انتخاب پیامبران
چرا خداوند شخصي به نام حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ را پيامبر انتخاب كرده و ديگر انسان ها را انتخاب ننموده است؟
گر چه اين سؤال نيازمند بحث مبسوط است و از ديدگاههاي مختلف كلامي، فلسفي، عرفاني وقرآني قابل طرح و تحليل است؛ امّا به دليل رعايت اختصار به طور خلاصه به مطالبي اشاره ميشود: 1. اولاً، به نظر ميرسد كه درباره سؤال ياد شده، كاملتر پاسخ را خداوند در قرآن كريم داده، آن جا كه فرموده است: ﴿الله اعلم حيث يجعل رسالته﴾ در اين آيه بدين نكته اشاره شده كه خداوند ميداند چه كسي شايستگي نبوت و لياقت رسالت الهي را دارد. براي نزديك شدن مطلب به ذهن بنا چار مسأله را در قالب مثال بايد مطرح نمود، گر چه فاصله اين مثال با ممثل از زمين تا آسمان است، همان طوري كه هر شاگرد لياقت دريافت معدل 20 را ندارد، و هر كس سزاوار نشستن بر كرسي استادي در دانشگاه را پيدا نميكند، و هر ورزشكاري شايسته دريافت مدال طلا و جام زرين مسابقه را ندارد، و بايد در هر كدام از مثالهاي ياد شده شرايط، امتياز و لياقت آن را احراز كند تا بتواند به جاي بزرگان تكيه بزند و به گفته حافظ شيرازي: تكيه بر جاي بزرگان نتوان زد به گزاف تا كه اسباب بزرگي همه آماده شود از دقت در همين مثالها معلوم خواهد شد که چه كسي ميتواند به مقام نبوت و رسالت برسد: گوهر پاك ببايد كه شود قابل فيض ور نه هر سنگ و كلوخ لؤلؤ و مرجان نشود ثانياً، اگر پاسخ ياد شده با اين تقرير بيان شود شايد گوياتر باشد: همان طوري كه هر لامپ به اندازه ظرفيت خود ميتواند جريان الكتريسيته دريافت كند و اگر از اندازه ظرفيت او بيشتر بشود لامپ منفجر ميگردد. جان و روان آدميان نيز چنين است و هر كسي به اندازه ظرفيت وجودي خود ميتواند فيض الهي را دريافت كند، لذا انبيا به دليل استعداد وجودي و ظرفيت هستي خود ميتواند هدايت، رحمت، نبوت، رسالت و كلام خدا را بدون واسطه يا به واسطه جبرئيل از خداوند دريافت كند؛ امّا ساير افراد بشر به طور غير مستقيم و به واسطه پيامبران الهي حكم خدا را دريافت ميكنند و هرگز توان و ظرفيت آن را ندارند كه به طور مستقيم در معرض تابش نور وحي و تجلي كلام الهي قرار گيرد. به همين جهت است كه هر كسي به اندازه توان و ظرفيت خود كمال دريافت ميكند. بيان ياد شده نبايد موجب اين توهم شود كه چرا خداوند به همه كس ظرفيت و لياقت پيامبر شدن را نداده است؛ زيرا اولاً، در نظام آفرينش هرگز جا براي تبعيض نيست، آن چه وجود دارد تفاوت است. ثانياً، هر موجود مظهر يك اسم از اسماي الهي است، و پيامبر اكرم مظهر اسم اعظم الهي است اسم الله است و آن همه اسما و صفات ديگر را در خود جمع کرده است؛ پس كسي كه مظهر اسم جامع همه اسماء است، سزاوار است كه پيامبر خاتم باشد. ثالثاً، در بعضي از روايات آمده است: «بالعدل قامت السموات و الارض»؛ نظام هستي بر اساس عدالت استوار است؛ بنابراين در تمام شئون نظام آفرينش عدل برقرار است، لذا خداوند سبحان نيز مقام نبوت را به افرادي ميدهد كه سزاوار آن است و اگر به هر كسي بدهد خلاف عدل خواهد بود. ثالثاً، طبق ديدگاه عرفا هر كسي بر اساس اقتضا و ظرفيت عيني ثابت شان كه همان صور علميه آنان است وجود پيدا ميكند به عنوان مثال حرف «دال» بايد به كمر خميده باشد و کسي حق ندارد بگويد چرا همانند «الف» راست قامت نيست؛ زيرا اگر مثل الف راست قامت خلق ميشد ديگر او «دال» نبود؛ بلكه الف بود. رابعا، خداوند وجود اشيا را به آنان ميدهد، ظرفيت و حد وجوديشان لازمه همان وجود آنان است كه به صورت جعل مستقل انجام نميشود؛ بلكه به اصطلاح فلاسفه، ذاتي آنان است و هر موجود حد وجودي خاصي دارد. برهان مسأله آن است كه مسئوليت الهي و اجتماعي هر كس به اندازه معرفت و روحيه اجتماعي و توان فكري و علمي اوست. اگر قرار باشد هر مسئوليتي به هر كسي داده شود، نظام عالم بر هم خواهد خورد و اين خلاف حكمت الهي است؛ پس چون مسئوليتها برابر معرفتها تقسيم شده است، اگر انسان بتواند به خوبي از عهده وظايفي كه فعلاً بدانها موظف و مكلف هستند برآيد، آن گاه معلوم خواهد شد كه توان و استعدادهاي وجودي وي چه اندازه و شايسته كدام سمت بوده است. از آن چه گفته شد معلوم گرديد كه اگر چه انبياي الهي همه از جنس بشراند لذا در قرآن از قول پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ آمده: «انا بشر مثلكم»؛ امّا آنها ظرفيت و لياقت و شايستگيهاي خاصي داشتهاند كه هر كس به آن مقامات نميرسند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. علامه طباطبايي، مباحثي در وحي و قرآن، نشر بنياد علوم اسلامي، چ 1، 1361 ش.
2. جوادي آملي، عبدالله، مبدأ و معاد، مقاله 9، نشر الزهرا، تهران، چ 3، 1372 ش.
3. اصول عقايد، ج 2، (رهنما شناسي)، مصباح يزدي، محمد تقي، نشر مديريت حوزه علميه قم، چ 1، 1372 ش.
منابع