و آزادی مردم نیست، تمام انسانها طبق آیه قرآن در انتخاب اصل دین و عمل بر طبق دستورات آن کاملاً مختار و آزادند، لذا عقاب و ثواب، بهشت و جهنم معنا پیدا میکند قرآن در این باره میفرماید: {{قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ ۖ|ترجمه=در دین، هیچ اکراه و اجباری نیست [کسی حق ندارد کسی را از روی اجبار وادار به پذیرفتن دین کند، بلکه هر کسی باید آزادانه با به کارگیری عقل و با تکیه بر مطالعه و تحقیق، دین را بپذیرد]|سوره=بقره|آیه=۲۵۶}} | |||
در دین هیچ اجبار و اکراهی نیست. هیچ انسانی در هیچ زمانی مجبور به پذیرش دین نیست، و الا اگر دین او از روی جبر باشد ارزش چندانی ندارد و پاداشی هم نخواهد داشت. هر مقدار علم و آگاهی و معرفت انسانی بالا رود باز انسان قوه اختیار و تصمیمگیری خودرا از دست نخواهد داد و باز نسبت به کردار خود مسئول و مورد بازخواست قرار میگیرد. در نتیجه متقی و پارسا شدن در زمان حضرت نیز اختیاری است و این خود انسانها هستند که با اختیار خود دین حضرت را قبول و از دستورات ایشان اطاعت میکنند. آنچه مسلم است این است که حضرت از مفاسد و گناهان اجتماعی جلوگیری کرده و مظاهر و مکانهای فساد و تباهی را از بین میبرد ولی اینکه حضرت در امور شخصی و اعتقادی و افعال قلبی انسانها دخالتی داشته باشند، مطلبی قابل قبول نیست حضرت نسبت به این امور وظیفه ندارند و هر شخص خود مسئول اعمال خودش میباشد. خلاصه اینکه رشد و بالندگی عقلی انسانها در زمان حکومت حضرت هرگز به معنی نفی اختیار و سلب آزادی آنها در اعمال و کردارشان نمیباشد. | |||
اما اگر سئوال شما این است که چون انسانهای زمان حکومت حضرت از رشد و بالندگی عقلی و معرفتی و علمی برخوردارند و سایر انسانها در اعصار گذشته از این نعمت محروم بودهاند، لذا عدالت الهی زیر سئوال میرود، در پاسخ باید گفت: قرآن در سوره بقره میفرماید: {{قرآن|لا یکلف الله نفساً الا وسعها}}<ref>بقره / ۲۳۳.</ref>؛ خداوند هیچکس را به بیش از توان خود تکلیف نمیکند. این معنای عدالت است، یعنی خداوند سبحان روز قیامت از هر فرد به اندازه توانایی علم، درک و معرفت او تکلیف میخواهد. یعنی اگر از انسانهای کنونی و از انسانهای زمان حکومت که دارای عقل و علم کامل شدهاند به یک اندازه تکلیف بخواهد جای این سئوال میماند که آیا این عدالت است یا خیر. | اما اگر سئوال شما این است که چون انسانهای زمان حکومت حضرت از رشد و بالندگی عقلی و معرفتی و علمی برخوردارند و سایر انسانها در اعصار گذشته از این نعمت محروم بودهاند، لذا عدالت الهی زیر سئوال میرود، در پاسخ باید گفت: قرآن در سوره بقره میفرماید: {{قرآن|لا یکلف الله نفساً الا وسعها}}<ref>بقره / ۲۳۳.</ref>؛ خداوند هیچکس را به بیش از توان خود تکلیف نمیکند. این معنای عدالت است، یعنی خداوند سبحان روز قیامت از هر فرد به اندازه توانایی علم، درک و معرفت او تکلیف میخواهد. یعنی اگر از انسانهای کنونی و از انسانهای زمان حکومت که دارای عقل و علم کامل شدهاند به یک اندازه تکلیف بخواهد جای این سئوال میماند که آیا این عدالت است یا خیر. |