کاربر:Rezapour/صفحه تمرین

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
سؤال

همت به و هم بها


در کتاب تفسیر قمی در قرن سوم حدیثی نقل شده: في تفسير على بن إبراهيم حدثني ابى عن بعض رجاله رفعه قال: قال ابو عبد الله عليه السلام: لما هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها قامت الى صنم في بيتها فألقت فيه ملائة «2» لها فقال لها يوسف ما تعملين؟ قالت: ألقى على هذا الصنم ثوبا لا يرانا فانى أستحيى منه، فقال يوسف: فأنت تستحين من صنم لا يسمع و لا يبصر و لا أستحى أنا من ربي؟ فوثب و عدا و عدت من خلفه و أدركهما العزيز على هذه الحالة[۱]

نقل اهل سنت (زاد المسير في علم التفسير، ج‏2، ص: ۴۳۱)

فروي عن علي بن أبي طالب رضي الله عنه أن زليخاء قامت إلى صنم مكلل بالدر و- الياقوت في زاوية البيت فسترته بثوب، فقال: ما تصنعين؟ قالت: أستحي من إلهي هذا أن يراني في «2» هذه الصورة، فقال يوسف: أنا أولى أن أستحي من الله، و- هذا أحسن ما قيل فيه، لأن فيه إقامة الدليل[۲] (مفاتيح الغيب، ج‏18، ص ۴۴۳.)

5- از روايتى استفاده مى‏شود كه در آنجا بتى بود، كه معبود همسر عزيز محسوب مى‏شد، ناگهان چشم آن زن به بت افتاد، گويى احساس كرد با چشمانش خيره خيره به او نگاه مى‏كند و حركات خيانت آميزش را با خشم مى‏نگرد، برخاست و لباسى به روى بت افكند، مشاهده اين منظره طوفانى در دل يوسف پديد آورد، تكانى خورد و گفت: تو كه از يك بت بى‏عقل و شعور و فاقد حس و تشخيص، شرم دارى، چگونه ممكن است من از پروردگارم كه همه چيز را مى‏داند و از همه خفايا و خلوتگاهها با خبر است، شرم و حيا نكنم؟.

اين احساس، توان و نيروى تازه‏اى به يوسف بخشيد و او را در مبارزه شديدى كه در اعماق جانش ميان غريزه و عقل بود كمك كرد، تا بتواند امواج سركش غريزه را عقب براند.

منابع

  1. تفسير القمي، ج‏1، ص: ۳۴۲- ۳۴۳.
  2. الجامع لأحكام القرآن، ج‏10، ص: 169