زمان جدایی شیعه و اهل‌سنت

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۰۹ توسط Nazarzadeh (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{شاخه | شاخه اصلی = |شاخه فرعی۱ = |شاخه فرعی۲ = |شاخه فرعی۳ = }} {{پا...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

از چه زماني مسلمين به شيعه و سني تقسيم شدند و چرا تعداد سني ها از شيعيان بيشتر است؟

سؤال

تاريخ بشر گواهي مي دهد كه هميشه، وقتي كه يك دين اعم از دين آسماني و غير آسماني ظهور كرده است، پيروان آن به علل و عوامل مختلف اجتماعي، رواني و اخلاقي باعث انشعاب و تفرقه در دين گرديده و موجب ايجاد فرقه ها و مذاهب مختلف شده اند.

دين اسلام به دليل اينكه يك دين الهي[۱] و مبتني بر حقيقت و نيازهاي مادي و معنوي بشر و همسو با فطرت ثابت انسان[۲] مي باشد، هيچگونه تغيير و تبديلي در حقيقت آن از طرف هيچ كس امكان پذير نمي باشد. بنابراين با انشعاب و ايجاد فرقه هاي متعدد خود دين منشعب نگرديده بلكه اين مسلمانان هستند كه راه هاي مختلفي را در پيش گرفته و هر كسي راه خود را دين اسلام تلقي نموده و آن را حق پنداشته است.

اين مسلم است كه خداي متعال دين كاملي را با رسالت خاتم الانبياء(ص) براي بشر نعمت بزرگي قرار داده است.[۳] در اين راستا يكي از برنامه هاي مهم رسمي و الهي پيامبر خدا(ص) بيان و تثبيت نعمت امامت و خلافت بعد از خودش بود[۴] و تلاش ممتدي را براي اين امر مهم در زمان ها و مكان هاي متعددي نمودند. روايات و حوادث تاريخي متعددي از آن جمله حديث ثقلين[۵]، حديث منزلت[۶]، حديث و واقعه تاريخي غدير[۷]، حديث قلم و دوات[۸] و... دلايل قطعي بر اين مطلب مي باشند.

عده محدودي از اصحاب بر اساس آيات قرآن كريم، هم سخنان و سفارشات رسول خدا(ص) را وحي الهي دانسته[۹] و هم معتقد به وجوب پيروي از آن حضرت بودند[۱۰]، لذا از سخنان و دستورات آن حضرت در مسئله امامت پيروي نمودند و بر اصل اسلام باقي ماندند و اين روايات را سرلوحه هدايت خودشان قرار داده و بعد از پيامبر(ص) اعتقاد به امامت امام علي(ع) و ساير اهل بيت(ع) را در حوزه ديني خودشان حفظ نمودند. اين دسته از مسلمين توسط خود پيامبر(ص) شيعه ناميده شدند[۱۱] و بعد از رحلت آن حضرت بر همين نام تا امروز باقي ماندند.

اما عده اي از صحابه حالا به هر علتي از اين اصل انحراف نموده و به دستورات پيامبر خدا(ص) اعتنا نكرده و در روز وفات حضرت پيامبر(ص) در حاليكه علي(ع) با ساير بني هاشم مشغول كفن و دفن بودند، خودسرانه با توجه به اينكه قبلاً هم با رسول خدا(ص) در مسئله امامت و خلافت به مشاجره پرداخته بود[۱۲] شورايي را تشكيل داده و بعد از جدال و منازعات شديد بين مهاجرين و انصار، مهاجرين موفق مي شوند كه ابوبكر را به دستور عمر به عنوان خليفه تعيين كنند.[۱۳] و بدين گونه زمام حكومت و امور سياسي و نظامي امت اسلامي را قبضه نمايند. و بعد از آن با شگردها و روش هاي مختلفي براي ابوبكر بيعت گرفتند.

اين دسته از مسلمين در ابتداء عنوان خاصي نداشتند بلكه به عنوان طرفداران عمر و ابوبكر معروف بودند و بنابر قول ابوحاتم رازي بعد از كشته شدن عثمان در زمان معاويه و بعد از آن به «عثمانيه» ناميده مي شدند و شيعيان علي(ع) در اين زمان به نام علويه معروف بودند تا اينكه در زمان عباسيان نام علويه و عثمانيه نسخ گرديدند و علويه بنام پيشين خود يعني شيعه برگشتند و بر ديگران اسم اهل سنت گذاشته شد و اين اسم تا امروز ادامه دارد.[۱۴]

عوامل كثرت اهل سنت در برابر شيعيان:

قبل از بيان عوامل كثرت اهل سنت در برابر شيعيان لازم به ذكر است كه كثرت جمعيت مذهبي يا دینی به هيچ وجه نمي تواند معيار حقانيت باشد بلكه دليل قرآني و علمي بر خلاف آن وجود دارد. قرآن كريم مي فرمايد: «عده كمي از بندگان من شكر گذارند[۱۵]، ولي بيشتر مردم شكر به جا نمي آورند،[۱۶] و اكثر مردم ايمان نمي آورند[۱۷] و اكثر مردم نمي دانند.[۱۸]»

از نظر علمي با توجه به اينكه طرفداري و پيروي از حق محتاج به مؤونه مي باشد و در پيروي از باطل به كمترين مؤونه اي احساس نياز نمي شود، بايد طرفداران حق كم و طرفداران باطل زياد باشند. پس خود خصوصيت و مقتضاي ذاتي حق و باطل اين تناسب را در جامعه بشري كه حقيقت افراد آن مركب از دو نيروي متضاد انساني و شهواني است، اقتضا مي كند. اما عوامل خاصي كه باعث كثرت و ازدياد اهل سنت در برابر شيعيان شده امور متعددي است كه به موارد ذيل اشاره مي شود:

۱. اصلي ترين عامل كودتايي است كه در سقيفه بني ساعده بر عليه علي(ع) و شيعيان صورت گرفت و حكومت بر مسلمين را از آنِ كودتاچيان نمود. اين حكومت در طول ۲۵ سال با اعمال روش هاي مختلف و ايجاد اختناق و فشار بر مسلمين و با استفاده نمودن از امور خوشايند ظاهري مثل فتح سرزمين هاي عربستان و منع نوشتن احاديث پيامبر اسلام(ص) و... توانست مسلكي را به عنوان اسلام محمدي(ص) در ميان مسلمانان نوپا معرفي و تثبيت نمايد.

۲. استمرار و اشاعه‌ اين راه و روش تحت اسم اهل سنت توسط حكام بني اميه و بني عباس و ساير حكومت هاي به اصطلاح اسلامي تا عصر حاضر حتي با كشتار دسته جمعي شيعيان، يكي ديگر از عوامل ازدياد اهل سنت و قلت شيعه به شمار مي آيد.

۳. حاكميت جهل بر عوام اهل سنت و تقليد كوركورانه از آباء و اجدادشان و عدم تحقيق حق جويانه در ميان آنان نيز از عوامل مهمي است كه در ازدياد اهل سنت نقش داشته است.

۴. عدم معرفي صحيح تشيع براي جهانيان به خاطر نداشتن حكومت با صلاحيت و امكانات از يك طرف و اتهام و دروغگويي مخالفان از قبيل نسبت دادن غلو، كفر، شرك و امثال اين امور به مذهب شيعه از طرف ديگر مي تواند عامل عدم توجه و گرايش مردم به سوي تشيع و تقليل شيعيان باشد. و لذا امروز كه حكومت اسلامي در ايران به پيروزي رسيده است دشمنان آن، از آمريكا گرفته تا وهابيت، همگي در برابر اين انقلاب قد علم نموده اند تا در مقابل گسترش آن سد ايجاد نمايند و از نفوذ جمهوري اسلام ايران كه يك كشور شيعي است ممانعت به عمل آيد.

البته ممكن است امور ديگري هم در كثرت جمعيت اهل سنت نسبت به شيعه دخالت داشته باشد لكن در اينجا به همين چند امر بسنده مي شود.

==مطالعه بيشتر==

۱. روابط امام علي(ع) و خلفاء، رجبي، موسوي كاشمري و رهدار.

۲. المراجعات، شيخ شرف الدين عاملي.

۳. چكيده انديشه ها، دكتر محمد تيجاني.


منابع

  1. آل عمران/۱۹.
  2. روم/۳۰.
  3. مائده/۳.
  4. مائده/۶۷.
  5. نيشابوري، حاكم محمد بن محمد، المستدرك علي الصحيحين، بيروت، دارالمعرفه، بي تا، ج۳، ص۱۱۰.
  6. نيشابوري، مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، بيروت، دارالفكر، بي تا، ج۷، ص۱۲۰.
  7. ابن اثير، اسدالغابه، تهران، اسماعيليان، بي تا، ج۵، ص۲۰۵.
  8. بخاري، محمد بن اسماعيل، صحيح بخاري، بيروت، دارصعب، بي تا، ج۳، ص۹۱.
  9. نجم/۳ و ۴.
  10. نساء/‌۹۵ و حشر/۷.
  11. طوسي، مصباح المتهجد، بيروت، موسسه فقه الشيعه، اول، ۱۴۱۱ ق، ص۱۶؛ و متقي هندي، علي، كنز العمال، بيروت، موسسه الرساله، ج۱۳، ص۱۵۶، حديث ۳۶۴۸۳.
  12. هيتمي، احمد بن حجر، الصوارق المحرقه، مصر، مكتبه القاهره، بي تا.
  13. بخاري، محمد بن اسماعيل، صحيح بخاري، بيروت، دارصعب، بي تا، ج۲، ص۲۹۱.
  14. رباني گلپايگاني، علي، فرق و مذاهب كلامي، قم، مركز جهاني علوم اسلامي، ص۱۶۸.
  15. سبا/۱۳.
  16. بقره/۲۴۳.
  17. هود/۱۷.
  18. اعراف/۱۸۷.