پرش به محتوا

روایت پنج روح پیامبران: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
با توجه به سوال مطرح شده باید به چند نکته اشاره شود:
'''روح القدس''' و '''موهبت عصمت''' در برخی روایات به عنوان روحی اضافی برای پیامبران اشاره شده است. برخی این روایت رو منافی یکی دانستن پیامبران و سایر انسان‌ها در قرآن بیان نموده اند. این در حالی است که در ایات دیگر اشاره به همراهی روح القدس با آنان شده و این منافاتی با ایه سوره کهف ندارد. همچنین درباره عصمت که فیضی الهی است بیان شده که این تنها قراری یک‌طرفه از جانب خداوند نیست بلکه استعداد و تلاش شخص نیز در این موهبت الهی تاثیرگذار بوده است.


این روایت و امثال آن با آیه {{قرآن|قل انما انا بشر مثلکم}} منافات دارد، زیرا آیه می‌گوید: پیامبران مثل دیگران بشرند، ولی روایت روح اضافه‌ای بنام «روح القدس» برای آنها اثبات می‌کند.
==روح اضافی برای پیامبران==
در روایاتی بیان شده است که پیامبران دارای روح اضافی نسبت به سایر مردم هستندُ این ایراد وارد است که مگر پیامبران غیر از سایر مردم هستند که این خصوصیت را داشته باشند درپاسخ باید به ایاتی مراجعه نمود تا این مسئله روشن شود.


پاسخ این بخش از شبهه آن است که نه تنها روایت با آیه تنافی ندارد بلکه دقیقآً آیه را تبیین می‌کند، برای روشن شدن مطلب آیه مذکور و آیات دیگر را مورد بررسی قرار می‌گیرد.
این روایت با آیه {{قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ}} منافات دارد، زیرا آیه می‌گوید: پیامبران مثل دیگران بشرند، ولی روایت روح اضافه‌ای بنام «روح القدس» برای آنها اثبات می‌کند. می‌توان گفت نه تنها روایت با آیه تنافی ندارد بلکه آیه را تبیین می‌کند. برای روشن شدن مطلب آیه مذکور، آیات دیگر مورد بررسی قرار می‌گیرد.


در آیه آمده است: {{قرآن|ان نحن الا بشر مثلکم و لکن الله یمَنّ علی من شاء من عباده}}<ref>ابراهیم/۱۱.</ref> «ما بشری مثل شما هستیم ولی خدا بر هر یک از بندگانش که بخواهد منّت می‌نهد» در آیه همانندی انبیا را با دیگر انسان بیان می‌کند ولی یک نکته اضافه دارد و آن این که خداوند بر هر کسی که بخواهد، منّت می‌نهد، این منّت گذاری را در آیات دیگر بیان نموده است؛ آنجا که می‌فرماید: }}قل انما انا بشر مثلکم یوحی الّی…<ref>فصلت/۶؛ کهف/۱۱۰.</ref>{{قرآن| «بگو من بشری هستم مثل شما امتیازم این است که به من وحی می‌شود».
در آیه آمده است: {{قرآن|إِنْ نَحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلَىٰ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ|سوره=ابراهیم|آیه=۱۱|ترجمه=ما بشری مثل شما هستیم ولی خدا بر هر یک از بندگانش که بخواهد منت می‌نهد}} در آیه همانندی انبیا را با دیگر انسان بیان می‌کند ولی یک نکته اضافه دارد و آن این که خداوند بر هر کسی که بخواهد، منت می‌نهد، این منت‌گذاری را در آیات دیگر بیان نموده است؛ آنجا که می‌فرماید: {{قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ...|سوره=فصلت|آیه=۶|سوره=کهف|ایه=۱۱۰|ترجمه=بگو من بشری هستم مثل شما امتیازم این است که به من وحی می‌شود.}}


روح القدس، ملکی است که معارف وحی را بر پیامبر می‌رساند، یا آن قدرت و قوه باطنی است که وحی را مستقیماً دریافت می‌کند<ref>ر. ک. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، تهران، انتشارات علمیّه اسلامّیه، ج۲، ص۱۶، ح۲، (۷۰۹).</ref> چنان‌که در روایت مورد پرسش دارد «فبروح القدس عرفوا ما تحت العرش الی ما تحت الثری». به وسیله روح القدس امور و مطالب (و معارف) زیر عرش تا نهایت خاک را می‌دانند و می‌شناسند. در روایات دیگر آمده است: «و روح القدس فبه حمل النّبوه…<ref>همان ج۲، ص۱۷، ح۷۱۰.</ref>» به وسیله روح القدس است که بار نبّوت را بر دوش می‌کشد. نتیجه پاسخ شبهه اول این شد که روایت مورد پرسش هیچ تنافی با آیات قرآن ندارد، چون قرآن شریف می‌گوید: امتیاز پیامبران نسبت به افراد بشر در داشتن وحی و دریافت آن است و روایات هم می‌گوید، پیغمبر روح و قدرتی دارد بنام «روح القدس» که وحی را دریافت می‌کند، یا آن روح، فرشته ای است که وحی را بر پیامبر می‌رساند. مولوی اشاره به همین نکته دارد، آن جا که می‌گوید:
روح القدس، ملکی است که معارف وحی را بر پیامبر می‌رساند، یا آن قدرت و قوه باطنی است که وحی را مستقیماً دریافت می‌کند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، تهران، انتشارات علمیّه اسلامّیه، ج۲، ص۱۶، ح۲، (۷۰۹).</ref> چنان‌که در روایت مورد پرسش دارد {{متن عربی|فَبِرُوحِ اَلْقُدُسِ يَا جَابِرُ عَرَفُوا مَا تَحْتَ اَلْعَرْشِ إِلَى مَا تَحْتَ اَلثَّرَى|ترجم-=به وسیله روح القدس امور و مطالب (و معارف) زیر عرش تا نهایت خاک را می‌دانند و می‌شناسند.}} در روایات دیگر آمده است: {{متن عربی|وَ رُوحَ الْقُدُسِ فَبِهِ حَمَلَ النُّبُوَّةَ|ترجمه=به وسیله روح القدس است که بار نبوت را بر دوش می‌کشد.}}<ref>اصول کافی، ج۲، ص۱۷، ح۷۱۰.</ref>


جمله عالم زین سبب گم راه شد
بنابراین روایت مورد پرسش تنافی با آیات قرآن ندارد؛ زیرا قرآن می‌گوید امتیاز پیامبران نسبت به افراد بشر در داشتن وحی و دریافت آن است و روایات هم می‌گوید، پیغمبر روح و قدرتی دارد بنام «روح القدس» که وحی را دریافت می‌کند، یا آن روح، فرشته ای است که وحی را بر پیامبر می‌رساند.


کم کسی زابدال حق آگاه شد
==دلیل تفاوت پیامبران با سایر مردم==
در تبیین این مسئله که انبیا دارای روح القدس بوده که مسائل را برای آنان تبیین می‌نماید باید به این سوال نیزپاسخ داد که چرا انبیاء و ائمه با دیگران فرق دارند؟ مگر خداوند نمی‌تواند، روح القدس را به همه بشر بدهد تا همه گناه نکنند؟


همسری با انبیاء برداشتند
توضیح این است که پیامبر و امام معصوم، نتایج و بدی و عواقب گناه را می‌ببینند، از این رو، فکر انجام آن را نیز در سر نمی‌پروراند، ما نیز اگر چنان علم و اراده‌ای داشتیم، از عصمت کامل برخوردار می‌شدیم.


اولیاء را هم چو خود پنداشتند
===موهبتی بودن عصمت===
درباره این موضوع پاسخ‌های مختلفی داده شده که به برخی از آنها اشاره می‌شود:


گفته اینک ما بشرایشان بشر
* علم ازلی الهی باعث اعطای عصمت به انبیاء و اولیاء؛


ما و ایشان بسته خوابیم و خور
آنچه از روایات مختلف استفاده می‌شود، این است که خداوند پیش از آفرینش آدمیان، با علم ازلی خود می‌دانست که گروهی از آنان، بیش از سایرین از اختیار خود بهره می‌گیرند و حتی اگر مورد موهبت‌های ویژه قرار نگیرد، با اعمال اختیاری خود، سرآمد همگان خواهند شد این منزلتی که اینان با سیر اختیاری خویش بدان می‌رسیدند سبب گردید که خداوند موهبت ویژه خویش را به آنان عطا نماید و ایشان را از علم و اراده‌ای برخوردار کند که به واسطه آنان، به مصونیت و عصمت کامل برسند. بوسیله این ویژگی آنان راهنمایانی مطمئمن برای همه افراد بشر می‌گردند. دلیل اعطای چنین موهبتی، علاوه بر پاداش به خود آنها، فراهم نمودن وسایل هدایت برای سایر انسانها است.<ref>شریفی، احمد حسین و یوسفیان، حسن، پژوهش در عصمت معصومان، قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۷۷ش، ص۶۶؛ یوسفیان، حسن، پرسمان عصمت، قم، مرکز مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی حوزه‌های علمیه، چاپ اوّل، ۱۳۸۰ش، ص۴،۶.</ref>


این نداستند ایشان از عمی
این نکته را می‌توان از فرازهای آغازین دعای ندبه، و برخی روایات استفاده نمود، از جمله امام صادق(ع) درباره موهبت‌های ویژه پیامبران می‌فرماید: «از آن جا که خداوند به هنگام آفرینش پیامبران، می‌دانست که آنان از او فرمان‌برداری می‌کنند و تنها او را عبادت نموده هیچ‌گونه شرکی روا نمی‌دارند از موهبت‌های ویژه چون عصمت برخوردارشان ساخت.» پس اینان به واسطه فرمان‌برداری از خداوند به این کرامت و منزلت رسیده‌اند».<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ دوّم، ۱۴۰۳ق، ج۱۰، ص۱۷۰.</ref>


هستی فرقی در میان بی‌منتها
* وراثت و تربیت؛


هر دوگون زنبور خوردند ار محّل
از مسلمات است که وراثت و تربیت مایه کسب کمالات روحی می‌گردد. از این رو، انبیاء و ائمه(ع) در خانواده‌های با اوصافی چون با ایمان، امانت‌دار، باهوش، شجاع و با کمال به دنیا آمدند و در چنین خانواده‌های تربیت یافتند {{متن عربی|حُجُورٌ طابَتْ وَ طَهُرَتْ}} این دو عامل پدیده آورنده یک رشته کمالات روحی بوده و در عین حال، زمینه داده شدن موهبت «عصمت» از جانب خداوند است.<ref>سبحانی، جعفر، منشور جاوید، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ج۵، ص۲۴.</ref>


لیک شد زان نیش وزین دیگر عسل
* مجاهدت‌های فردی و اجتماعی قبل از نبوت و امامت؛


هر دو نی خوردند از یک آب خور
ایشان قبل از بعثت با جهاد نفس و چشم پوشیدن از حرام و جهاد با کجی‌ها و انحراف‌های جامعه و استقامت و پشتکار عجیبی که بعد از ارتفاء به مقام نبوت و امامت نشان دادند، زمینه افاضه «عصمت» و «علم لدنی» را در خود به وجود آورند.


این یکی خالی و آن دیگر شکر
* حکمت الهی و ظرفیت‌ها؛


صد هزاران این چنین اشباه بین
مقتضای حکمت و عدل الهی این نیست که بدون توجه به ظرفیت‌ها، استعدادها و قابلیت‌ها به همه انسان‌ها یکسان و برابر، نعمت عطا فرماید؛ به عنوان مثال کسی که قابلیت عصمت و مقام نبوت و امامت را ندارد، این مقام را به او اعطا نماید، این عین بی‌عدالتی و دور از مقتضای حکمت الهی است. به بیان دیگر، برای وجود یافتن یک حقیقت و واقعیت تنها فیاضیت و تام الفاعلیه بودن فاعل کافی نیست، بلکه قابلیت قابل (و قبول کننده) هم شرط است. لذا عدم قابلیت و استعداد ذاتی در دیگران باعث محرومیت، چنان‌که استعداد ذاتی انبیاء و ائمه(ع) باعث برخورداری آنها می‌شود.<ref>منشور جاوید، ص۲۵،۲۷؛ و علیزاده، در ساحل اندیشه، ص۱۶۵.</ref> نتیجه این شد که تلاش‌ها و مجاهدات‌های انبیاء و اولیاء استعداد و قابلیت ذاتی آنها و وراثت و تربیت خانوادگی آنان عوامل داده شدن «علم لدنی» و «عصمت» به آنان است.
 
فرقشان هفتاد ساله راه بین<ref>مثنوی، معنوی، دفتر اوّل، ابیات ۲۷۱،۲۶۴.</ref>
 
۲. شبهه دوّم این است که چرا انبیاء و ائمه با دیگران فرق دارند؟ مگر خداوند نمی‌تواند، روح القدس را به همه بشر بدهد تا همه گناه نکنند؟
 
توضیح این است که پیامبر و امام معصوم، گناه را هم چون مار و سمّی می‌بیند، از این رو، فکر انجام آن را نیز در سر نمی‌پروراند، ما نیز اگر چنان علم و اراده‌ای داشتیم، از عصمت کامل برخوردار می‌شدیم.
 
فیض روح القدس از باز مدد فرماید
 
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می‌کرد<ref>دیوان حافظ.</ref>
 
این پرسش اساسی که گاه از آن با عنوان «موهبتی بودن عصمت» یاد می‌شود. پاسخ مختلفی از آن داده شده است که به برخی از آنها اشاره می‌شود:
 
۱. علم ازلی الهی باعث اعطای عصمت به انبیاء و اولیاء: آنچه از روایات مختلف استفاده می‌شود، این است که خداوند پیش از آفرینش آدمیان، با علم ازلی خود می‌دانست که گروهی از آنان، بیش از سایرین از اختیار خود بهره می‌گیرند و حتّی اگر مورد موهبت‌های ویژه قرار نگیرد، با اعمال اختیاری خود، سرآمد همگان خواهند شد این منزلتی که اینان با سیر اختیاری خویش بدان می‌رسیدند، سبب گردید، که خداوند موهبت ویژه خویش را به آنان عطا نماید وایشان را از علم و اراده‌ای برخوردار کند که به واسطه آنان، به مصونیّت و عصمت کامل برسند، و در پرتو آن، راه نمایانی مطمئمن برای همه افراد بشر گردند، به عبارت دیگر، دلیل اعطای چنین موهبتی، علاوه بر پاداش به خود آنها، فراهم نمودن وسایل هدایت برای سایر انسانها است.<ref>ر. ک. شریفی، احمد حسین و یوسفیان، حسن، پژوهش در عصمت معصومان، قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۷۷ش، ص۶۶؛ ر.ک. یوسفیان، حسن، پرسمان عصمت، قم، مرکز مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی حوزه‌های علمیه، چاپ اوّل، ۱۳۸۰ش، ص۴،۶.</ref>
 
این نکته را می‌توان از فرازهای آغازین دعای ندبه، و برخی روایات استفاده نمود، از جمله امام صادق ـ علیه‌السّلام ـ درباره موهبت‌های ویژه پیامبران می‌فرماید: «از آن جا که خداوند به هنگام آفرینش پیامبران، می‌دانست که آنان از او فرمان برداری می‌کنند و تنها او را عبادت نموده هیچ‌گونه شرکی روا نمی‌دارند از موهبت‌های ویژه چون عصمت برخودارشان ساخت» پس اینان به واسطه فرمان برداری از خداوند به این کرامت و منزلت و رسیده‌اند».<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ دوّم، ۱۴۰۳ق، ج۱۰، ص۱۷۰.</ref>
 
۲. وراثت و تربیت: از مسّلمات است که (وراثت و تربیت) مایه کسب کمالات روحی می‌گردد، از این رو، انبیاء و ائمه(ع) در خانواده‌های کاملاً با ایمان و امانت‌دار و باهوش و شجاع و با کمال به دنیا آمدند، و در چنین خانواده‌های تربیت یافتند «فی حجور طابت و طهرت» این دو عامل پدیده آورنده یک رشته کمالات روحی بوده و در عین حال، زمینه افاضه موهبت «عصمت» از جانب خداوند متعال می‌باشند.<ref>سبحانی، جعفر، منشور جاوید، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ج۵، ص۲۴.</ref>
 
۳. مجاهدت‌های فردی و اجتماعی قبل از نبوّت و امامت: آن بزرگواران قبل از بعثت با جهاد نفس و چشم پوشیدن از حرام و جهاد با کجی‌ها و انحرافات جامعه، و استقامت و پشتکار عجیبی که بعد از ارتفاء به مقام نبوت و امامت نشان دادند، زمینه افاضه «عصمت» و «علم لدنی» را در خود به وجود آورند.
 
۴. حکمت الهی و ظرفّیت‌ها: مقتضای حکمت و عدل الهی این نیست که بدون توجّه به ظرفیتها، استعدادها و قابلیتها به همه انسانها یکسان و برابر، نعمت عطا فرماید به عنوان مثال کسی که قابلیت عصمت و مقام نبوت و امامت را ندارد، این مقام را به او اعطا نماید، این عین بی‌عدالتی و دور از مقتضای حکمت الهی است. به بیان دیگر، برای وجود یافتن یک حقّیقّت و واقعیت تنها فیاضیت و تام الفاعلیه بودن فاعل کافی نیست، بلکه قابلیت قابل (و قبول کننده) هم شرط است، لذا عدم قابلّیت و استعداد ذاتی در دیگران باعث محرومیت، چنان‌که استعداد ذاتی انبیاء و ائمه ـ علیه‌السّلام ـ باعث برخورداری آنها می‌شود.<ref>همان ص۲۵،۲۷؛ و ر.ک. علیزاده، در ساحل اندیشه، ص۱۶۵.</ref> نتیجه این شد که تلاش‌ها و مجاهدات‌های انبیاء و اولیاء استعداد و قابلیت ذاتی آنها، و وراثت و تربیت خانوادگی آنان عوامل افاضه «علم لدنی» و «عصمت» به آنان می‌باشد.
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}


== مطالعه بیشتر ==
== مطالعه بیشتر ==
۱ـ پرسمان عصمت، حسن یوسفیان، تمام کتاب، مخصوصاً ص۷٬۴.
* پرسمان عصمت، حسن یوسفیان، تمام کتاب، مخصوصاً ص۷٬۴.


۲ـ پژوهش در عصمت، حسن یوسفیان، و احمد حسین شریفی، ۶۵٬۶۷.
* پژوهش در عصمت، حسن یوسفیان، و احمد حسین شریفی، ۶۵٬۶۷.


۳ـ در ساحل اندیشه، علیزاده، ص۱۶۶٬۱۶۱.
* در ساحل اندیشه، علیزاده، ص۱۶۶٬۱۶۱.


۴ـ راهنماشناسی، استاد مصباح یزدی. ج۱، ص۱۲۰٬۱۲۲، و امام‌شناسی، ج۱، ص۱۱۵٬۱۱۳.
* راهنماشناسی، استاد مصباح یزدی. ج۱، ص۱۲۰٬۱۲۲، و امام‌شناسی، ج۱، ص۱۱۵٬۱۱۳.
{{پایان مطالعه بیشتر}}
{{پایان مطالعه بیشتر}}


خط ۸۴: خط ۶۵:
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =
  | شناسه =شد
  | تیترها =
  | تیترها =شد
  | ویرایش =
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =
خط ۹۴: خط ۷۵:
  | بازبینی =
  | بازبینی =
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت =
  | اولویت =ج
  | کیفیت =
  | کیفیت =ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}
۱٬۴۰۷

ویرایش