مقایسه عقاید دین زرتشت با دین اسلام

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۵۰ توسط Rezvani (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} سؤال: لطفاً به مقایسه عقاید زرتشت با سایر ادیان الهی بپردازید. ب...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


سؤال: لطفاً به مقایسه عقاید زرتشت با سایر ادیان الهی بپردازید.

با سلام و احترام خدمت شما پرسشگر گرامی. از اینکه با مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات مکاتبه نموده‌اید صمیمانه تشکر می‌کنیم.

پاسخ:

برای اینکه موقعیت آیین زرتشت در برابر ادیان الهی مشخص گردد، مقایسه عقاید این آیین با دین اسلام کفایت می‌کند و نیازی نیست که عقاید آن را با دین یهودیت و مسیحیت رایج در دنیا مقایسه کنیم. مقایسه عقاید آیین زرتشت در حوزه‌های متعددی قابل‌ارائه است که در اینجا در حد این مقاله به برخی از آن‌ها پرداخته می‌شود:

۱. توحید و عقیده به خدای یگانه یکی از اموری است که آیین زرتشت را از دین اسلام متمایز می‌کند. آیین زرتشت آن‌گونه که در متون دینی آن بیان‌شده متهم به ثنویت و دو خدایی گردیده است. در آیین زرتشت معروف است که دو خرد مثبت و منفی به‌عنوان دو خدا وجود دارد؛ اما آنچه در گات‌ها و یسنا در مورد «اسپنتا مینو» و «انگره مینو» به نام دو خرد مثبت و منفی نقل‌شده، اگر در همین حدی که بیان‌شده، بماند و در تفسیر آن پای مسئله خلقت و عدم خلقت به میان نیاید، از این آموزه‌ها ثنویت و دو خدایی به دست نمی‌آید، بلکه این آموزه شبیه تعالیم ادیان توحیدی است که بیانگر راه خیر و سعادت و راه شر و شقاوت می‌باشند؛ زیرا در این مطلب تردیدی نیست که در فراروی انسان دو راه وجود دارد یکی راه خیر و سعادت و تکامل و بالأخره راه نجات که خداوند بندگانش را به‌سوی این راه دعوت می‌کند؛ و دیگری راه شر و بدخواهی و نفی کمال و سعادت که بالأخره به شقاوت می‌انجامد و شیطان و نفس اماره انسان را به‌سوی این راه دعوت می‌کند.

این سخن در همه ادیان بر اساس فطرت انسان و حکم عقل حقیقت دارد که در مسیر حرکت انسان دو راه وجود دارد راه هدایت و حق که از آن معمولاً به نور تعبیر می‌شود و راه گمراهی و باطل که از آن به تاریکی و ظلمت تعبیر می‌شود. قرآن کریم نیز می‌فرماید: «اللَّهُ وَلِی الَّذینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذینَ كَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ؛ خداوند، ولى و سرپرست كسانى است كه ایمان آورده‏اند آن‌ها را از تاریکی‌ها، به‌سوی نور بیرون مى‏برد. (اما) كسانى كه كافر شدند، اولیاى آن‌ها طاغوت‌ها هستند كه آن‌ها را از نور، به‌سوی تاریکی‌ها بیرون مى‏برند آن‌ها اهل آتش‌اند و همیشه در آن خواهند ماند»[۱]

از این آیه و آیات دیگر قرآن کریم این مطلب ثابت می‌شود که بدی و شر و به‌عبارت‌دیگر حق و باطل و هدایت و گمراهی و امثال این امور در عقیده، عمل و اخلاقیات انسان نمود دارند و ظاهر سخنان زرتشت که در گات‌ها آمده است نیز همین معنا را می‌رساند.

ولی تفسیری که از طرف زرتشتیان یا کسانی دیگری درباره این دو خرد انجام‌شده ملازم با ثنویت است. آنان می‌گویند: «انگره مینو» یا خرد منفی، به‌عنوان یک قدرت مستقل و توانا در برابر «اسپنتا مینو» یا خرد مثبت قرار دارد و بر اساس همین تفسیر است که برخی‌ها گفته‌اند زرتشت جهان را به دو قسمت متمایز تقسیم کرد. اصل یکی از آن‌ها را که همه‌ خیرها و خوبی‌ها از آن پدید آمده بود «اسپنتا مینو» یعنی معنای مقدس و اصل دیگر را که همه‌ زشتی‌ها و بدی‌ها و تاریکی‌ها از آن صادرشده بود «انگره مینو» یعنی معنای پلید و ناپاک نام نهاد؛ بنابراین روشنایی‌ها، نور، زیبایی، آتش، گاو و همه جانوران مفید و نیکی و راستی و همه‌ خوبی‌های جهان از معنای نیک پدید آمده بودند. تاریکی، زشتی و جانوران زیان رساننده و مردم غیر آریایی و بیماری‌ها و رنج‌ها و دیوان و مرگ و همه‌ بدی‌ها از معنا و اصل بدی یا اهریمن (شیطانی) زائیده شده بودند. ازاین‌جهت است که زرتشتیان قدیم را ثنوی یعنی قائل به دو اصل نیکی و بدی دانسته‌اند؛ و این مطلب ثنویت در زرتشت را تشکیل می‌دهد. در ثنویت زرتشت عالم مادی با عالم معنوی یعنی انگره مینو (اهریمن) با اسپنتا مینو (خرد مقدس) و به‌عبارت‌دیگر تاریکی با روشنایی و زشتی با زیبایی و دروغ با راستی و خیر با شر در برابر یکدیگر قرار دارند.[۲]

و در راستای همین تفسیر است که گفته‌شده اوستا از هستی و نا هستی، زندگی و نازندگی، اسپنتا مینو و انگره مینو سخن می‌گوید. زندگی و اسپنتامینو، هستی؛ نازندگی و انگره مینو، ناهستی اند. هستی و ناهستی هردو واقعیت‌اند؛ یعنی در خارج تحقق دارند ولی تنها هستی، هستی دارد. ناهستی، واقعیت دارد ولی هستی ندارد. در دانش دین زرتشت، تنها داده‌های اهورامزدا هستی دارند. جهان، زندگی، راستی، نیکی، پیشرفت، آدمی، حیوان، گیاه و جماد همه هستی دارند، زیرا داده‌های اهورامزدا هستند، ولی مرگ واقعیت است، ولی هستی ندارد، زیرا اراده اهورامزدا نیست بلکه پدیده‌ای است غیر اهورایی.[۳]

ملاحظه می‌شود که بنا بر این مطالب در آیین اوستایی انگره مینو در برابر اسپنتا مینو مستقل عمل می‌کند و برخی از اموری که به نظر بد و شر می‌آیند مخلوق او پنداشته شده‌اند. درحالی‌که از دیدگاه اسلام هیچ موجودی اولاً شر و بد نیست بلکه همه خیرند و ثانیاً هیچ مخلوقی آفریده‌ غیر خدا نیست. از دیدگاه قرآن حتی مرگ هم مخلوق خدا است؛ زیرا خداوند می‌فرماید: «الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاه لِیبْلُوَكُمْ أَیكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزیزُ الْغَفُورُ؛ آن‌کس كه مرگ و حیات را آفرید تا شمارا بیازماید كه کدام‌یک از شما بهتر عمل مى‏كنید و او شكست‏ناپذیر و بخشنده است‏».[۴]

۲. تفاوت دیگری که آیین زرتشتی با دین اسلام دارد در حوزه عبادت و ستایش است. در آیین زرتشت ایزدهای متعددی که در برابر اهریمن قرار دارند سزاوار پرستش و عبادت هستند؛ مانند ایزد خورشید، ایزد ماه، ایزد باران و ... كه این ایزدان به معنای سزاواران ستایش و عناصر ستوده شده می‌باشند و به دو گروه تقسیم می‌شوند، ایزدان مینُوی یا معنوی و مجرّد و ایزدان جهانی یا ایزدان مادّی و گیتیایی كه همه آن‌ها برازنده ستایش و نیایش هستند و اهورامزدا مافوق همه ایزدان معنوی با صفات روحانی قرار دارد و زرتشت سرسلسله ایزدان مادی و جهانی است.[۵] اهورامزدا آفریننده كل جهان است[۶] كه برای اداره بهتر، امشاسپندان و ایزدان را آفرید.[۷]

اما در دین اسلام جز خدای متعال هیچ‌کسی و هیچ‌چیزی سزاوار ستایش و پرستش نیست. افزون بر آن در دین اسلام وجود ایزدهای گوناگون مستلزم شرک است و تنها یک ایزد که خالق همه هستی است سزاوار پرستش است.

۳. ابلیس و اهریمن از اموری است که دین اسلام و زرتشت را مقایسه پذیر می‌کند. ابلیس که اسم خاص یکی از شیاطین است در اصل یك موجود جنی بوده براثر عبادات در ردیف ملائك قرار گرفت.[۸] هنگامی‌که خداوند انسان را خلق كرد و روحش را در كالبد جسم حضرت آدم ابوالبشر (علیه‌السلام) دمید و دستور سجده داد، همه سجده كردند جز ابلیس كه استكبار ورزید و سجده نكرد.[۹] ازاینجا بود كه مطرود درگاه خداوند گشت و تا روز رستاخیز زنده است و همه بندگان خداوند به‌جز مخلصین را گمراه می‌كند.[۱۰]

در همه ادیان و ملت‌ها شیطان بانام‌های مختلف به معنای مظهر پلیدی و شرارت وجود دارد[۱۱] و در كیش زرتشت به نام اهریمن آمده است. در اعتقاد زرتشت اهریمن فاعل شرّ در مقابل یزدان قرار دارد كه فاعل خیر است. از دیدگاه آیین زرتشت همه بدی‌ها و زیانكاری‌ها و زشتی‌ها از اهریمن است و با نیروی درونی كه مظهر و نماد نیكی‌ها و سودمندی‌ها است، همیشه در تضاد و پیكار است و در كتاب اوستا بخش وندیداد فَرگرَد یكم، اهورامزدا خالق طبیعت و جغرافیا معرفی‌شده و در مقابل آن اهریمن خالق بدی‌ها معرفی گردیده است.[۱۲] درحالی‌که بر مبنای دین اسلام خالق هستی فقط خداوند تبارک‌وتعالی است، اوست كه همه هستی را خلق كرد و هرلحظه نعمت وجودی خلقت را به مخلوقات افاضه می‌كند، خداوند می‌فرماید در هنگام خلقت آسمان و زمین و هنگام خلقت شیطان او را گواه و شاهد نگرفتیم.[۱۳]

با توجه به این مطالب باید گفت: اولاً در دین اسلام خالق فقط خداوند است، در كیش زرتشت اهورامزدا خالق خوبی‌ها است در مقابل اهریمن. ثانیاً در دین اسلام شیطان مخلوق خداوند است، در كیش زرتشت اهریمن خالق بدی‌ها است و در مقابل اهورامزدا قرار داشته و با او به ستیز برمی‌خیزد، وقتی‌که سست می‌شود و می‌افتد، اطرافیان او را تشویق می‌كنند كه برخیزد و بستیزد، دختر اهریمن كه بسیار زیبا است می‌آید و پدرش را تشویق می‌كند و اهریمن برای ستیز برمی‌خیزد.[۱۴] ثالثاً در دین اسلام خداوند خالق همه كائنات و موجودات، حتی شیطان است و شیطان تحت امر خدا است و نمی‌تواند هرکسی را اغوا كند، در فرهنگ اسلام كار شیطان وسوسه است[۱۵] امّا در كیش زرتشت اهریمن تحت فرمان اهورامزدا نیست. پس خداوند و اهورامزدا «یزدان»، شیطان و اهریمن در دین اسلام و كیش زرتشت تفاوت ریشه‌ای دارد.

۴. تقدیس و جایگاه آتش بین آیین زرتشت و دین اسلام و ادیان ابراهیمی فاصله ایجاد نموده است. هرچند زرتشتیان وجوهی را برای تقدیس آتش ذكر می‌كنند ولی دلیل عقلی و فلسفی برای این تقدیس وجود ندارد و این افراط غیرعقلانی در تقدیس آتش باعث شده كه عده‌ای آنان را آتش‌پرست بنامند.[۱۶] اما خود زرتشت آتش را فقط یک رمز قدسی و نشان گرانبها از آهورامزدا می دانسته است که به وسیله آن به ماهیت و حقیقت عِلوی خداوند دانا پی می توان برد.[۱۷]

پس این مسلم است آتش خدای زرتشتیان نیست بلكه به‌وسیله آن خدای خود را می‌پرستند و چنین عقیده‌ای در دین اسلام قابل‌پذیرش نیست.

۵. معاد، بهشت و جهنم از اموری است که در دین اسلام و کیش زرتشت قابل‌مقایسه است. دین زرتشت اگر خود آسمانی و الهی نباشد لااقل ریشه در دین آسمانی دارد. به دلیل اینکه آیین زرتشت صورت انحراف یافته‌ی آیین مجوس است و مجوس آن‌گونه که در قرآن و روایات آمده است دارای کتاب آسمانی بوده است. لذا برخی از آموزه‌هایی که در آیین زرتشت مشاهده می‌شود شباهت آن‌ها با آموزه‌های ادیان آسمانی است. یکی از این آموزه‌ها اعتقاد به قیامت و بهشت و دوزخ است که در متون مقدس دین زرتشت منعکس گردیده‌اند. به همین دلیل زرتشتیان به جاودانگی روح عقیده دارند آنان می‌گویند: روان پس از ترك جسم تا روز رستاخیز در عالم برزخ می‌ماند، هم‌چنین آنان به صراط، میزان اعمال، بهشت و دوزخ معتقدند.[۱۸]

در گات‌ها به مسئله قیامت و پاداش و کیفر انسان‌ها در بهشت و دوزخ پرداخته‌شده است. اکثر محققان بهشت و دوزخ گات‌ها را روحانی و درونی توجیه کرده‌اند. برخی معتقدند که علاوه بر پاداش روحی و درونی در پیام زرتشت به حیات پس از مرگ و روز حسابرسی نیز اشاره‌شده و دیگر ادیان روز رستاخیز را از زرتشت اقتباس کرده‌اند.

در گات‌ها (گاهان) نام‌هایی از قبیل گرودمانه که مرکب از «گر» به معنای سرود و «دمان» یا «مان» به معنای خانه است و درمجموع به معنای خانه‌ نغمه و سرود است و نیز اصطلاح «من گثیر» که به معنای «بالاترین سرای» ترجمه‌شده و بعضی هم آن را به معنای «خانه سرود» گرفته‌اند و «ونگهئوش دمانه و هوشی تئیش» که به معنای سرای آرامش و سرور و سرای پاک منشی است؛ اسم‌هایی هستند که برای بهشت از آن‌ها استفاده‌شده است؛ و کلمات «دروج دمانه» که به معنای سرای دروغ و دوزخ و «اچیشته دمانه منتگهو» یعنی سرای بدترین منش و «اچیشتم مینو» به معنای بدترین منش و حالت روحی و عذاب وجدان نام‌هایی هستند که برای جهنم استعمال شده‌اند.[۱۹]

در بندهای مختلفی از گات‌ها مطالبی بیان‌شده است که از کیفر و پاداش سخن می‌گویند. این مطالب غالباً دلالت بر بهشت و جهنم روحانی و درونی دارند نه بر بهشت و جهنم خارجی و در گات‌ها و سایر آموزه‌های اوستا چیزی که بر بهشت و جهنم خارجی دلالت داشته باشد به چشم نمی‌خورد.

مثلاً دریکی از بندها می‌گوید: آنگاه‌که آن دو مینو به هم رسیدند، نخست «زندگی» و «نازندگی» را بنیاد نهادند و چنین باشد به پایان هستی: «بهترین منش» پیروان «اشه (راستی)» را و «بدترین زندگی»، هواداران «دروج (دروغ)» را خواهد بود.[۲۰]

این بند بهترین نمونه نظر زرتشت است درباره پاداش و کیفر راستی و زشتی، درستی و نادرستی. در این سرود که اصولاً آغاز پیدایش شر و خیر نیک توجیه می‌شود و در آن پاداش نیکوکاران و مجازات بدکاران تعیین می‌گردد، به‌وضوح مشخص می‌شود که سخن از بهشت و جهنم درونی است و نه‌تنها منبع و منشأ خیر و شر در اندیشه و منش ماست بلکه پاداش و کیفر آن‌هم در ضمیر و خاطر و فکر ماست؛ یعنی نیک‌اندیش خاطر آرام و ضمیری روشن خواهد داشت که بهشت اوست و کژاندیش به فکر و اندیشه تیره و ناآرام دچار می‌شود که جهنم درون اوست.[۲۱]

منابع

  1. بقره،۲۵۷.
  2. قدیانی، عباس، تاریخ ادیان و مذاهب در ایران، ص۱۰۴، تهران، فرهنگ مکتوب، چ ۳، ۱۳۸۷ ش.
  3. فرهنگ مهر، دید نو از دین کهن (فلسفه زرتشت)، ص۱۲، تهران، حامی، چ ۸، ۱۳۸۸ ش.
  4. الملک،۲.
  5. رضی هاشم، زرتشت پیامبر ایران باستان، ص۱۲۳، تهران، بهجت، سوم، ۱۳۸۱ ش.
  6. همان، ص۹۶.
  7. رضی هاشم، زرتشت پیامبر ایران باستان، ص۱۲۵.
  8. رک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه‏، ج۱، ص۱۸۲، تهران، دار الكتب الإسلامیه، چ ۱، ۱۳۷۴ ش.
  9. بقره، ۳۴ و كهف، ۵۰.
  10. حجر، ۲۹ تا ۴۰.
  11. رک: مصاحب، غلامحسن، دایره المعارف فارسی، ج۲، ص۱۵۳۱، تهران، امیر كبیر، چ ۲، ۱۳۸۰ ش.
  12. دو ستخوا، جلیل، «گزارش و پژوهش»، اوستا: كهن ترین سرودها و متن‌های ایرانی، ج۲، ص۶۲۴ ـ ۶۵۹، تهران، مروارید، چ ۴، ۱۳۷۷؛ رضی هاشم و ندیداد، ج۱، ص۲۵۸ ـ ۱۹۴، تهران، فكر روز، چ ۱،۱۳۷۶ ش.
  13. كهف، ۵۱؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۳، ص۳۲۵، قم، جامعه مدرسین، بی‌تا.
  14. ؛ و ندیداد، ج۲، ص۶۳۹ و ۶۳۸.
  15. سوره ناس، ۳ و ۴؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۸۶۹، تهران، ناصر خسرو، چ ۲، بی تا.
  16. مطهری، مرتضی، مجموعه‌آثار، ج۱۴، ص۲۱۹، (خدمات متقابل اسلام و ایران)، انتشارات صدرا، چ ۳، ۱۴۱۹ ق.
  17. جان بایر ناس، تاریخ جامع ادیان، ص۴۶۳، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چ۲۲، ۱۳۹۳ش.
  18. توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان، ص۶۶، انتشارات سمت، چ ۱، ۱۳۷۹ ش.
  19. آشتیانی، جلال الدین، زرتشت مزدیسنا و حکومت، ص۲۳۶ و ۲۳۷، تهران، شرکت سهامی انتشار، چ ۸، ۱۳۸۱ ش.
  20. اوستا، ج۱، ص۱۴-۱۵، (بند ۴/۳۰)، تهران، انتشارات مروارید، چ ۱۲، ۱۳۸۷ ش.
  21. زرتشت مزدیسنا و حکومت، ص۲۳۸.