حقیقت شفاعت

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۱۴ توسط Rezvani (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{شاخه | شاخه اصلی = |شاخه فرعی۱ = |شاخه فرعی۲ = |شاخه فرعی۳ = }} {{س...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


سؤال

حقيقت شفاعت چيست؟ آيا شفاعت كنندگان مهربان تر از خداوند مهربان هستند؟ زيرا فرض آن است كه اگر شفاعت آنان نمی بود گناهكاران مبتلا به عذاب می شدند يا عذاب شان دوام مي يافت.


برای درك پاسخ دقيق اين پرسش، لازم است ابتدائاً شفاعت معنا شود و سپس توضيحی فشرده با استفاده از آيات و روايات در مورد ماهيت شفاعت، نفس شفاعت كنندگان و شرايط تعلق آن ارائه گردد.

كلمه «شفاعت» در لغت از ريشه «شفع» به معنای جفت شدن و كنار هم قرار گرفتن دو چيز است.}}[۱] در كاربرد اصطلاح كلامی، اين واژه به معنای وساطت اولياء الهی براي رساندن بندگان به فيض رحمت و مغفرت و دستگيری و نجات آنان از عذاب جهنم، می باشد.[۲]

بر اين اساس، حقيقت شفاعت، چيزی جز همراهی، وساطت، كمك و دستگيری برگزيدگان الهی در قيامت، نمی باشد. اين همراهی و دستگيری يا براي ترفيع درجه است و يا براي نجات از عقاب و عذاب. از اين نظر، نيكوكاران و بدكاران همگی نيازمند شفاعت می باشند با اين تفاوت كه شفاعت انبياء و اولياء برای نيكوكاران موجب صعود آنان به مقام برتر و بهره مندی بيشتر از عنايات خاصه الهی می شود. اما برای گناه كاران تغيير سرنوشت محسوب مي شود و موجب نجات آنان از آتش و يا تخفيف مجازات می باشد.

بنابراين، گرچه در لسان روايات اين اصطلاح بيشتر در مورد دوم يعنی نجات از عذاب به كار برده شده است ولی چنان چه اشاره گرديد، دامنه شفاعت حوزه ی وسيعی دارد و شامل عموم مستحقين اعم از افراد مؤمن و صالح و يا غيرصالح مي شود، حتي افراد صالح نيز چون دارای مراتب و مقامات متفاوت مي باشند، مقام بالاتر نسبت به مراتب پائين تر، حق شفاعت دارد.

امام باقر (عليه السلام)  مي فرمايد: يك فرد از مؤمنين، حداقل در مورد سي نفر حق شفاعت دارد ً[۳] و نيز مي فرمايد: يك مرد مؤمن در مورد قوم و بستگان و اهل خانواده خود مي تواند شفاعت نمايد[۴]. سر رشته دار اين سلسله نيز پيامبر ( صلي الله عليه و آله ) و اهل بيت معصومين مي باشند كه صاحب مقام شفاعت كبری در قيامت اند. امام صادق(عليه السلام) در اين مورد مي فرمايد: ما من احد من الاولين و الاخرين الا و هو يحتاج الی شفاعه محمد يوم القيامه[۵] هيچ فردی از خوبان و بدان چه از امت های گذشته و چه از امت اسلام نيستند مگر اين كه در قيامت محتاج شفاعت رسول اكرم می باشند. زيرا طبق روايات، اين مقام از آن رسول اكرم ( صلي الله عليه و آله)مي باشد كه خداوند به آن حضرت اعطا فرموده . 

در مورد اين كه «آيا شفاعت كنندگان مهربان تر از خداوند هستند؟»، بايد توجه داشت كه شفاعت كنندگان در امر شفاعت، صرفاً مجاری فيض الهی اند و هيچ نقش مستقلی از خود ندارند، بلكه آن چه در جريان شفاعت مطرح است، جوشش رحمت بي كران خداوندی است و شفاعت كنندگان هر كدام مظهر مهر و رحمت خداوند رحيم و غفور اند نه چيز ديگر. منتهی چون اقتضای حكمت الهی اين است كه بهره مندی از وسعت رحمت و فوز مغفرت بايد از راه اسباب و وسائط انجام پذيرد، لذا خداوند اين فيض را از كانال شفيعان همانند: انبياء و پيامبران (صلي الله عليهم و آلهم ) و اوصياء (ائمه طاهرين (ع)) و مؤمنين ،علما، شهدا، صالحين و فرشتگان، به بندگانش می رساند چنان كه در روايات نيز آمده است.[۶]

بنابراين، سخن از مهربان تر بودن و دلسوزی آنان در برابر خداوند معنا و مورد نخواهد داشت چون همه مهربانی و عطوفت شفاعت كنندگان از آن خداوند خالق مهر و عطوفت و بازتاب ترحم و رحمت او است و لذا امام صادق ( عليه السلام ) برای اين كه كسی سوء برداشتی نسبت به موضوع شفاعت نداشته باشد و سهمی مستقل برای شفعاءدر نظر نگيرد می فرمايد: «بدانيد كه احدی از مخلوقين اعم از فرشتگان مقرب و پيامبران مرسل و ديگران، در پيشگاه الهی كاری از دستش ساخته نمی باشد و اگر می خواهيد به شفاعت آنان دل خوش باشيد در صدد كسب رضايت الهی باشيد كه مالك مغفرت و رحمت است.»[۷]

آن چه در حل اين پرسش راه گشا است توجه به اين مطلب است كه نگاه ما نسبت به مسأله شفاعت و امثال آن نظير: توسل و زيارات و... می بايد نگاه توحيدی باشد و نقش شفاعت كنندگان را از منظر توحيد ربوبی بايد مد نظر قرار داد و كار شفاعت و وساطت آنان را صرفاً مجرای اراده ی الهی و جزء شئون ربوبيت او دانست كه تدبير همه هستی در انحصار قدرت او است.در پرتو چنين بينشی، هم مسأله شفاعت و جايگاه شفعاء به خوبی روشن مي شود و هم معرفت ناب توحيدی ـ كه اساس وجود همه اعتقادات است ـ فكر انسان را نورانی و نور بصيرت را در وجود انسان همواره روشن نگه مي دارد.

نگرش قرآن كريم نسبت به مسأله شفاعت نيز اين گونه است اولاً‌ـ امر شفاعت را مطلقاً در پرتو اذن الهی ممكن مي داند ـ {{قرآن|لا تَنْفَعُ الشَّفاعَه إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ[۸] شفاعت جز در سايه اذن خداوند رحمان كارساز نيست ﴿مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ[۹]چه كسي در پيشگاه او بدون رخصت و اجازه ای او مي تواند تقاضاي شفاعت نمايد؟. ثانياً ـ بهره مندی از شفاعت را حساب شده و ضابطه مند مي داند از نظر قرآن فقط كسانی می توانند از اين موقعيت استفاده نمايند و از پا در ميانی شفيعان سود ببرند كه اوصاف خاصی داشته باشند و معيار عام آن نيز رضايت الهی از متقاضی شفاعت مي باشد و فقط در صورت كسب رضايت الهی، شفاعت انبياء و اولياء در مورد او پذيرفته مي شود و آنان اذن شفاعت پيدا مي كنند ـ ﴿وَ لا يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضى[۱۰] شفعا در روز قيامت حق شفاعت ندارند مگر برای كسانی كه خداوند از آن ها خشنود باشد.

بنابراين، قرآن كريم از يك سو با نگرش توحيدی به مسأله شفاعت، هيچ سهم مستقلی برای غير خدا قائل نبوده و هرگونه نقش آفرينی شفيعان را منوط و مشروط به صدور اذن الهی می داند و از سوی ديگر با نگاه تربيتی به مسأله، ميزان بهره مندی از اين تفضل ويژه را وابسته به ايمان و صحت اعتقادات مردم می داند كه معيار آن نيز رضايت و خشنودی الهی از آنان در اثراين باورهای صحيح و عمل براساس آن ذكر نموده است.

براساس اين آيه اخير آن چه در بهره مندی از وساطت شفاعت كنندگان روز قيامت ـ كه خداوند سرنوشت بسياری از بندگان و گناهكاران را در گرو تصميم و عنايت آن مقامات و بزرگان قرار داده است ـ مهم و تعيين كننده است لزوم سنخيت و شباهت با آن بزرگواران از طريق معرفت و عمل صالح و ارتباط با آنان است تا بتوانند اميد به دستگيری آنان ـ كه خداوند كليد ورود به بهشت و نجات از جهنم را در اختيار آنان قرار داده است ـ داشته باشند و لازمه چنين اميدواری نيز شناخت و تبعيت از آنان است و لذا پيامبر مي فرمايد: «كسی كه اعتقاد به شفاعت من نداشته باشد مشمول شفاعت نخواهد شد»[۱۱]

روشن است كه اعتقاد به شفاعت پيامبر ( صلي الله عليه و آله) فرع بر معرفت و ايمان به آن حضرت و پيروی از دستورات او است تا از اين طريق بتوانند پيوند معنوی و علقه ايمانی با حضرت داشته باشند و به شفاعت او اميدوار باشند.

بديهی است كه كسانی كه هيچ علقه و پيوندی با خدا و اولياء او ندارند، نورانيت شافعان، وجود تاريك آنان را روشن نخواهد كرد زيرا اقتضای حكمت و سنت الهی اين است كه هر كس با توجه به استعداد و توانائی هاي خدادادی، می بايد مسير كمال را خود بپيمايد و زمينه پذيرش فيض الهی را در خود پديد آورد تا ريزش رحمت و تفضلات خداوند وجود او را فرا گيرد و اگر آلوده به گناه نيز شده اند در قيامت به بركت شفاعت و تقاضای ترخيص و عفو آن مقربان الهی از آتش جهنم نجات يابند و به بهشت ابدی نائل گردند.

اما كسانی كه با وجود زمينه های هدايت و امكان رشد و پاكی، با سوء اختيار در اثر طغيان و پرده دری گناه به مرحله پليدی غير قابل تطهير رسيده اند و هيچ نقطه قوت در وجود او برای تابش نور شفاعت و حركت بسوی كمال و پاكی باقی نمانده است. بديهی است كه محروميت آنان از فيض شفاعت ناشی از عدم قابليت وجود بی ارزش آنان مي باشد. البته اين محروميت مطلق مربوط به كسانی است كه شايستگی و قابليت آنان برای دريافت فيض محو گرديده و هرگونه علقه و ارتباط با خدا را بريده باشند.

بنابراين موضوع شفاعت يك امر تصادفی و نسنجيده نيست، بلكه دقيق و حساب شده و ضابطه مند مي باشد. هم شفاعت نمودن انبياء و اولياء بعد از اجازه رسمی الهی است، و هم بهره مندی از آن مشروط به تأييد الهی و داشتن علقه ايمانی و پيوند با اولياء و انبياء است، و لذا رسول اكرم مي فرمايد: «فيض شفاعت نصيب افراد بي ايمان و يا مشرك و يا اهل كفر و انسان های لائيك نمي شود بلكه اين عنايت ويژه و مخصوص اهل ايمان و توحيد است.»[۱۲]

اگر در اين حديث از شرك و كفر و بی دينی به عنوان عامل محروميت از شفاعت ياد شده است، و يا در روايات ديگر ازبرخی از گناهان كبيره نظير: دشمنی با اهلبيت ( عليهم السلام )[۱۳] سبك شمردن نماز،[۱۴] نوشيدن شراب و مسكرات،[۱۵] ظلم و ستمگری،[۱۶] عدم اعتقاد به شفاعت[۱۷] و... به عنوان عوامل محروميت از شفاعت ذكر شده است، به خاطر اين است كه اين گونه گناهان موجب قطع پيوند و گسستن اين ارتباط می باشد، و مانع از تعلق شفاعت مي گردد و لذا اميد به شفاعت نه تنها باعث تجری بر گناه نيست بلكه سازنده و عامل اصلاح نيز هست.

با توجه به آن چه اشاره شد، مسأله شفاعت به معنای بهره گرفتن شايستگان از عفو و رحمت واسعه پروردگار منّان در پرتو دستگيری و عنايت اولياء الهی، يكی از معارف ناب قرآنی و از اعتقادات اصيل و اميدبخش اسلام است كه از يكسو به خاطر زمينه های مساعد افراد و از سوی ديگر به خاطر مقام و منزلت و آبروی اولياء الهی مخصوصاً نبی مكرم اسلام (صلي الله عليه و آله ) و ائمه طاهرين ( عليهم السلام ) ، اين تفضل از رهگذر شفاعت آنان نصيب ديگران مي گردد و بسياری از كسانی كه اهل عذاب و آتش اند و مستحق عقوبت و مجازات، بوسيله آنان نجات مي يابند و به صف اهل بهشت می پيوندند.


معرفی منابع جهت مطالعه بيشتر:

۱. شفاعت در قلمرو عقل و قرآن و حديث، نوشته آيت الله جعفر سبحاني.

۲. تفسير الميزان، ج ۱، ذيل آيه ۴۸، سوره مباركه بقره.


منابع

  1. مفردات راغب، كلمه «شفع».
  2. سبحاني، جعفر، الهيات، چاپ سوم، ۱۴۱۲ هـ ق، قم، مركز جهاني علوم اسلامي، ج ۴، ص ۳۴۴.
  3. محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ۵ جلدي، چاپ دارالحديث، ج ۲، ص ۱۴۷۶، ح۹۵۲۴.
  4. همان، ح۹۵۲۳.
  5. همان، ص ۱۴۷۴، ح۹۴۹۸.
  6. پيامبر اكرم: «الشفاعه للانبياء و الاوصياء و المؤمنين و الملائكه»، همان و مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۸، ص ۵۸، ح ۷۵.
  7. محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج۲، ص۱۴۷۱، ح۹۴۷۴.
  8. همان، ح۹۵۲۳.
  9. بقره/ ۲۵۵.
  10. انبياء/ ۲۸.
  11. ميزان الحكمه، ج ۲، ص ۱۴۷۲، ح۹۴۸۷.
  12. بحارالانوار، ج ۸، ص ۵۸، ح۷۵.
  13. همان، ج ۲۷، ص ۲۳۴، باب ۱۰، ح۴۷.
  14. وسايل الشيعه، ج ۲۵، ص ۳۲۷، باب ۱۵.
  15. همان.
  16. محدث نوري، مستدرك الوسايل، ج ۱۱، ص ۳۶۴، باب ۴۷.
  17. ميزان الحكمه، ج ۲، ص ۱۴۷۳، ح۹۴۸۹.