دلیل نامگذاری دختر پیامبر(ص) به فاطمه
دلیل نامگذاری اسم «فاطمه» برای حضرت فاطمه(س) چیست؟ آیا قبل از حضرت فاطمه(س) افرادی با این نام وجود داشتهاند؟ اگر وجود داشتهاند چگونه ممکن است دلیل نامگذاری او و زنان پیش از وی متفاوت باشد؟
نام فاطمه، قبل از ولادت حضرت زهرا(س) وجود داشت. این نام به اوصاف و ویژگیهای آن حضرت اشاره میکند، ویژگیهایی همچون: دور بودن او و فرزندان و شیعیانش از آتش، دوری از بدی و جهل و پلیدی، کوتاه کننده دست طمعورزان و به معنای فاطر.
پیشینه نام
نام فاطمه قبل از حضرت فاطمه(س) نیز وجود داشته که به عنوان نمونه میتوان به فاطمه بنت اسد، مادر حضرت علی(ع) مثال زد.[۱] علت نهادن این نام بر حضرت زهرا(ع)، هیچ ارتباطی به اشخاص دیگر ندارد بلکه به علت داشتن اوصاف و ویژگیها، این نام بر ایشان نهاده شد تا به آن اوصاف و ویژگیها اشاره داشته باشد.
راز نام فاطمه
۱. دور شده از آتش
به دلیل آنکه آن حضرت و فرزندانشان از آتش دور شده و شیعیان و محبین خود را از آتش جدا میکند، او را فاطمه نام نهادند.
در اینجا سه دسته روایات داریم:
دسته اول روایات
این روایات از جدا شدن حضرت فاطمه(س) و ذریهٔ ایشان سخن میگوید:
- امام صادق(ع) روایت میکنند که پیامبر(ص) فرمودند؛ «جبرئیل به من گفت: ای محمّد، این سیبی است که خداوند از بهشت برای تو هدیه فرستاده… آن را بخور و نترس! زیرا آن نور بانوئی است که در آسمان منصوره و در زمین فاطمه میباشد. گفتم: چرا در آسمان منصوره و در زمین فاطمه است؟ گفت: بدین سبب در زمین فاطمه نامیده شده که شیعیان خود را از جهنّم رهائی میبخشد و دشمنانش از محبّت وی بیبهره خواهند بود. و در آسمان بدین جهت منصوره است که خداوند فرموده:﴿یومئذ یفرح المؤمنون*بنصر الله ینصر من یشاء؛ در آن روز (قیامت)، مؤمنان، به جهت یاری خدا که هر فردی را بخواهد یاری دهد خرسند میشوند﴾(روم:۴–۵) منظور از این یاری همان نصرتی است که حضرت فاطمه(س) به دوستان خویش خواهد کرد.»[۲] تمام راویان این حدیث ثقه میباشند.
- شیخ طوسی مینویسد: رسولالله(ص) فرمودند: «إنّی سمّیت فاطمة، لأنّ اللّه فطمها و ذرّیتها من النار؛ فاطمه(س)، فاطمه نامیده شد زیرا خداوند او و ذریه اش را از آتش جدا کرده است».[۳]
- شیخ صدوق روایتی از پیامبر(ص) میآورد که آن حضرت، علت این تفضل الهی به دخترشان را بیان میکنند: «إن فاطمة أحصنت فرجها فحرم الله ذریتها علی النار؛ فاطمه(س) خود را از آلوده شدن حفظ کرد و خداوند ذرّیهٔ وی را به آتش حرام کرد.»[۴]
دسته دوم روایات
این روایات از جدا شدن حضرت فاطمه(س) و محبین ایشان سخن میگوید:
- امام باقر(ع) میفرمود: «فاطمه(س) بر درب جهنّم توقّفی دارند، چون روز قیامت شود بین دیدگان هر شخصی نوشته میشود که او مؤمن است یا کافر. بسا شخصی را که دوستدار اهل بیت پیامبر است میآورند و به واسطه کثرت گناهانش امر میشود وی را در آتش بیاندازند. فاطمه(س) بین دو دیدگانش را میخواند که نوشته او محبّ اهل بیت است. به درگاه پروردگار عرض میکند: پروردگارا تو مرا فاطمه نام نهادی و وعده دادهای هر کسی که من و ذرّیّهام را دوست دارد از آتش دوزخ بر حذر داری و وعده تو حقّ بوده و تخلّف پذیر نیست. خداوند میفرماید: ای فاطمه تو راست میگویی من نام تو را فاطمه نهادهام و وعده دادهام که هر کس که محبّت و ولایت تو و فرزندانت را داشته باشد از آتش جهنّم جدایش کنم، وعده من حقّ بوده و خلف وعده نخواهم نمود و این که به بندهام امر کردم به جهنّم برود به خاطر آن بود که تو او را شفاعت کنی و من شفاعت تو را پذیرفته تا موقعیّت و منزلت تو در پیش من برای فرشتگان و رسولان معلوم گردد پس هر کسی را که دیدی بین دیدگانش مؤمن نوشته شده دستش را بگیر و به بهشت داخل نما.»[۵] همهٔ روات این حدیث ثقه و امامی میباشد و در نتیجه حدیث صحیح السند است.
- حضرت محمد(ص) میفرمایند: «لأنها فطمت هی و شیعتها من النار؛ زیرا او و شیعیانش از آتش دوزخ بر حذر داشته شدهاند».[۶]
- قال علی(ع): «إنما سمیت فاطمة فاطمة لأن الله تعالی فطم من أحبها من النار؛ فاطمه را به خاطر این فاطمه نامیدهاند که حقّ تعالی محبّ آن حضرت را از آتش جدا میکند.»[۷] این سخن در کتاب مناقب ابن شهرآشوب به امیرالمومنین(ع) نسبت داده شده است ولکن در برخی از منابع متقدم، به ابوهریره نسبت داده شده است.[۸]
- حضرت محمد(ص) میفرمایند: «إنما سمیت ابنتی فاطمة لأن الله فطمها و فطم من أحبها من النار».[۹]
دسته سوم روایات
این دسته، از جدا شدن حضرت زهرا(س) و شیعیان و ذریهٔ آن حضرت از آتش سخن گفته است:
- حضرت محمد(ص) میفرمایند: «إنما سمیت فاطمة فاطمة لأنها فطمت هی و شیعتها و ذریتها من النار.»[۱۰]
۲. بریده شده از بدیها
امام صادق(ع) در تفسیر فاطمه میفرمایند: «فُطِمَتْ مِنَ الشَّر؛ از شرّ بریده شده است».[۱۱] این روایت نیز به علت وجود افراد ضعیف و مجهول، ضعیف السند است.
لازم است توجه بشود که ادله بسیاری وجود دارد همچون آیه تطهیر، که دلالت بر عصمت و دوری حضرت زهرا(س) از گناه و پلیدی میکنند.[۱۲]
۳. اشتقاق از اسم فاطر
رسول خدا(ص) به علی(ع) فرمود: زمانی که خداوند آدم را آفرید و از روحش در او دمید و فرشتگان را به سجده کردن به او امر فرمود و وی را در بهشت ساکن کرد و کنیز خود حوّاء را به تزویجش درآورد آدم چشم به طرف عرش دوخت پنج سطر نوشته به نظر آورد به درگاه الهی عرض کرد: پروردگارا، اینان کیانند؟ حقّ تعالی فرمود: ایشان کسانی هستند که هر گاه شفاعت خلق مرا نمایند، شفاعتشان را قبول میکنم. آدم عرض کرد: پروردگارا، به قدر و عظمت آنها نزد خودت نام ایشان چیست؟ حقّ تعالی فرمود: امّا اوّلی: من محمود بوده و او محمّد است. دوّمی: من عالی هستم و او علی است. سوّمی: من فاطرم و او فاطمه است. چهارمی:من محسن بوده و او حسن است. پنجمی، من ذو الاحسان میباشم و او حسین است. تمامشان حمد و ثناء الهی را بجا میآورند.[۱۳] روایت به علت وجود افراد مجهول، ضعیف السند است.
۴. جدا شده از جهل و پلیدی
در روایتی امام باقر(ع) فرمود: «چون فاطمه(س) متولد شد، خدا بفرشتهای وحی کرد تا بر زبان محمد(ص) جاری کند پس نام او را فاطمه گذارد، سپس فرمود: تو را به واسطه علم از جهل جدا و قطع نمودم، چنانچه از آلودگی بر حذر داشتم. امام باقر(ع) پس از آن فرمودند: به خدا سوگند حقّ تبارک و تعالی طبق عهد و میثاقی که نمود به واسطه علم فاطمه(ع) را از جهل و نیز از رجس و آلودگی بر حذر داشت».[۱۴] سند این حدیث به علت وجود فردی مجهول، ضعیف میباشد.[۱۵]
برای علم و عصمت حضرت فاطمه(س) ادله بسیاری وجود دارد مانند «حدیث ثقلین»[۱۶] و «آیه فاسألوا أهل الذکر»[۱۷] و آیه تطهیر[۱۸] و ادله دیگر.
۵. قطع کننده دست طمع
شیخ صدوق: عبد اللّٰه بن حسن گفت: امام کاظم(ع) فرمودند: به این علت نام دختر رسول خدا را فاطمه گذاردند که خداوند نسبت به همه چیز قبل از آنکه به وجود بیاید آگاه است و میدانست که وقتی پیامبر با برخی از قبایل وصلت نماید آنان به دلیل وراثت، در امر خلافت و جانشینی او طمع میکنند لذا موقعی که دختر رسول خدا متولّد شد او را فاطمه نامید؛ زیرا فرزندانی از آن بانو خارج شده و خداوند امر ولایت را در بین آنها نهاد و بدین وسیله طوائف را از طمعی که داشتند قطع و جدا نمود؛ زیرا فاطمه به معنی کوتاه کردن و قطع دست طمع دیگران است.»[۱۹]
منابع
- ↑ الموسوی الصافی، السید حسین (۱۴۳۶). اُمَّهات الأئمة المعصومین علیهم السلام. ج. ۱. کربلاء: العتبة الحسینیة المقدسة. ص. ۱۱۱.
- ↑ ابن بابویه القمّی، محمّد بن علی. معانی الأخبار. بیروت: دار المعرفة للطباعة والنشر. ص. ۳۳۶.
- ↑ طوسی، محمد بن الحسن (۱۴۱۴). الأمالی. قم: دارالثقافة. ص. ۵۷۰.
- ↑ بن بابویه القمی، محمد بن علی. عیون أخبار الرضا(ع). ج. ۱. بیروت: منشورات مؤسسة الاعلمی. ص. ۶۸.
- ↑ ابن بابویه القمّی، محمّد بن علی. علل الشرایع. ج. ۱. نجف: منشورات المکتبة الحیدریة. ص. ۱۷۹.
- ↑ ابن بابویه القمّی، محمّد بن علی. تفسیر جوامع الجامع. ج. ۱. نجف: منشورات المکتبة الحیدریة. ص. ۱۷۸.
- ↑ السروی المازندرانی، محمد بن علی بن شهرآشوب (۱۳۷۹). مناقب آل أبی طالب. ج. ۳. قم: نشر علامه. ص. ۳۳۰.
- ↑ ابن بابویه القمّی، محمّد بن علی. علل الشرایع. ج. ۱. نجف: منشورات المکتبة الحیدریة. ص. ۱۷۸.
- ↑ طوسی، محمد بن الحسن (۱۴۱۴). الأمالی. قم: دارالثقافة. ص. ۲۹۴.
- ↑ الطبری الصغیر، محمد بن جریر (۱۴۱۳). دلائل الإمامة. قم: نشر بعثت. ص. ۱۴۸.
- ↑ ابن بابویه القمّی، محمّد بن علی. علل الشرایع. ج. ۱. نجف: منشورات المکتبة الحیدریة. ص. ۱۷۸.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی (۱۳۹۴). عصمت از منظر فریقین. قم: نشر حقایق. ص. ۸۲-۸۳.
- ↑ ابن بابویه القمّی، محمّد بن علی. علل الشرایع. ج. ۱. نجف: منشورات المکتبة الحیدریة. ص. ۱۳۵.
- ↑ الکلینی الرازی، أبو جعفر محمّد بن یعقوب (۱۴۳۰). الکافی. ج. ۲. قم: دار الحدیث. ص. ۴۹۶.
- ↑ مجلسی، محمّد باقر (۱۴۰۴). مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول. ج. ۵. تهران: دار الکتب الإسلامیّة. ص. ۳۴۴.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی (۱۳۸۹). جواهر الکلام فی معرفة الإمامة و الإمام. ج. ۸. قم: مرکز حقایق اسلامی. ص. ۱۵-۲۰۸.
- ↑ الکلینی الرازی، أبو جعفر محمّد بن یعقوب (۱۴۳۰). الکافی. ج. ۱. قم: دار الحدیث. ص. ۵۲۴.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی (۱۳۹۴). عصمت از منظر فریقین. قم: نشر حقایق. ص. ۸۲-۸۳.
- ↑ ابن بابویه القمّی، محمّد بن علی. علل الشرایع. ج. ۱. نجف: منشورات المکتبة الحیدریة. ص. ۱۷۸.