پرش به محتوا

توصیف خداوند در انتهای برخی آیات قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
صفاتی که در پایان هر آیه آمده است به نوعی بیانگر مفهوم و معنایی است که آیه در صدد بیان آن است و درک این ارتباط گاه آسان و گاه مشکل است. به عبارتی دیگر ارتباط صفات پایانی آیات با محتوای آن آیه در یکی از قالب‌های زیر قرار می‌گیرد: تعلیل، تأکید، تلازم، تتمیم، توضیح، تقابل و ترغیب.
اسم ها و صفاتی که در پایان هر آیه آمده است به نوعی بیانگر مفهوم و معنایی است که آیه در صدد بیان آن است و درک این ارتباط گاه آسان و گاه مشکل است. به عبارتی دیگر ارتباط صفات پایانی آیات با محتوای آن آیه در یکی از قالب‌های تعلیل، تأکید، تلازم، تتمیم، توضیح، تقابل و ترغیب قرار می‌گیرد.




==ارتباط اسم و صفات خداوند در یک ایه با مفهوم آن==


وقتی در آخر آیات به صفت یا اسمی از صفات و اسماء الهی اشاره می‌شود، اغلب، آن اسم یا صفت، تبیین کنندهٔ معنی آن آیه است.
وقتی در آخر آیات به صفت یا اسمی از صفات و اسماء الهی اشاره می‌شود، اغلب، آن اسم یا صفت، تبیین کنندهٔ معنی آن آیه است.


تمام امور، در حقیقت از اسماء الله صادر می‌شوند، مثلاً ارسال انبیاء، لازمهٔ اسم «الهادی» و «الحکیم» است؛ یا پذیرش توبه، لازمهٔ صفاتی چون «التّواب» و «الغفور» و «الغفّار» و … است؛ لذا خداوند متعال گاه بعد از بیان مطلبی، با بیان اسماء و صفات خود، به ما می‌فهماند که این مطلب، از لوازم کدام اسم و صفت الهی است. نیز در برخی موارد خداوند متعال اموری را باطل معرفی می‌نماید و اسم و صفتی از خود را هم ذکر می‌کند تا بفهماند که دلیل بطلان آن امر، ناسازگاری آن امر با آن اسم یا صفت الهی است.
تمام امور، از اسماء الله صادر می‌شوند، مثل فرستادن پیامبران که لازمهٔ اسم «الهادی» و «الحکیم» است؛ یا پذیرش توبه، که لازمه صفاتی چون «التّواب» و «الغفور» و «الغفّار» و … است؛ لذا خداوند گاه بعد از بیان مطلبی، با بیان اسماء و صفات خود، به ما می‌فهماند که این مطلب، از لوازم کدام اسم و صفت الهی است. در برخی موارد خداوند اموری را باطل معرفی می‌نماید و اسم و صفتی از خود را هم ذکر می‌کند تا بفهماند که دلیل بطلان آن امر، ناسازگاری آن امر با آن اسم یا صفت الهی است. برای مثال می‌فرماید:


برای مثال می‌فرماید: {{قرآن|قُلْ أَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا ۚ وَاللَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ|ترجمه=بگو: آیا به جای خدا چیزی را می پرستید که برای شما قدرت دفع هیچ زیان و جلب هیچ سودی را ندارد؟! و خداست که شنوا [یِ همه گفتارها] و دانا [یِ همه اسرار و رازها] ست|سوره=مائده|آیه=۷۶}}
*: {{قرآن|قُلْ أَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا ۚ وَاللَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ|ترجمه=بگو: آیا به جای خدا چیزی را می پرستید که برای شما قدرت دفع هیچ زیان و جلب هیچ سودی را ندارد؟! و خداست که شنوا [یِ همه گفتارها] و دانا [یِ همه اسرار و رازها] ست|سوره=مائده|آیه=۷۶}}


یعنی پرستش غیر خدا باطل است؛ چون معبود باید سمیع و علیم باشد و غیر خدا، هیچ موجودی استقلالاً سمیع و بصیر نیست. در این آیه، دو اسم «السمیع» و «العلیم»، به عنوان حدّ وسط برهان به کار رفته‌اند.
یعنی پرستش غیر خدا باطل است؛ چون معبود باید سمیع و علیم باشد و هیچ موجودی غیر از خدا، به طور مستقل سمیع و بصیر نیست. در این آیه، دو اسم «السمیع» و «العلیم»، به عنوان حدّ وسط برهان به کار رفته‌اند.


یا در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: {{قرآن|وَكَأَيِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ يَرْزُقُهَا وَإِيَّاكُمْ ۚ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ|ترجمه=چه بسیارند جنبندگانی که قدرت ندارند [به دست آوردن] روزی خود را بر عهده بگیرند، خداست که به آنان و شما روزی می دهد، و او شنوا و داناست.|سوره=عنکبوت|۶۰}}
*: در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: {{قرآن|وَكَأَيِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ يَرْزُقُهَا وَإِيَّاكُمْ ۚ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ|ترجمه=چه بسیارند جنبندگانی که قدرت ندارند [به دست آوردن] روزی خود را بر عهده بگیرند، خداست که به آنان و شما روزی می دهد، و او شنوا و داناست.|سوره=عنکبوت|۶۰}}


یعنی او رزّاق تک تک موجودات است و رزق کسی را از موعدش تأخیر نمی‌اندازند. چون او سمیع است و ندای رزق خواهی مخلوقات را می‌شنود، چه بر زبان آورند و چه در دل بخواهند و چه زبان حال‌شان خواهان رزق باشد؛ و علیم است و می‌داند که رزق‌شان چیست؛ اگر چه آنها نوع رزق را در خواهش خویش، معیّن نکنند یا اشتباهی معیّن کنند.
یعنی او رزّاق یکایک موجودات است و رزق کسی را از موعدش تأخیر نمی‌اندازند. چون او سمیع است و ندای رزق خواهی مخلوقات را می‌شنود، چه بر زبان آورند و چه در دل بخواهند و چه زبان حال‌شان خواهان رزق باشد؛ و علیم است و می‌داند که رزق‌شان چیست؛ اگر چه آنها نوع رزق را در خواهش خویش، معیّن نکنند یا اشتباهی معیّن کنند.


به همین نحو، اسماء و صفات انتهایی آیات با خود آیات در ارتباطند؛ لکن درک این رابطه گاه آسان است و گاه مشکل و از عهدهٔ هر کسی بر نمی‌آید که متوجّه این ارتباط شود.
به همین نحو، اسماء و صفات انتهایی آیات با خود آیات در ارتباطند؛ لکن درک این رابطه گاه آسان است و گاه مشکل و از عهدهٔ هر کسی بر نمی‌آید که متوجّه این ارتباط شود.


به عبارت دیگر پیوند صفات پایان بخش آیات با محتوای آنها، در یکی از انواع تعلیل، تأکید، تلازم، تتمیم، توضیح، تقابل و ترغیب قابل مشاهده است؛ و این پیوند عمیق معنایی چنان است که کنار گذاشته شدن آن صفات و جایگزین کردن آن با اوصاف دیگر، موجب نارسایی مقصود آن آیات می‌شود.
به عبارت دیگر پیوند صفات پایان بخش آیات با محتوای آنها، در یکی از انواع تعلیل، تأکید، تلازم، تتمیم، توضیح، تقابل و ترغیب قابل مشاهده است؛ و این پیوند عمیق معنایی چنان است که کنار گذاشته شدن آن صفات و جایگزین کردن آن با اوصاف دیگر، موجب نارسایی مقصود آن آیات می‌شود:


توضیح برخی از واژه‌ها
* '''تعلیل''': بیان علت و سبب چیزی و اثبات کردن با دلیل است، در برخی از آیات صفات پایانی جنبه تعلیل دارند: {{قرآن|إِن تُقْرِضُواْ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا یُضَاعِفْهُ لَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ|ترجمه=|اگر به خدا وام نیکو دهید، آن را برای شما دو چندان می کند و شما را می آمرزد و خدا عطا کننده پاداش فراوان در برابر عمل اندک می باشد و بردبار است|سوره=تغابن|آیه=۱۷}}
 
تعلیل: بیان علت و سبب چیزی و اثبات کردن با دلیل است، در برخی از آیات صفات پایانی جنبهٔ تعلیل دارند مانند: «إِن تُقْرِضُواْ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا یُضَاعِفْهُ لَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ»<ref>تغابن/ ۱۷.</ref>


برخی شکر از طرف خداوند را به معنای نعمت دادن و ازدیاد آن معنا کرده‌اند<ref>راغب، حسین، مفردات الفاظ القرآن، دمشق، دارالعلم، ۱۴۱۲ق، ص۴۶۲.</ref> همانگونه که خداوند خود می‌فرماید: «لَئنِ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ»<ref>ابراهیم/ ۷.</ref> لذا شکور دلیلی است برای جملهٔ «یُضَاعِفْهُ لَکُمْ». و «حلیم» در مورد خداوند یعنی گناهان را می‌آمرزد و در عقوبت تعجیل نمی‌کند پس صفت «حلیم» هم تعلیلی است برای جملهٔ «یَغْفِرْ لَکُمْ».
برخی شکر از طرف خداوند را به معنای نعمت دادن و ازدیاد آن معنا کرده‌اند<ref>راغب، حسین، مفردات الفاظ القرآن، دمشق، دارالعلم، ۱۴۱۲ق، ص۴۶۲.</ref> همانگونه که خداوند خود می‌فرماید: «لَئنِ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ»<ref>ابراهیم/ ۷.</ref> لذا شکور دلیلی است برای جملهٔ «یُضَاعِفْهُ لَکُمْ». و «حلیم» در مورد خداوند یعنی گناهان را می‌آمرزد و در عقوبت تعجیل نمی‌کند پس صفت «حلیم» هم تعلیلی است برای جملهٔ «یَغْفِرْ لَکُمْ».
۷٬۲۳۰

ویرایش