تکفیر مسلمانان از نگاه قرآن، روایات و عالمان دین

از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۳ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۴۵ توسط Rafiei (بحث | مشارکت‌ها)
سؤال

تكفیر مسلمانان از منظر قرآن كریم و سنت نبوی و عالمان دین چگونه تبیین می‌شود و چه آثار منفی در جامعه اسلامی دارد؟


از نظر قرآن تکفیر کسی که شهادتین بر زبان جاری کند جایز نیست. همچنین در رروایات نیز بر این مطلب تأکید شده است. علما و فقهای اسلامی اعم از شیعه و سنی نیز تکفر مسلمانانی را که شهادتین را بر زبان جاری کند و هیچ یک از ضروریان دین را منکر نباشد جایز نیست تکفیر کسی که شهادتین را بر زبان جاری کند به شرطی که هیچ یکی از ضروریات دین را انکار نکند، جایز نیست. یكى از آفت‌هایى كه همواره تهدیدى جدّى براى جامعۀ اسلامى به شمار آمده، تكفیر و كافر دانستن یكدیگر است! فتواى تكفیر در طول تاریخ، از مسایل خطرناكى بوده كه باعث ریختن خون انسان‌هاى بى‌گناه شده است. و اقتدار مسلمانان را در برابر دشمنان اسلام از بین برده و باعث زمینه سازی نفوذ دشمنان اسلام در جامعه اسلامی می‌شود.

تکفیر مسلمانان از دیدگاه قرآن

از دیدگاه قرآن شخصی که شهادت زبانی به توحید و نبوت بدهد مسلمان است. گرچه امکان دارد هنوز به مرحله ایمان نرسیده باشد. قرآن از مسلمان می‌خواهد که احکام اسلام را بر چنین افرادی اعمال نمایند و حق این را ندارند که آنها را به عنوان مسلمان نپذیرند. به عنوان نمونه به دو آیه همراه با تفسیر آن اشاره می‌شود:

۱. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿قَالَتِ الْأَعْرَابُ آَمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَ لَمَّا یدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِكُمْ؛ اعراب بادیه‏نشین به تو گفتند: ایمان آوردیم. بگو: نه، هنوز ایمان نیاورده‏اید و باید بگویید اسلام آوردیم؛ چون هنوز ایمان در دل‌هاى شما داخل نشده‏ است(حجرات:14)

با تأمل در این آیه فهمیده می‌شود که ایمان مرحله بالاتری از اسلام است. ایمان عقیده باطنی به خدا است و اسلام شهادت زبانی به توحید و نبوت است. در تفسیر قرطبی آمده است کسی که در ظاهر شهادت به توحید و رسالت بدهد، اسلام آورده است و باعث می‌شود که خون انسان، محترم باشد و کسی حق تعرض به او را نداشته باشد.[۱]

ابن کثیر دمشقی در تفسیر این آیه می‌نویسد: افرادی که گفتند ایمان آوردیم و خدا فرمود نه، اسلام آوردید، نشان می‌دهد که ظاهر اسلام آوردن اینها کافی است تا خون و مال و عرض اینها محترم باشد. ولی چون ایمان به قلب‌شان نفوذ نکرده بود، خداوند فرمود که نگویید ما مؤمن هستیم و بگویید ما مسلم هستیم.[۲]

۲. خداوند در آیه دیگری می‌فرماید: ﴿یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ فَتَبَینُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى‏ إِلَیكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاه الدُّنْیا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثیرَه؛ اى كسانى كه ایمان آورده‏اید! هنگامى كه در راه خدا گام مى‏زنید (و به سفرى براى جهاد مى‏روید)، تحقیق كنید! و بخاطر اینكه سرمایه ناپایدار دنیا (و غنایمى) به دست آورید، به كسى كه اظهار صلح و اسلام مى‏كند نگویید: «مسلمان نیستى» زیرا غنیمتهاى فراوانى (براى شما) نزد خداست(نساء:94)‏.

سیوطی در ذیل این آیه می‌گوید: رسول خدا سپاهی که مقداد بن اسود نیز در آن بود به سوی قومی از کفار فرستاد، مردم فرار کردند و فقط مردی ماند که دارای اموال زیادی بود و وقتی مسلمانان خواستند او را بکشند، شهادت به یگانگی خداوند داد و گفت لا إله إلا الله و مقداد هم به او حمله کرد و او را کشت. یکی از یاران مقداد به او اعتراض کرد که چرا کسی را که شهادت به یگانگی خداوند داده است، کشتی؟ این موضوع به اطلاع پیامبر خدا رسید. رسول خدا(ص) به مقداد فرمود: آیا کسی را کشتی که لا إله إلا الله گفته است؟ فردای قیامت چه پاسخی در برابر خداوند خواهی داشت؟ بعد از این ماجرا، این آیه نازل شد.[۳]

بنابراین از منظر قرآن، شخص به مجرد جاری ساختن شهادت بر زبان، و لو این‌كه زبانی باشد و التزامی نداشته باشد، کسی حق ندارد او را تکفیر کند و هیچگونه حق تعرض به ایشان و اموال او را ندارد.

تکفیر مسلمانان از دیدگاه روایات

تكفیر در روایات شیعه و اهل‌سنت، مسأله‌اى بسیار خطرناك معرّفى شده است. پیامبر در این باره مى‌فرماید: «هر كسى نسبت كفر به كسی دیگرى بدهد كه معیار كفر را ندارد، گویندۀ آن كافر است».[۴]

در روایات از تکفیر مسلمانی که اقرار به شهادتین نموده نهی فراوان شده است. اینک به برخی از این روایات اشاره می‌شود:

۱. پیامبر فرمود: اسلام بر چند پایه بنا شده است: شهادت به وحدانیت خداوند، رسالت پیامبر، اقرار به آنچه از جانب خدا رسیده … . پس مسلمانان را به جهت گناه تکفیر نکنید، و علیه آنان شهادت به شرک ندهید.[۵]

بر اساس این كلام رسول خدا(ص) كسی كه شهادت به وحدانیت خداوند جل جلاله و رسالت پیامبر(ص) دهد و به ما جاء من عند الله اقرار داشته باشد، مسلمان است و تكفیر و مشرك خواندن آن روا نیست. در كلام دیگر صراحتاً از تكفیر مرتكبان گناه كبیره نهی كرده و می‌فرماید:«لا تكفروا اهل ملتكم و ان عملوا الكبائر؛[۶] اهل ملت خود را تكفیر نكنید، اگر چه گناهان كبیره انجام دهند».

در كلام دیگر می‌فرماید:« لا تكفّروا أحداً من أهل القبله بذنب و إن عملوا الكبائر؛[۷] هیچ یك از اهل قبله را به واسطه گناهی تكفیر نكنید اگر چه گناهان كبیره انجام دهند».

همچنان می‌فرماید:«ثلاثه من اصل الایمان؛ الكف من قال لا اله الا الله و لاتكفره بذنب و لاتخرجه من الاسلام بعمل و الجهاد …؛[۸] اهل لا أله إلا الله را واگذارید و به سبب گناهی تكفیر نكنید. از اسلام به سبب كاری خارج ندانید».

روایات یاد شده نمونه ای احادیث منقول از رسول خدا(ص) درباره‌ نهی از تكفیر اهل قبله است كه در منابع اهل سنت آمده است و برای رعایت اختصار از آوردن روایات منقول در متون حدیثی شیعه، خود داری می‌شود.

دیدگاه علمای اسلام درباره تکفیر مسلمانان

علمای اسلام با معیار قرآنی و حدیثی برای کفر و ایمان تعریفاتی کرده و تکفیر کسی را که شهادتین را بر زبان جاری کند برخلاف قرآن و احادیث نبوی دانسته اند.

قاضی ایجی از علمای اهل سنت می‌گوید: «کفر خلاف ایمان است و آن نزد ما عبارت است از تصدیق نکردن پیامبر در برخی از اموری که علم حاصل شده که از جانب پیامبر رسیده است.»[۹]

سید یزدی از علمای امامیه به اموری که رسول خدا به آن خبر داده اشاره کرده می‌فرماید: «کافر کسی است که منکر الوهیّت یا توحید یا رسالت یا یکی از ضروریات دین شود، با التفات به این که ضروری است به طوری که انکارش به انکار رسالت منجر شود».[۱۰]

جمهور فقیهان و متکلمان بر این باورند که کسی حق ندارد اهل قبله را با اقرار به شهادتین و عدم انکار ضروری‌ای از ضروریات دین، تکفیر نماید:

۱. قاضی سبکی می‌گوید: «اقدام بر تکفیر مؤمنین جداً دشوار است. و هر کسی که در قلبش ایمان است تکفیر اهل هوا و بدعت را دشوار می‌شمرد، در صورتی که اقرار به شهادتین دارد ؛ زیرا تکفیر امری دشوار و خطیر است».[۱۱]

۲. قاضی ایجی می‌گوید: «جمهور متکلمین و فقیهان بر این امر اتفاق دارند که نمی‌توان احدی از اهل قبله را تکفیر نمود…».[۱۲]

۳. تفتازانی می‌گوید: «مخالف حقّ از اهل قبله کافر نیست، مادامی که ضروری‌ای از ضروریات دین را مخالفت نکند، مثل حدوث عالم ، حشر اجساد».[۱۳]

آثار منفی تکفیر مسلمانان در جامعه اسلامی

با توجه به آیات و روایات مربوط به آنچه موجب دخول انسان در دین اسلام می‌گردد و احادیث رسول خدا(ص) در ارتباط نهی از تكفیر مسلمان و سخنان علمای اهل سنت درباره مسئله تکفیر، این نتیجه به دست می آید که هر فرقه‌ای از فرقه‌های اسلامی كه به اصول مشترك بین مذاهب مانند توحید در همه ابعاد، رسالت پیامبر گرامی اسلام(ص) و سایر انبیای الهی(ع) و معاد اعتقاد دارند و به ضروریات دین پای بندند، خون، مال و عرضشان محترم است و كسانی كه نسبت كفر به آنان بدهد، از دو حال خارج نیست؛ یا به مبانی اسلام آشنایی چندانی ندارد و یا دینش را به دنیا فروخته و ابزار دست دشمنان اسلام است كه می‌خواهد با ایجاد تفرقه در میان مسلمانان، دین مقدس اسلام را تضعیف كرده و از این طریق سر سپردگی اش را به دشمنان دین به اثبات رساند. با کمال تأسف امروزه اصطلاحِ تكفیر و اباحه عِرض و خون از واژه های پركاربردِ برخی فرقه ها و گروه های افراطی است. این گروه‌ها که خود را مسلمان می دانند کسانی را که از گروه آنان نباشند تکفیر می کنند و در نتیجه، خون، مال و عرضشان را مباح مى‏دانند. از طرف دیگر تاریخ نشان مى‌دهد كه درگیرى‌هاى مذهبى، به نابودى اختلاف انگیزان انجامیده و ایجاد زمینه‌هاى نزاع و درگیرى بین مسلمانان توسط آنان باعث تخریب چهرۀ اسلام در سطح بین‌الملل گردیده و خشونت و درگیرى‌هاى فیزیكى بین مسلمانان، زمینۀ حضور دشمنان اسلام را در كشورهاى اسلامى ایجاد کرده است. بدون تردید دشمنان اسلام به ویژه آمریكا، از این نوع برخوردها بهترین استفاده را مى‌برند. درگیرى‌هاى مذهبى، افزون بر زمینه‌سازى براى حضور نیروهاى نظامى دشمن، زمینۀ حضور فرهنگى و صدور فرهنگ غرب را نیز آماده مى‌سازد و از سویى با نشان دادن تصویر خشن از اسلام و مسلمانان، بهترین وسیلۀ تبلیغاتى را در اختیار غربى‌ها قرار مى‌دهد. اگر پاپ، عالم بزرگ مسیحیت، اسلام و مسلمانان را خشن معرفى مى‌كند و اگر رسانه‌هاى غربى با استفاده از اهرم‌هاى گوناگون، خشونت مسلمانان و پیامبر رحمت(ص) را به تصویر مى‌كشند، یكى از دلایل آن، حركت‌هاى غیر معقول و غیر شرعى است كه تندروهاى متعصب براى دست‌یابى به آمال و آرزوهاى خویش به كار مى‌برند و هر گونه نوع قتل و كشتار را روا مى‌دانند.

منابع

  1. قرطبی، محمد بن احمد انصاری، تفسیر قرطبی ، ج۱۶،ص ۳۴۸،دار احیاء التراث العربی، بیروت، چ۲، ۱۴۰۵
  2. ابن کثیر ،اسماعیل بن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج۴،ص ۲۳۴دار المعرفه، بیروت، ،۱۴۱۲ق.
  3. سیوطی، جلال الدین، تفسیر الدر المنثور، دار المعرفه، بیروت، ج۲، ص۲۰۰، چ۱، ۱۳۶۵ق، ج۲، ص۲۰۰.
  4. بخاری، محمد بن إسماعیل ، صحیح البخاری ،المحقق: محمد زهیر بن ناصر الناصر،الناشر: دار طوق النجاه ، چ۱، ۱۴۲۲هـ ، ج۵، ص١١١ .
  5. متقی هندی، علاءالدین علی بن حسام الدین، کنزالعمال، ج۱، ص۳۰، بیروت، دار الكتب العلميه، چ۱، ۱۴۱۹ق/۱۹۹۸م،تحقيق: محمود عمر الدمياطي، ج۱، ص۳۰.
  6. متقی هندی، كنز العمال،۱۳۹۹ق، ج۱، ص۱۲۰.
  7. کنزالعمال، ج۱، ص۱۲۰.
  8. ابن اثیر، جامع الاصول فی احادیث الرسول، چاپ عبدالقادر ارناؤوط، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م، ج۱، ص۲۰۷ و۲۲۴.
  9. ابن میثم بحرانی، قواعد المرام، قم، مكتبه آیت ا…مرعشی نجفی ص۱۷۱.
  10. . طباطبایی، سید محمد كاظم ، العروه الوثقی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۶۷.
  11. شعرانی، عبدالوهّاب ، الیواقیت و الجواهر فى بیان عقاید الاكابر، ص۵۸المطبعه الأزهریه المصریه، چ۳، ۱۳۲۱ه،
  12. ایجی، میر سید شریف ، شرح المواقف، تصحیح بدر الدین نعسانی، قم، الشریف الرضی، ۱۳۲۵ق، ج۸، ص۳۹۲
  13. سعد الدین تفتازانی، شرح المقاصد، تحقیق و تعلیق عبد الرحمان عمیره، قم، شریف رضی، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۲۷ـ۲۲۸