شاخصه‌های حکومت اسلامی

از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۲۱ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۵۴ توسط Rezvani (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} سؤال: شاخصه هاي حكومت اسلامي چيست؟ پاسخ اجمالي : پاسخ تفصيلي :...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)



سؤال: شاخصه هاي حكومت اسلامي چيست؟

پاسخ اجمالي :

پاسخ تفصيلي :

با سلام و احترام خدمت شما پرسشگر گرامي. از اينکه با مرکز مطالعات و پاسخگويي به شبهات مکاتبه نموده ايد صميمانه تشکر مي کنيم.

مهم ترين شاخصه هاي حکومت اسلامي عبارتند از :

الف –مبتني بودن حکومت بر توحید و حق حاکميت الهي (مشروعيت الهي حکومت):

به عبارت ديگر اساس و سرچشمه قدرت سياسي و توانايي حكومت بر انجام امور و وظايف و اعمال آمريت را «حاكميت» مي‎نامند. هر حكومتي با تكيه بر حاكميت خود به اعمال اقتدار سياسي مي‎پردازد و خواست خود را در داخل و خارج از كشور تحقق مي‎بخشد. مقوم حاكميت، سلطه و قدرت سياسي است كه حاكم با كاربرد مشروع آن ،انسجام و وحدت جامعه را حفظ مي‎كند. اما در خصوص اين مسئله كه منشأ حاكميت چيست، چند نظر مطرح است.

۱. گروهي منشأ حاكميت را «سلطه و زور» يك فرد يا طبقه مي‎دانند كه از آن به حاكميت فردي تعبير مي‎شود.

۲. گروهي ديگر منشأ آن را اراده و پذيرش عمومي مردم قلمداد مي‎كنند كه آن را حاكميت مردمي گويند.

۳. گروهي ديگر منشاء حاكميت را مالكيت و ربوبيت حق تعالی برمي‎شمارند.

در نظام سياسي اسلام بر اساس مباني ديني و از جمله با مراجعه به آياتي همچون «ان الحکم الا لله[۱]» ، «الا له الحکم[۲]» و ... مي توان دريافت حاكميت به صورت انحصاري از آن خداوند است و به همين دليل گفته مي شود در نظام سياسي اسلام حاکميت از ربوبيت تشريعي خداوند سر چشمه مي گيرد و او ربّ و صاحب اختيار هستي و انسان ها مي باشد. چنين اعتقادي ايجاب مي كند كه تصرف در امور مخلوقات خدا حتماً با اذن خداوند صورت گيرد ، در واقع تشكيل حكومت و تنظيم قوانين و ايجاد نظم مستلزم تصرف در امور انسان ها و محدود ساختن آزادي افراد است و اين امر تنها از سوي كسي رواست كه داراي اين حق و اختيار باشد[۳] يا از طرف او مأذون و منصوب باشد. وقتي خداوند که منشأ حقوق است حق حکومت و ولايت بر مردم را به پيامبر اکرم(ص) ، امامان معصوم(ع) و يا جانشينان معصوم واگذار نموده است، او حق دارد احکام الهي را در جامعه پياده کند، چون از ناحيه کسي نصب شده است که همه هستي و حقوق و خوبي ها از اوست.[۴] بر اين اساس در بينش اسلامي، منبع و سرچشمه مشروعيت، الهي بوده و از ولايت تشريعي و اراده تشريعي خداوند سرچشمه مي گيرد، روح مشروعيت را اذن الهي تشکيل مي دهد و رأي و خواست مردم در مقام فعليت بخشيدن و عينيت بخشيدن به حکومت و زمينه سازي براي تشکيل حکومت، مؤثر است، پس اين طور نيست که رأي مردم در مشروعيت دخالت داشته باشد به گونه اي که اين رأي موجب نفوذ در حوزه مشروعيت باشد، حوزه مشروعيت هميشه از نظر تطرق[۵] مردمي مصون است و حوزه مقبوليت هميشه براي تطرق مردمي باز مي باشد.[۶] در نتيجه بر اساس آموزه هاي ديني، منبع مشروعيت از ناحيه خداوند است و از ولايت و اراده تشريعي او سرچشمه مي گيرد و مردم هيچ حقي در اين حوزه ندارند.

ب – لزوم کسب مقبوليت مردمي به منظور استقرار حکومت اسلامي :

بدين معنا که اگر چه از منظر اسلام مشروعيت حکومت بايد از ناحيه پروردگار متعال باشد اما در عين حال اينگونه نيست که مردم درحکومت اسلامي هيچ نقشي نداشته باشند بلکه پذیرش مردم هم در عصر حضور امام معصوم و هم در عصر غیبت، شرایط تحقق حکومت و اِعمال حاکمیت را فراهم می آورد. به عبارت ديگر بنا به دلائلی چون آیات و روایات[۷]، امامان معصوم از جانب پروردگار به امامت و ولایت منصوب گشته و حق حاکمیت، ولایت و زعامت سیاسی را از ناحیه خداوند دارند و روایات معصومین هم حاکی از اين است که ولایت و زعامت فقهای جامع الشرایط در عصر غیبت از ناحیه امام معصوم بوده و به نیابت عام از جانب معصوم منصوب شده اند.[۸] لکن مشخص است تا مردم حمایت نکنند این ولایت و زعامت در سطح تشکیل حکومت محقق نخواهد گشت و شرایط و زمینه برای اِعمال حاکمیت فراهم نمی گردد ، چنانکه حضرت علی(ع) نيز می فرماید: لارأی لمن لایطاع[۹]. در واقع بدون اقبال و همراهی مردم، بسط ید برای حاکم و زمینه برای اِعمال حاکمیت وی فراهم نیست و این مطلب از فرمایش حضرت امیر(ع) که فرمود : لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر[۱۰]، در خصوص اِعمال حکومت و حاکمیت ایشان، (با توجه به هجوم مردم برای بیعت) فهمیده می شود که حضور و بيعت بيعت کنندگان زمينه گسترده نفوذ و اعمال ولایت حضرت را فراهم نمود و بهانه ای برای مخالفت باقی نگذاشت . دراین زمینه حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند: و قد کان رسول الله عهد الیّ عهداً فقال یابن ابی طالب لک ولاء امّتی فان ولّوک فی عافیه و اجمعوا علیک بالرّضا فَقُم فی امرهم و ان اختلفوا علیک فدعهم وما هم فیه فانّ الله سیجعل لک مخرجاً. یعنی پیامبر خدا(ص) با من پیمانی بست و فرمود ای پسر ابوطالب، پیشوای و رهبری امت من در حقیقت از آن توست... اگر مردم بدون نزاع ولایت تو را پذیرفتند در امر حکومت قیام کن و اگر درباره تو اختلاف کردند آنان را به حال خود واگذار، خدا هم برای تو راه نجاتی قرار می دهد.[۱۱] همین روایت مشخص می کند که اگر چه ولایت به حق از آن حضرت امیر(ع) است لکن پذیرش مردم در تحقق حکومت حضرت علی(ع) کارساز است. در واقع مقبولیت و پذیرش مردم بستر و زمینه حاکمیت و اِعمال حکومت مشروع را فراهم می کند و اگر اين مقبولیت و پذيرش مردم نباشد گستره نفوذ و اِعمال حاکمیت و ولایت در حدّ ممکن و مقدور محدود می شود و زمینه گسترش آن فراهم نمی شود.

ج – نقش آفريني مردم پس از استقرار حکومت اسلامي :

به عبارتي ديگر نقش مردم در حکومت اسلامي تنها منحصر به ايجاد و استقرار حکومت ديني نبوده و پس از استقرار حکومت نيز مردم به گونه هاي مختلف نقش خويش را در حکومت اسلامي ايفا مي کنند که از جمله آنها بايد به دو نقش ذيل اشاره کرد :

۱ – نقد و نظارت ، چنانکه امام علي(ع) در يکي از خطبه هايي که براي مردم بيان مي کند نصيحت حاکم (که همان معادل انتقاد امروزين مي باشد) در آشکار و نهان را يکي از حقوقي معرفي مي کند که مردم بايد آن را مراعات کنند[۱۲] و يا در جايي ديگر از مردم مي خواهد که حاکم را از گفتار حق و مشورت عادلانه خويش محروم نکنند[۱۳] .

۲ – گزينش مسئولان ، چنانکه در تجربه جمهوري اسلامي بعينه شاهد آن هستيم که کليه مسئولان به صورت مستقيم يا غير مستقيم منتخب مردم هستند که مقام معظم رهبري نيز به همين مساله به اين صورت اشاره مي فرمايند: «امروز در جمهوری اسلامی همه‌ی مقاماتی که به نحوی در کار مردم دخالت دارند، مستقیم یا غیرمستقیم منتخب خود مردمند؛ حتّی رهبری.[۱۴]»

د – پذيرش آزادي هاي مشروع :

اسلام آزادي و آزادي‌خواهي را به عنوان يك ارزش از ارزشهاي بشر مطرح كرده است اما نه ارزش منحصر به فرد و نه آزادي با اين تعبيرها و تفسيرهاي ساختگي، بلكه آزادي به معناي واقعي[۱۵]، آزادي از منظر اسلام با مصالح مادي و معنوي انسانها ـ فرد و جامعه ـ محدود مي‌شود. آزادي مطلق را كسي نمي‌تواند بپذيرد، اگر قانون بگويد كه آزادي حدي ندارد، اين جمله خود متناقض است، چون قانون حدي است كه آزادي را محدود مي‌نمايد و دايره اين محدوديت در نظام اسلامي تنگ ‌تر از ساير نظام‌ها است[۱۶]. نگاه اسلام به آزادي و آزادي‌خواهي نگاهي فراگير و همه جانبه است در حالي كه در مكاتب سياسي و حقوقي جهان معاصر كه داعيه آزادي دارند آنها به آزادي بيروني انسان در زمينه روابط اجتماعي با هم نوعان خود و با دولت و حكومت پرداخته‌اند، اسلام علاوه بر آن كه اين بخش از آزادي را با توجه تمام مورد عنايت قرار داده، از بعد ديگر آزادي كه در سرنوشت مادي و معنوي او بسيار تعيين كننده مي‌باشد نيز غفلت نكرده است، در بخش آزادي بيروني اسلام پيام آور راستين آزادي است و در تعاليم ديني ارزش والاي انسان مورد توجه قرار گرفته و نفي بندگي و سلطه پذيري انسان از انسان اعلام گرديده است[۱۷]. از ديدگاه اسلام انسان آزاد است، آزاد آفريده شده و آزاد زندگي مي‌كند و از بهترين و بالاترين نوع آزادي برخوردار است[۱۸] ليكن آزادي به شكل درست و معقول آن در مرز قانون و از سوي ديگر در بخش آزادي دروني، اسلام كرامت و ارزش والاي انساني را در بندگي خالصانه خدا و آزادي از هوس‌ها و اسارت‌هاي نفساني مي‌داند[۱۹].

در همين زمينه امام خميني (ره) مي‌فرمايند آزادي بهترين نعمتي است كه خدا براي بشر قرار داده است[۲۰]. امام خميني (ره) هم چنين درباره آزادي چنين مي‌گويند: «آزادي يك مسئله‌اي نيست كه تعريف داشته باشد، مردم عقيده‌شان آزاد است كسي الزامشان نمي‌كند كه شما بايد حتما اين عقيده را داشته باشيد. كسي الزام به شما نمي‌كند كه حتماً بايد اين راه را برويد، كسي الزام به شما نمي‌كند كه بايد اين را انتخاب كنيد، كسي الزامتان نمي‌كند كه در كجا مسكن داشته باشيد ... آزادي يك چيز واضحي است».[۲۱] در واقع امام(ره) در اين سخن، مفهوم آزادي را با اشاره به برخي از مصاديق آن تبيين مي كند.

ه – توجه به عدالت ، بر اين اساس يکي از شاخصه هاي حکومت اسلامي توجه به مقوله عدالت است ؛ البته عدالتي که در حکومت اسلامي مطرح مي شود با عدالت مطرح در ديدگاه هاي چپ گرايانه که به بهانه عدالت ، حقوق خصوصي افراد را زير پا مي گذارند تفاوت دارد . در منابع ديني و به ويژه علم کلام عدل را به اين معنا تفسير کرده اند : « اِعطاءُ كل ذي حقٍ حقّه[۲۲] هر كسي را حقي كه سزاوار او است را به او بدهند نه كم و نه زياد »

از طرفي ديگر از منظر دين مبين اسلام عدالت در تمام ابعاد زندگي انسان بايد رعايت شود.«عدل در وسيع ترين مفهومش، شامل حقوق خدا بر انسان (تكاليف الهي كه انسان بايد انجام بدهد) و حقوق انسان بر انسان(يا حقوق انسانها بر يكديگر و يا عدالت اجتماعي) و حق انسان بر خودش و حتي حق اعضا و جوارحِ انسان بر او هم مي شود يعني در اين صورت، مفهوم عدل، تقريباً برابر همه ارزش هاي خوب و مثبت است.[۲۳] و در تمام ابعاد زندگي بايد اجرا شود علاوه بر اينكه عقل انسان بر اين مسئله حكم مي كند در قرآن و روايات روي اين مسئله انگشت تاكيد نهاده شده است. خداوند در قرآن مي فرمايد:

«إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ»[۲۴] خداوند به عدل و احسان فرمان مي دهد و حضرت علي(ع) مي فرمايد: عدالت در رأس ايمان و گرد آورنده احسان است.[۲۵]يکي از جنبه هايي که عدالت بايد در آن مورد توجه قرار گيرد عبارت است از : «عدالت اجتماعي» که خود به چند قسم تقسيم بندي مي شود :

الف: عدالت در رياست و رهبري: يكي از مواردي كه تاكيد فراواني بر عدالت او شده رهبر و حاكم جامعه است كه وظيفه دارد با مردم به عدل رفتار كند و امام ظالم و جائر را شديداً مورد نكوهش قرار داده اند. حضرت امير(ع) مي فرمايد: پيشواي عادل بهتر است از باران فراوان.[۲۶]

و همچنين در اين زمينه فرمودند: عدالت، فضيلت حاكم است.[۲۷]

ب: عدالت در قضاوت: از ديگر مواردي كه به عدالت تاكيد شده عدالت در مقام قضاوت و داوري است خداوند در قرآن فرموده است: هرگاه قضاوت نمودي در ميان ايشان به عدالت داوري كن كه خداوند عدالت پيشگان را دوست دارد.[۲۸] و در جاي ديگر مي فرمايد: و هر گاه ميان مردم داوري كرديد به عدل و داد داوري كنيد.[۲۹] و حضرت امير(ع) در اين باره سخن زيبا و متيني دارند: از عدالت به دور است كه در قضاوت اعتماد به مجرد ظنّ و گمان شود[۳۰] البته لازم به ذكر است كه قاضي و داور در اسلام شرايطي دارد كه از جمله آنها عدالت است. يعني قاضي علاوه بر اينكه در مقام قضاوت بايد عدل حكم كند، در محيط فردي خود هم بايد عادل باشد و گناه انجام ندهد.[۳۱]

ج: عدالت در سياست: در مسائل سياسي نيز اين اصل مهم نبايد فراموش شود، زيرا مكتب ما سياست را از ديانت جدا نمي داند، لذا در مسائل سياسي نيز بايد به عدالت نوشت و سخن گفت و موضع گرفت و ... حضرت علي(ع) در اين باره مي فرمايد: در كار سياست، هيچ رياستي مثل عدالت و دادگري نيست[۳۲] و نيز مي فرمايد: بهترين سياستها، دادگستري و عدالت است.[۳۳]

بسياري از غربيان و مخالفان مكتب علي(ع) با اين فكر و ايده مخالف هستند و اولين كاري كه در سياست انجام مي دهند اين است كه عدالت را به گوشه اي مي نهند و با بي عدالتي و منفعت طلبي و هواپرستي در مسائل سياسي وارد مي شوند و هر كاري كه به نفع خود و يا حزب و گروهشان است را انجام مي دهند چه عدالت باشد يا نباشد اما از آنجا كه اسلام ديني اجتماعي و سياسي است، مسئله عدالت را به تمام زندگي انسان از جمله سياست مي كشاند و دستور به عدل مي دهد.

و – پيگيري توأمان پيشرفت و توسعه مادي و معنوي :

يکي از موضوعاتي که هر نظام سياسي به دنبال تحقق آن مي باشد و يا مدعي است که در پي تحقق آن است عبارت است از «رشد و پيشرفت» کشور ، در اين ميان نظام هاي سياسي از منظر رشدو پيشرفت به دو دسته تقسيم مي شوند : يا فاقد الگوي رشد و توسعه مستقل بوده و در نتيجه تابع الگوهاي غير بومي و عمدتا تقليدي هستند و يا اينکه خود داراي الگوي رشد و توسعه مستقل و بر اساس الزامات بومي و فرهنگي خاص خود مي باشند که از ميان اين دو دسته ، نظام حکومتي اسلام ، يکي از نظام هايي است که خود داراي الگوهاي رشد و پيشرفت مستقل مي باشد ، البته در زمينه ويژگي هاي اين الگو مباحث فراواني مي توان گفت اما آنچه بيش از هر چيز ديگري در اين الگو خود نمايي مي کند اين است که در اين الگو، رشد و پيشرفت مادي و معنوي به صورت توامان و همزمان مد نظر است بر خلاف الگوهاي غربي رشد و توسعه که با توجه به حاکميت سکولاريسم و مادي گرايي بر هستي شناسي و انسان شناسي آنها ، تنها به فکر رشد و پيشرفت مادي انسان ها هستند و کاري با جنبه هاي معنوي آنها ندارند ، در واقع در اين مکاتب ، انسان تنها جنبه مادي دارد و به همين دليل اگر هم رشد و پيشرفتي صورت مي گيرد صرفا بايددر جنبه هاي مادي صورت گيرد ، اين در حالي است که از منظر اسلام ، دنيا و آخرت ، ماديت و معنويت ، همه و همه با يکديگر در پيوند و ارتباط مستقيم بوده و به همين دليل ، انسان تنها در صورتي به رشد حقيقي مي رسد که هر دو جنبه آن با يکديگر رشدو توسعه پيدا کند و گرنه انساني که رشد در جنبه هاي معنوي او مورد غفلت قرار بگيردوصرفا به او به عنوان موجودي مادي نگريسته شود حيواني است که تنها تفاوت آن باساير جانداران ، بالا بودن نسبي قدرت تفکر و نوآوري اوست . بر اين اساس نظام اسلامي هم که در روند رشدو پيشرفت خويش از الگوهاي بومي خويش بهره مي گيرد به تبع ويژگي هاي الگوي مورد استفاده خود ، به دنبال رشد و پيشرفت توامان جنبه هاي مادي و معنوي انسان ها مي باشد . در همين زمينه مقام معظم رهبري معتقدند : « پیشرفت، فقط پیشرفت در مظاهر مادی نیست؛ در همه‌ی ابعاد وجودی انسان است؛ که درونش آزادی هم هست، عدالت هم هست، اعتلای اخلاقی و معنوی هم هست.[۳۴]»



«؟؟؟».خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ منابع بدون نام باید محتوا داشته باشند

منابع

  1. انعام/۵۷
  2. همان/۶۲
  3. مصباح يزدي، محمدتقي، نظريه سياسي اسلام، قم، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، ۱۳۷۷، ج۲، ص۴۰.
  4. مصباح يزدي، محمد تقي، نظريه سياسي اسلام، قم، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۰.
  5. راهيابي و دخالت و نفوذ
  6. جوادي آملي، عبدالله، شريعت، روح سياست، سياست متعاليه از منظر حکمت متعاليه، نشست ها و گفتگوها، قم، پژوهشکده علوم و فرهنگ اسلامي، ۱۳۸۷ش، ص۱۸۱.
  7. آیاتی چون اطیعواالله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم و انما ولیّکم الله و رسوله والذین آمنواالذین یقیمون الصلاه و یؤتون الزکوه و هم راکعون( مائده آیه ۵۵ ) دلالت بر نصب امامان معصوم به امر ولایت دارند.
  8. به عنوان مثال امام صادق(ع) در روایت عمربن حنظله به این نصب تصریح می کنند و می فرمایند من کان منکم ممن قد روی حدیثا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا به حکماً فانی قد جعلته حاکما ( اصول کافی جاول کتاب فضل العلم، باب اختلاف الحدیث،ص۶۷)
  9. نهج البلاغه، خطبه ۲۷
  10. نهج البلاغه ، خطبه سوم
  11. کشف المحجه، ابن طاووس،چاپ بیروت، ص۱۸
  12. أَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَيْعَه وَ النَّصِيحَه فِي الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِيب‏، نهج البلاغه ، خطبه ۳۴
  13. فَلَا تَكُفُّوا عَنْ مَقَالَه بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَه ، نهج البلاغه ، خطبه ۲۱۶
  14. بیانات در دیدار کارگزاران نظام - ۱۳۷۰/۱۱/۱۳
  15. مطهري، مرتضي، آزادي از نگاه استاد مطهري، ص۷۰.
  16. مصباح يزدي، محمد تقي، سلسله مباحث اسلام، سياست، حكومت، انتشارات موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني(ره)، ص۵۳.
  17. جوان آراسته، حسين، مباني حكومت اسلامي، ص۸۳.
  18. فصلنامه علوم سياسي، قم، مؤسسه باقرالعلوم، سال دوم، شماره پنجم، ص۱۲۱.
  19. جوان آراسته، حسين، مباني حكومت اسلامي، ص۸۴.
  20. صحيفه نور، ج۶، ص۲۱۰.
  21. همان، ج۹، ص۸۸.
  22. آموزش عقايد، ص۱۶۲، محمد تقي مصباح يزدي، چاپ دوم، شركت چاپ و نشر بين الملل سازمان تبليغات اسلامي.
  23. اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳، محمد تقي مصباح يزدي، چاپ دوم ۱۳۸۰، موسسه امام خميني،
  24. سوره نحل، آيه ۹۰.
  25. جلوه هاي حكمت، ص۳۹۴، سيد اصغر ناظم زاده، چ چهارم، دفتر تبليغات اسلامي به نقل از غررالحكم، ج۱، ص۳۰۳.
  26. جلوه هاي حكمت، ص۳۹۳، نقل از دستور معالم الحكم، ص۱۷.
  27. غررالحكم، ج۱، ص۳۷، حديث ۷۵۳.
  28. مائده، آيه ۴۲.
  29. سوره نساء، آيه ۵۸.
  30. نهج البلاغه، حكمت ۲۲۰.
  31. جلوه هاي حكمت، ص۳۹۵، نقل از غررالحكم، ج۲، ص۳۶۸.
  32. مبادي فقه و اصول، ص۳۴۷.
  33. جلوه هاي حكمت، ص۳۹۵، نقل از غررالحكم، ج۱، ص۳۴۸.
  34. بیانات در مراسم سالگرد رحلت امام خمینی(ره) ، ۱۴/۳/۱۳۹۱