نسبت گناه به پیامبران در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
(صفحه‌ای تازه حاوی «قرآن كريم به صراحت از عصيان و نافرمانى پيامبران خبر مى دهد، چگونه مى توان از...» ایجاد کرد)
 
جز (ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
قرآن كريم به صراحت از عصيان و نافرمانى پيامبران خبر مى دهد، چگونه مى توان از اين آيات چشم پوشيد و پيامبران را معصوم دانست؟
قرآن کریم به صراحت از عصیان و نافرمانی پیامبران خبر می‌دهد، چگونه می‌توان از این آیات چشم پوشید و پیامبران را معصوم دانست؟
آياتى از قرآن كه به ظاهر از نافرمانى پيامبران خبر مى دهند و به نكوهش از برخى از اعمال آنان مى پردازند، به صورتى گسترده در كتاب هاى روايى، تفسيرى و كلامى به بحث گذاشته شده، معناى حقيقى آن ها مورد موشكافى قرار گرفته است. در اين جا به جاى آن كه به بررسى تك تك اين آيات بپردازيم، چند نكته ى كلى را براى دست يابى به دركى عميق تر از آن ها گوشزد مى كنيم.
آیاتی از قرآن که به ظاهر از نافرمانی پیامبران خبر می‌دهند و به نکوهش از برخی از اعمال آنان می‌پردازند، به صورتی گسترده در کتاب‌های روایی، تفسیری و کلامی به بحث گذاشته شده، معنای حقیقی آن‌ها مورد موشکافی قرار گرفته است. در این‌جا به جای آن که به بررسی تک تک این آیات بپردازیم، چند نکتهٔ کلی را برای دست یابی به درکی عمیق‌تر از آن‌ها گوشزد می‌کنیم.
1. واژه هايى هم چون عصيان، استغفار، توبه و ذنب نبايد ره زن انديشه گردد و بى درنگ معناى متداول عرفى را در ذهن بنشاند. كاربرد اين كلمات، گستره ى وسيعى دارد و تنها در قلمرو محرّمات شرعى محدود نمى گردد. براى مثال، سرپيچى از فرمان هاى استحبابى و ارشادى نيز نوعى عصيان است; هر چند كار حرامى را براى كسى كه عصيان ورزيده، رقم نمى زند. استغفار و توبه نيز، بسته به ميزان قرب و منزلت آدمى معناى متفاوتى مى يابد; به گونه اى كه نه تنها در مورد حرام هاى شرعى بلكه در باره ى اعمال پسنديده اى كه براى مقرّبان درگاه الهى ناپسند است نيز مى توان از توبه و مغفرت سخن گفت. هم چنين «ذنب» به معناى كارى است كه پى آمدى ناگوار دارد و بر اين اساس، مبارزات پيامبر اكرم با بت پرستى را نيز مى توان از زبان مشركان، ذنبى نابخشودنى به شمار آورد، كه به گفته ى قرآن كريم خداوند با فتح مكّه اين گناه را مى بخشايد و پيامبرش را از پى آمدهاى ناگوار آن ايمن سازد: (إِنّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً * لِيَغْفِرَ لَكَ اللّه ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ يَهْدِيَكَ صِراطاً مُسْتَقِيماً) .
# واژه‌هایی هم چون عصیان، استغفار، توبه و ذنب نباید ره زن اندیشه گردد و بی درنگ معنای متداول عرفی را در ذهن بنشاند. کاربرد این کلمات، گسترهٔ وسیعی دارد و تنها در قلمرو محرّمات شرعی محدود نمی‌گردد. برای مثال، سرپیچی از فرمان‌های استحبابی و ارشادی نیز نوعی عصیان است؛ هر چند کار حرامی را برای کسی که عصیان ورزیده، رقم نمی‌زند. استغفار و توبه نیز، بسته به میزان قرب و منزلت آدمی معنای متفاوتی می‌یابد؛ به گونه ای که نه تنها در مورد حرام‌های شرعی بلکه در بارهٔ اعمال پسندیده‌ای که برای مقرّبان درگاه الهی ناپسند است نیز می‌توان از توبه و مغفرت سخن گفت. هم چنین «ذنب» به معنای کاری است که پی آمدی ناگوار دارد و بر این اساس، مبارزات پیامبر اکرم با بت‌پرستی را نیز می‌توان از زبان مشرکان، ذنبی نابخشودنی به شمار آورد، که به گفتهٔ قرآن کریم خداوند با فتح مکّه این گناه را می‌بخشاید و پیامبرش را از پی آمدهای ناگوار آن ایمن سازد: (إِنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً * لِیَغْفِرَ لَکَ اللّه ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ یَهْدِیَکَ صِراطاً مُسْتَقِیماً).
2. از ديدگاه روايات، يكى از نكاتى كه در زبان شناسى قرآن كريم بايد مورد توجه قرار گيرد، اين است كه برخى از آيات به شيوه ى «ايّاكَ اعنى وَ اسمَعى يا جارة» نازل شده اند. اين جمله در زبان عربى تقريباً برابر با ضرب المثلى فارسى است كه مى گويد: «در، به تو مى گويم، ديوار، تو بشنو». بر اين اساس، هر چند پيامبر اكرم ترديدى در الهى بودن وحى ندارد، با جملاتى از اين دست مورد خطاب قرار مى گيرد: «اگر در آنچه بر تو نازل كرديم ترديد دارى، از كسانى كه پيش از تو كتاب (آسمانى) مى خواندند، پرسش نما». اين آيه، به هيچ وجه نشان گر دو دلى پيامبر نيست; بلكه راهى براى تحقيق و جست و جو فرا روى مخاطبان قرآن كريم قرار مى دهد و از آنان مى خواهد كه براى برطرف ساختن شك و ترديد خود، از دانشمندان يهودى و مسيحى كه ويژگى هاى پيامبر خاتم را مى دانند، پرسش نمايند.  
# از دیدگاه روایات، یکی از نکاتی که در زبان‌شناسی قرآن کریم باید مورد توجه قرار گیرد، این است که برخی از آیات به شیوهٔ «ایّاکَ اعنی وَ اسمَعی یا جارة» نازل شده‌اند. این جمله در زبان عربی تقریباً برابر با ضرب‌المثلی فارسی است که می‌گوید: «در، به تو می‌گویم، دیوار، تو بشنو». بر این اساس، هر چند پیامبر اکرم تردیدی در الهی بودن وحی ندارد، با جملاتی از این دست مورد خطاب قرار می‌گیرد: «اگر در آنچه بر تو نازل کردیم تردید داری، از کسانی که پیش از تو کتاب (آسمانی) می‌خواندند، پرسش نما». این آیه، به هیچ وجه نشان گر دو دلی پیامبر نیست؛ بلکه راهی برای تحقیق و جست و جو فراروی مخاطبان قرآن کریم قرار می‌دهد و از آنان می‌خواهد که برای برطرف ساختن شک و تردید خود، از دانشمندان یهودی و مسیحی که ویژگی‌های پیامبر خاتم را می‌دانند، پرسش نمایند.
هم چنين، در آيه اى ديگر، رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) از اين كه به خواسته ى گروهى سست ايمان تن داده و آنان را از شركت در جهاد معاف داشته است، چنين بازخواست مى شود: (عَفَا اللّه عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْكاذِبِينَ); خدايت ببخشايد، چرا پيش از آن كه (حال) راست گويان بر تو روشن شود و دروغ گويان را بازشناسى به آنان اجازه دادى؟ با اندكى تأمل روشن مى گردد كه عتاب و سرزنش اين آيه، در واقع، دامن گير كسانى است كه بدون داشتن عذرى حقيقى، از شركت در جهاد سرباز مى زنند و بهانه هاى واهى را پشتوانه ى خانه نشينى خود مى سازند. اين گروه اگر هم با مخالفت پيامبر روبه رو مى شدند، در تصميم خود بازنگرى نمى كردند و قداست سرسپردگى در برابر فرمان رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) را نيز در هم مى شكستند. افزون بر اين كه حضور اين سست ايمانان در جهاد، جز تضعيف روحيه ى ديگران حاصلى نداشت و چنان كه در آيات بعدى همين سوره آمده است به فساد و تباهى مى انجاميد. از آنچه گذشت اين نتيجه به دست مى آيد كه اين آيه، بر خلاف آنچه برخى پنداشته اند ، نه تنها پيامبر را سرزنش نمى كند، بلكه با ظاهرى عتاب آلود به ستايش از وى مى پردازد. اين مدحِ عتاب نما بدان معناست كه دل سوزى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) براى مردمان به حدّى است كه حتّى رسوايىِ خطاكاران را نيز نمى پسندد و با موافقت با خواسته ى آنان، پرده از نفاق و دو رويى شان بر نمى گيرد.
هم چنین، در آیه ای دیگر، رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) از این که به خواستهٔ گروهی سست ایمان تن داده و آنان را از شرکت در جهاد معاف داشته است، چنین بازخواست می‌شود: (عَفَا اللّه عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتّی یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْکاذِبِینَ); خدایت ببخشاید، چرا پیش از آن که (حال) راست گویان بر تو روشن شود و دروغ گویان را بازشناسی به آنان اجازه دادی؟ با اندکی تأمل روشن می‌گردد که عتاب و سرزنش این آیه، در واقع، دامن گیر کسانی است که بدون داشتن عذری حقیقی، از شرکت در جهاد سرباز می‌زنند و بهانه‌های واهی را پشتوانهٔ خانه نشینی خود می‌سازند. این گروه اگر هم با مخالفت پیامبر روبه رو می‌شدند، در تصمیم خود بازنگری نمی‌کردند و قداست سرسپردگی در برابر فرمان رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) را نیز در هم می‌شکستند. افزون بر این که حضور این سست ایمانان در جهاد، جز تضعیف روحیهٔ دیگران حاصلی نداشت و چنان‌که در آیات بعدی همین سوره آمده است به فساد و تباهی می‌انجامید. از آنچه گذشت این نتیجه به دست می‌آید که این آیه، بر خلاف آنچه برخی پنداشته‌اند، نه تنها پیامبر را سرزنش نمی‌کند، بلکه با ظاهری عتاب آلود به ستایش از وی می‌پردازد. این مدحِ عتاب نما بدان معناست که دل‌سوزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) برای مردمان به حدّی است که حتّی رسواییِ خطاکاران را نیز نمی‌پسندد و با موافقت با خواستهٔ آنان، پرده از نفاق و دو رویی شان بر نمی‌گیرد.
3. آنچه گذشت به معناى ناديده گرفتن لغزش هاى پيامبران نيست. بسيارى از كارها كه بر همگان روا است، شايسته ى مقرّبان درگاه الهى نيست، كه «حَسَناتُ الابرارُ سَيئاتُ المُقَرّبين» . چه بسا از معصومان عملى سر زند كه هر چند حرام شرعى نيست، ولى با مقام و منزلت والاى آنان سازگارى ندارد و در اصطلاح «ترك اولى» خوانده مى شود. اين لغزش هاى كوچك به گونه اى در قرآن برجسته گرديده اند كه ظاهر بينان و غير دقيق نگران را به ترديد مى افكند و اين پرسش را پيش روى آدمى قرار مى دهد كه اگر پيامبران معصوم اند، دليل اين همه پافشارى بر لغزش هاى آنان چيست. اميرمؤمنان(عليه السلام)در پاسخ به پرسشى از اين دست، اين نكته را خاطر نشان مى سازند كه يادآورى اين كاستى ها براى آن است كه مردم در بزرگ داشت انبيا به خطا نروند و آنان را در جاى گاه خدايى ننشانند و بدانند كه آفريدگان هر اندازه درجات تعالى را بپيمايند، از كمال ويژه ى الهى فروترند.
۳. آنچه گذشت به معنای نادیده گرفتن لغزش‌های پیامبران نیست. بسیاری از کارها که بر همگان روا است، شایستهٔ مقرّبان درگاه الهی نیست، که «حَسَناتُ الابرارُ سَیئاتُ المُقَرّبین». چه بسا از معصومان عملی سر زند که هر چند حرام شرعی نیست، ولی با مقام و منزلت والای آنان سازگاری ندارد و در اصطلاح «ترک اولی» خوانده می‌شود. این لغزش‌های کوچک به گونه ای در قرآن برجسته گردیده‌اند که ظاهر بینان و غیر دقیق نگران را به تردید می‌افکند و این پرسش را پیش روی آدمی قرار می‌دهد که اگر پیامبران معصوم اند، دلیل این همه پافشاری بر لغزش‌های آنان چیست. امیرمؤمنان (علیه السلام) در پاسخ به پرسشی از این دست، این نکته را خاطر نشان می‌سازند که یادآوری این کاستی‌ها برای آن است که مردم در بزرگ داشت انبیا به خطا نروند و آنان را در جای گاه خدایی ننشانند و بدانند که آفریدگان هر اندازه درجات تعالی را بپیمایند، از کمال ویژهٔ الهی فروترند.

نسخهٔ ‏۲ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۵۸

قرآن کریم به صراحت از عصیان و نافرمانی پیامبران خبر می‌دهد، چگونه می‌توان از این آیات چشم پوشید و پیامبران را معصوم دانست؟  آیاتی از قرآن که به ظاهر از نافرمانی پیامبران خبر می‌دهند و به نکوهش از برخی از اعمال آنان می‌پردازند، به صورتی گسترده در کتاب‌های روایی، تفسیری و کلامی به بحث گذاشته شده، معنای حقیقی آن‌ها مورد موشکافی قرار گرفته است. در این‌جا به جای آن که به بررسی تک تک این آیات بپردازیم، چند نکتهٔ کلی را برای دست یابی به درکی عمیق‌تر از آن‌ها گوشزد می‌کنیم.

  1. واژه‌هایی هم چون عصیان، استغفار، توبه و ذنب نباید ره زن اندیشه گردد و بی درنگ معنای متداول عرفی را در ذهن بنشاند. کاربرد این کلمات، گسترهٔ وسیعی دارد و تنها در قلمرو محرّمات شرعی محدود نمی‌گردد. برای مثال، سرپیچی از فرمان‌های استحبابی و ارشادی نیز نوعی عصیان است؛ هر چند کار حرامی را برای کسی که عصیان ورزیده، رقم نمی‌زند. استغفار و توبه نیز، بسته به میزان قرب و منزلت آدمی معنای متفاوتی می‌یابد؛ به گونه ای که نه تنها در مورد حرام‌های شرعی بلکه در بارهٔ اعمال پسندیده‌ای که برای مقرّبان درگاه الهی ناپسند است نیز می‌توان از توبه و مغفرت سخن گفت. هم چنین «ذنب» به معنای کاری است که پی آمدی ناگوار دارد و بر این اساس، مبارزات پیامبر اکرم با بت‌پرستی را نیز می‌توان از زبان مشرکان، ذنبی نابخشودنی به شمار آورد، که به گفتهٔ قرآن کریم خداوند با فتح مکّه این گناه را می‌بخشاید و پیامبرش را از پی آمدهای ناگوار آن ایمن سازد: (إِنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً * لِیَغْفِرَ لَکَ اللّه ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ یَهْدِیَکَ صِراطاً مُسْتَقِیماً).
  2. از دیدگاه روایات، یکی از نکاتی که در زبان‌شناسی قرآن کریم باید مورد توجه قرار گیرد، این است که برخی از آیات به شیوهٔ «ایّاکَ اعنی وَ اسمَعی یا جارة» نازل شده‌اند. این جمله در زبان عربی تقریباً برابر با ضرب‌المثلی فارسی است که می‌گوید: «در، به تو می‌گویم، دیوار، تو بشنو». بر این اساس، هر چند پیامبر اکرم تردیدی در الهی بودن وحی ندارد، با جملاتی از این دست مورد خطاب قرار می‌گیرد: «اگر در آنچه بر تو نازل کردیم تردید داری، از کسانی که پیش از تو کتاب (آسمانی) می‌خواندند، پرسش نما». این آیه، به هیچ وجه نشان گر دو دلی پیامبر نیست؛ بلکه راهی برای تحقیق و جست و جو فراروی مخاطبان قرآن کریم قرار می‌دهد و از آنان می‌خواهد که برای برطرف ساختن شک و تردید خود، از دانشمندان یهودی و مسیحی که ویژگی‌های پیامبر خاتم را می‌دانند، پرسش نمایند.

هم چنین، در آیه ای دیگر، رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) از این که به خواستهٔ گروهی سست ایمان تن داده و آنان را از شرکت در جهاد معاف داشته است، چنین بازخواست می‌شود: (عَفَا اللّه عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتّی یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْکاذِبِینَ); خدایت ببخشاید، چرا پیش از آن که (حال) راست گویان بر تو روشن شود و دروغ گویان را بازشناسی به آنان اجازه دادی؟ با اندکی تأمل روشن می‌گردد که عتاب و سرزنش این آیه، در واقع، دامن گیر کسانی است که بدون داشتن عذری حقیقی، از شرکت در جهاد سرباز می‌زنند و بهانه‌های واهی را پشتوانهٔ خانه نشینی خود می‌سازند. این گروه اگر هم با مخالفت پیامبر روبه رو می‌شدند، در تصمیم خود بازنگری نمی‌کردند و قداست سرسپردگی در برابر فرمان رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) را نیز در هم می‌شکستند. افزون بر این که حضور این سست ایمانان در جهاد، جز تضعیف روحیهٔ دیگران حاصلی نداشت و چنان‌که در آیات بعدی همین سوره آمده است به فساد و تباهی می‌انجامید. از آنچه گذشت این نتیجه به دست می‌آید که این آیه، بر خلاف آنچه برخی پنداشته‌اند، نه تنها پیامبر را سرزنش نمی‌کند، بلکه با ظاهری عتاب آلود به ستایش از وی می‌پردازد. این مدحِ عتاب نما بدان معناست که دل‌سوزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) برای مردمان به حدّی است که حتّی رسواییِ خطاکاران را نیز نمی‌پسندد و با موافقت با خواستهٔ آنان، پرده از نفاق و دو رویی شان بر نمی‌گیرد. ۳. آنچه گذشت به معنای نادیده گرفتن لغزش‌های پیامبران نیست. بسیاری از کارها که بر همگان روا است، شایستهٔ مقرّبان درگاه الهی نیست، که «حَسَناتُ الابرارُ سَیئاتُ المُقَرّبین». چه بسا از معصومان عملی سر زند که هر چند حرام شرعی نیست، ولی با مقام و منزلت والای آنان سازگاری ندارد و در اصطلاح «ترک اولی» خوانده می‌شود. این لغزش‌های کوچک به گونه ای در قرآن برجسته گردیده‌اند که ظاهر بینان و غیر دقیق نگران را به تردید می‌افکند و این پرسش را پیش روی آدمی قرار می‌دهد که اگر پیامبران معصوم اند، دلیل این همه پافشاری بر لغزش‌های آنان چیست. امیرمؤمنان (علیه السلام) در پاسخ به پرسشی از این دست، این نکته را خاطر نشان می‌سازند که یادآوری این کاستی‌ها برای آن است که مردم در بزرگ داشت انبیا به خطا نروند و آنان را در جای گاه خدایی ننشانند و بدانند که آفریدگان هر اندازه درجات تعالی را بپیمایند، از کمال ویژهٔ الهی فروترند.