مشکل اساسی در سازمان روحانیت از نظر شهید مطهری
این مقاله هماکنون به دست Shamloo در حال ویرایش است. |
انتقادات شهید مطهری به سازمان روحانیت چه بوده است؟
این مقاله مرتضی مطهری را مهمترین مقاله کتاب بحثی درباره مرجعیت و روحانیت ارزیابی کردهاند.[۱] مطهری در این مقاله با کالبدشکافی سازمان روحانیت نابهسامانیهای آن را آشکار میکند. مطهری سازمان روحانیت را، با شرایط موجودش، متناسب با رسالتش در اصلاح اجتماع نمیداند و بهشدت از اوضاع و شرایط موجود حوزههای علمیه و نظام روحانیت انتقاد میکند.
مقاله دوم مطهرى با عنوان ((مشکل اساسى در سازمان روحانیت)) را باید بسیار مهم تر ارزیابى کرد. وى در این مقاله با کالبد شکافى سازمان روحانیت, نابه سامانى هاى آن را آشکار مى کند و نتیجه مى گیرد که هرگونه اصلاح و صلاحى در کار مسلمانان باید مستقیما به وسیله این سازمان انجام گیرد یا دست کم این سازمان با آن هماهنگى داشته باشد.51 در عین حال وى این سازمان را با شرایط موجودش, متناسب براى چنین رسالتى نمى داند و به شدت از اوضاع و شرایط موجود حوزه هاى علمیه و نظام روحانیت انتقاد مى کند.52 مطهرى ضمن بیان امتیازات حوزه هاى علمیه, از جمله مهم ترین نقص هاى دستگاه روحانیت را, آزادى بى حد و حصر استفاده از لباس روحانیت, افراط در مباحثه دروس و شیوع علم اصول ـ در عین حالى که این مباحثه هوشیارى طلبه را به دنبال دارد, اما باعث مى گردد طلبه از واقع بینى اجتماعى دور شود و عنصرى ذهنى به بار آید ـ و نیز هضم شدن همه رشته هاى مطالعاتى در فقه53 و در نهایت نظام مالى ارتزاق روحانیت مى داند که مسإله اخیر را از برجسته ترین مشکلات سازمان روحانیت دانسته و معتقد است اگر افرادى زندگى خود را از راه دیگرى تإمین و با این حال متصدى شوون روحانى باشند بسیار خوب است.54 او با پذیرش این نکته که بهره گیرى از سهم امام که از طرف مردم اعطا مى شود, موجب حریت و عدم وابستگى روحانیت شیعه به دولت شده است, در همین حال نظام مالى سهم امام باعث به وجود آمدن آفت ((عوام زدگى روحانیت و در نتیجه عدم پیشرو بودن آنها شده است)).55 مطهرى به شکل روشنى تلاش دارد بین موضع روحانیت ـ از محافظه کارى توإم با عدم تحرک فکرى تا آزاداندیشى بى پروا و عمل گرایانه تر ـ و ممر ارتزاق روحانیت ارتباط مستقیمى برقرار سازد. دیدگاهى که بعضى دیگر از پژوهشگران نیز آن را با احتیاط پذیرفته اند و یکى از عوامل اساسى بى تحرکى تفکر علماى شیعه قلمداد نموده که به تبع آن, تمایل آنان را به در نیاویختن با هر مسإله اى که ممکن است آرامش و منافع عمومى را بر هم بزند,56 تقویت کرده است. بر همین اساس ((اصولى تر شدن تدریجى بعضى قسمت هاى تفکر شیعى از جنگ دوم جهانى به بعد لااقل تا حدودى باید از پدیده هاى دیگرى که در جهت مخالف پدیده قبلى باشد نشإت گرفته باشد! یعنى پیدا شدن گروهى کوچک ولى بسیار با نفوذ از روشنفکران مذهبى که کمتر به این مهم نیازمند بوده اند, چرا که مى توانسته اند زندگى خود را از طریق تدریس, وعظ, نوشتن و به چاپ رساندن آثار خود بگذرانند. به ویژه که سوادآموزى هم در این سال ها افزایش یافته و تعداد دانشآموزان و دانشجویان دینى بیشتر شده و رسانه هاى گروهى نیز به راه افتاده اند. این گروه از مذهبى ها و طرفداران وحدت دین و سیاست بدین سان مى توانستند بعضى از اندیشه ها و آراى بى سابقه و غیر سنتى خود را با گروه وسیعى از مخاطبان که براى پیشینیانشان دسترس ناپذیر بودند, در میان بگذارند, بىآن که از پیامدها و واکنش هاى نامساعد محافل تاریک اندیش و بیگانه از مسائل پروایى به خود راه دهند)).57 از دیدگاه مطهرى آفت عوام زدگى ((روحانیت آن قدر مهم است که جامعه روحانیت را فلج کرده))58 به نحوى که ((ناگزیرند سلیقه و عقیده عوام را رعایت کنند و حسن ظن آنها را حفظ نمایند و غالب مفاسدى که در روحانیت شیعه هست از همین جا است)).59 او معتقد است روحانیت شیعه به دلیل عوام زدگى مجبور است همیشه در عقب قافله حرکت کند. خاصیت عوام این است که همیشه با گذشته و آنچه به آن خو گرفته پیمان بسته است و حق را از باطل تمیز نمى دهد, عوام هر تازه اى را بدعت مى خواند ... و با هر نویى مخالفت مى کند و طرفدار حفظ وضع موجود است.60 وى اضافه مى کند که ما امروز مى بینیم که عوام الناس به مسائلى جدى از نوع توزیع عادلانه ثروت و عدالت اجتماعى و تعلیمات عمومى و حاکمیت ملى و امثال اینها که پیوند ناگسستنى با اسلام دارد و اسلام است که عنوان کننده این حقایق و مدافع آنهاست به آن چشم نگاه مى کنند که به یک هوس کودکانه نگاه مى کنند.61 مطهرى ضمن اظهار تإسف از این نوع نگرش معتقد است: روحانیت عوام زده ما چاره اى ندارد از این که هر وقت مسإله اجتماعى مى خواهد عنوان کند به دنبال مسائل سطحى و غیر اصولى برود و از مسائل اصولى صرف نظر کند, و یا طورى درباره این مسائل اظهارنظر کند که با کمال تإسف علامت تإخر و منسوخیت اسلام به شمار رود و وسیله به دست دشمنان اسلام بدهد ... حکومت عوام منشإ رواج بى حد و حصر ریا, مجامله و تظاهر و کتمان حقایق و آرایش قیافه و پرداختن به هیکل و شیوع عناوین و القاب بالا و بلند در جامعه روحانیت ما شده که در دنیا بى نظیر است. حکومت عوام است که آزادمردان و اصلاح طلبان روحانیت ما را دلخون کرده و مى کند.62 این دیدگاه ها فراتر از این که پرسش هاى مطرح را براى مطهرى و امثال او در مورد سازمان روحانیت و نیز نقد آنچه در این خصوص وجود داشته و دارد, نشان مى دهد, به میزان مشخصى بیان کننده اندیشه هاى نوگرایانه وى نیز است که ظاهرا در جو حوزه هاى علمیه آن دوره خریدار چندانى نداشته است. مطهرى در پایان مقاله, ضمن تإکید بر ضرورت تإمین معاش روحانیت به ویژه از راهى غیر از سهم امام و با پذیرش این نکته که اخلال در وضع معیشت هرکس بر همه شوون حیات او تإثیر خواهد گذارد,63 راه اصلاح این اوضاع نابه سامان را سازمان دادن به بودجه فعلى روحانیت دانسته و معتقد است در صورت حل شدن این مشکل, مسائل دیگر نیز حل خواهد شد.64 وى در این خصوص تصریح مى دارد: مادامى که اصلاح اساسى صورت نگرفته, وظیفه افراد اصلاح طلب این است که زندگى خود را از طریق یک شغل و حرفه که ضمنا کمتر وقت آنها را بگیرد تإمین و از دسترنج خود زندگى کنند تا بتوانند آزاد فکر کنند و آزاد بگویند و از یک سنگر آزاد از اسلام حمایت کنند و مقدمات یک اصلاح اساسى را فراهم نمایند. روحانیان بزرگ ما باید به این نکته توجه کنند که بقا و دوام روحانیت و موجودیت اسلام در این کشور به این است که زعماى دین ابتکار اصلاحات عمیقى که امروز ضرورى تشخیص داده مى شود را در دست بگیرند. امروز آنها در مقابل ملتى نیمه بیدار قرار گرفته اند که روزبه روز بیدارتر مى شود, انتظاراتى که نسل امروز از روحانیت و اسلام دارد غیر از انتظاراتى است که نسل هاى گذشته داشته اند ... اگر روحانیت ما هرچه زودتر نجنبد و گریبان خود را از چنگال عوام خلاص و قواى خود را جمع و جور نکند و روشن بینانه گام برندارد, خطر بزرگى از ناحیه رجال اصلاح طلب بى علاقه به دیانت متوجهش خواهد شد. 65 بدون تردید باید شجاعت مطهرى را در بیان این واقعیت ها ستود, زیرا که جزمیت هاى موجود در سطوح مختلف روحانیت در آن دوره و نیز حوزه ها, به خودى خود مانع اساسى و بزرگى بود که کمتر کسى حاضر مى شد نتایج بیان آنها را بپذیرد. حریمى که حوزه براى خود به وجود آورده بود اجازه نمى داد که حتى متفکران خود حوزه در مورد مسائل و مشکلات و نیازها و انتظارات موجود آزادانه فکر کنند و این صرفا نسل جدید روحانیان حوزه بودند که عموما با نسل جوان تحصیلکرده آشنا گردیدند و ضرورت شکستن این دیوار ضخیم را تشخیص داده و خودانتقادى را باب کردند و با پذیرش نتایج دیدگاه هایشان, اندیشه هاى نوینى را ارائه نمودند که بدون تردید در توسعه نگرش هاى سیاسى و اجتماعى شیعه در دو دهه چهل و پنجاه تإثیر و نقش به سزایى داشت.
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۵.