نامه سید جمال‌الدین اسدآبادی به میرزای شیرازی در تحریم تنباکو: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۸: خط ۲۸:
ملت اسلام پست و بلند، شهری وبیابانی، دارا و ندار به این عظمت خدایی اقرار نموده و در مقابل این بزرگی زانو به زمین زده و سر تعظیم خم می‌کنند. ملت اسلام در هر پیش‌آمدی به تو متوجه شده و در هر مصیبتی چشمش را به تو دوخته، سعادت و خوشبختی، رستگاری و رهایی خود را در دست تو می‌داند. آرزوهایش به تو بسته است و آرامشش تویی.   
ملت اسلام پست و بلند، شهری وبیابانی، دارا و ندار به این عظمت خدایی اقرار نموده و در مقابل این بزرگی زانو به زمین زده و سر تعظیم خم می‌کنند. ملت اسلام در هر پیش‌آمدی به تو متوجه شده و در هر مصیبتی چشمش را به تو دوخته، سعادت و خوشبختی، رستگاری و رهایی خود را در دست تو می‌داند. آرزوهایش به تو بسته است و آرامشش تویی.   


با این حال، اگر برای مدتی، که از يک چشم به‌ هم زدن بیشتر نبوده و از گَرْدش به يک پهلو تجاوز نکند، ملت را به حال خود گذاشته و به آنها توجه نداشت باشی، افکارشان‏ پریشان می‌شود و دلهاشان از بیم بلرزه در می‌آید و پایه‏ ایمانشان سست می‌گردد. چرا؟ چون توده نادان در معتقدات خود جز استقامت و ثبات‌قدمی کە طبقه دانا در عقایدش نشان می‌دهد، دلیلی ندارد. هر گاه طبقه علما در انجام وظیفه‌ای که بر عهده دارند سستی کنند یا در نهی از   
با این حال، اگر برای مدتی، که از يک چشم به‌ هم زدن بیشتر نبوده و از گَرْدش به يک پهلو تجاوز نکند، ملت را به حال خود گذاشته و به آنها توجه نداشت باشی، افکارشان‏ پریشان می‌شود و دلهاشان از بیم بلرزه در می‌آید و پایه‏ ایمانشان سست می‌گردد. چرا؟ چون توده نادان در معتقدات خود جز استقامت و ثبات‌قدمی کە طبقه دانا در عقایدش نشان می‌دهد، دلیلی ندارد. هر گاه طبقه علما در انجام وظیفه‌ای که بر عهده دارند سستی کنند یا در نهی از منکر کوتاهی نمایند، توده عامی دچار تردید و بدگمانی شده و هر کسی از دین بیرون رفته و به عقاید اولیه خود برمی‌گردد و از راه راست منحرف می‌شود.  


پس از این مقدمات متذکر می‌شوم که ملت ایران با همه مشکلات سختی که دامنگیرش گشته، مشکلاتی که سبب شده است کفار بر کشور اسلامی دست یافته و بیگانگان به حق مسلمانان دست بیندازند و با این حال تو را ساکت دیده و می‌بینند. به یاری آنها برنمی‌خیزی و آنان از خود بیگانه شده و در سر دو راهی شک و یقین مانده و نمی‌داند چه بکند و راهش از کدام سمت است. مانند مسافر نابلدی که در شب تاریک خط سیر خود را گم کرده، گاهی از چپ و گاهی از راست می‌رود. در وادی پهناور خیالات گوناگون متحیر مانده، چنان دچار یأس شده و چنان راه چاره به رویش بسته است که نزدیک است، گمراهی را بر رستگاری ترجیح دهد و از شاهراه سعادت منحرف شده، اسیر هوی و هوس گردد. ایرانیان همگی مات و مبهوت مانده از هم می‌پرسند چرا حضرت حجت‌الاسلام در مقابل این حوادث سکوت نموده. کدام پیش‌آمد ایشان را از یاری دین بازداشته! برخی مردم سست‌عقیده درباره شما نیز بدگمان شده، خیال می‌کنند، هر چه به آنها گفته‌اند دروغ بوده و دین افسانه‌های به‌هم‌آمیخته و دام‌گسترده‌ایست که مردم دانا به وسیله آن نادان‌ها را صید می‌کنند. چرا؟ چون آنها می‌بینند همه مردم در برابر تو تسلیمند. امر تو در جامعه مسلمانان نافذ است. هیچ‌کس در مقابل حکمت گردن‌فرازی نمی‌کند. اگر بخواهی، می‌توانی با یک کلمه افراد پراکنده را جمع کنی و با متفق‌ساختن آنها، دشمن خدا و مسلمانان را بترسانی و شر کفار را از سر مسلمین برطرف نمایی. حق را باید گفت؛ تو رئیس فرقه شیعه هستی. تو مثل جان در تن همه مسلمانان دمیده‌ای…  
پس از این مقدمات متذکر می‌شوم که ملت ایران با همه مشکلات سختی که دامنگیرش گشته، مشکلاتی که سبب شده است کفار بر کشور اسلامی دست یافته و بیگانگان به حقوق مسلمانان دست بیندازند و با این حال تو را ساکت دیده و می‌بینند؛ با مسئولیت بزرگی که در عهده داری به یاری آنها برنمی‌خیزی. آنان از خود بیگانه شده و در سر دو راهی شک و یقین و انکار و قبول مانده و نمی‌داند چه بکند و راهش از کدام سمت است. مانند مسافر نابلدی که در شب تاریک خط سیر خود را گم کرده، گاهی از چپ و گاهی از راست می‌رود. در وادی پهناور خیالات گوناگون متحیر مانده، چنان دچار یأس و نومیدی شده و چنان راه چاره به رویش بسته است که نزدیک است گمراهی را بر رستگاری ترجیح دهد و از شاهراه سعادت منحرف شده، اسیر هوی و هوس گردد.*
 
ایرانیان همگی مات و مبهوت مانده از هم می‌پرسند چرا حضرت حجت‌الاسلام در مقابل این حوادث سکوت نموده. کدام پیش‌آمد ایشان را از یاری دین بازداشته! برخی مردم سست‌عقیده درباره شما نیز بدگمان شده، خیال می‌کنند، هر چه به آنها گفته‌اند دروغ بوده و دین افسانه‌های به‌هم‌آمیخته و دام‌گسترده‌ایست که مردم دانا به وسیله آن نادان‌ها را صید می‌کنند. چرا؟ چون آنها می‌بینند همه مردم در برابر تو تسلیمند. امر تو در جامعه مسلمانان نافذ است. هیچ‌کس در مقابل حکمت گردن‌فرازی نمی‌کند. اگر بخواهی، می‌توانی با یک کلمه افراد پراکنده را جمع کنی و با متفق‌ساختن آنها، دشمن خدا و مسلمانان را بترسانی و شر کفار را از سر مسلمین برطرف نمایی. حق را باید گفت؛ تو رئیس فرقه شیعه هستی. تو مثل جان در تن همه مسلمانان دمیده‌ای…  


اگر برای گرفتن حق قیام کنی، همه به پشتیبانی تو برخاسته، آنگاه افتخار و سربلندی نصیبشان خواهد شد؛ ولی اگر به جای خود بنشینی، مسلمانان هم متوقف شده و زیردست می‌شوند. ممکن است وقتی کار به این صورت بماند و مسلمان رئیس خود را خاموش دیده، این خاموشی را برای خود عذر می‌پندارند. به خصوص وقتی مشاهده می‌کنند رئیس مذهب در یک اقدامی که همه مسلمانان آن را واجب دانسته و خطر حتمی در پرهیزش می‌دانند سستی نماید. آیا چه کسی برای این کار سزاوارتر از مردی است که خدا در قرن چهاردهم از میان همه، او را انتخاب کرده و برهان دین و حجت بر مردمان قرار داده؟! پیشوای بزرگ! پادشاه ایران سست‌عنصر و بدسیرت گشته، مشاعرش ضعیف شده، بدرفتاری را پیش گرفته، خودش از اداره کشور و حفظ منافع عمومی عاجز است، لذا زمام کار را به دست مرد پلید و بدکردار ـ امین‌السطان ـ داده که در مجمع عمومی به پیامبران بد می‌گوید. نه فرمان دین را می‌پذیرد، نه به رؤسای دینی ارجی می‌گذارد. به علماء بد می‌گوید به مردم پرهیزگار تهمت می‌زند، به سادات توهین می‌نماید. از اروپا که برگشته؛ پرده شرم را پاره کرده، خودسری را پیش گرفته، بی‌پرده باده‌گساری می‌نماید. این کارهای خصوصی اوست؛ اما آنچه به زیان مسلمانان انجام داده این است که قسمت عمده کشور و درآمد آن را به دشمنان دین فروخته که به تفصیل عبارت است از:
اگر برای گرفتن حق قیام کنی، همه به پشتیبانی تو برخاسته، آنگاه افتخار و سربلندی نصیبشان خواهد شد؛ ولی اگر به جای خود بنشینی، مسلمانان هم متوقف شده و زیردست می‌شوند. ممکن است وقتی کار به این صورت بماند و مسلمان رئیس خود را خاموش دیده، این خاموشی را برای خود عذر می‌پندارند. به خصوص وقتی مشاهده می‌کنند رئیس مذهب در یک اقدامی که همه مسلمانان آن را واجب دانسته و خطر حتمی در پرهیزش می‌دانند سستی نماید. آیا چه کسی برای این کار سزاوارتر از مردی است که خدا در قرن چهاردهم از میان همه، او را انتخاب کرده و برهان دین و حجت بر مردمان قرار داده؟! پیشوای بزرگ! پادشاه ایران سست‌عنصر و بدسیرت گشته، مشاعرش ضعیف شده، بدرفتاری را پیش گرفته، خودش از اداره کشور و حفظ منافع عمومی عاجز است، لذا زمام کار را به دست مرد پلید و بدکردار ـ امین‌السطان ـ داده که در مجمع عمومی به پیامبران بد می‌گوید. نه فرمان دین را می‌پذیرد، نه به رؤسای دینی ارجی می‌گذارد. به علماء بد می‌گوید به مردم پرهیزگار تهمت می‌زند، به سادات توهین می‌نماید. از اروپا که برگشته؛ پرده شرم را پاره کرده، خودسری را پیش گرفته، بی‌پرده باده‌گساری می‌نماید. این کارهای خصوصی اوست؛ اما آنچه به زیان مسلمانان انجام داده این است که قسمت عمده کشور و درآمد آن را به دشمنان دین فروخته که به تفصیل عبارت است از:
۶٬۸۱۴

ویرایش