ارتباط سوره قدر با امام زمان(ع)

از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۱۸ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۵۸ توسط Rezvani (بحث | مشارکت‌ها) (ابرابزار)
سؤال

در مورد سوره قدر و رابطه آن با امام زمان(عج) توضیح دهید؟

آنچه از آیات سوره مبارکه قدر و روایات معتبری که در تفسیر آن وارد شده، استفاده می‌شود این است که فرشتگان در شب قدر مقدّرات یک سال را نزد «ولی مطلق زمان» می‌آورند و بر او عرضه می‌کنند. این واقعیت از نخستین روز خلقت بوده و بر نخستین پیامبر و وصی او نازل می‌شده و تا قیام قیامت ادامه دارد.[۱] زیرا زمین از نخستین روز آفرینش تا بر پائی قیامت بی حجت نخواهد بود و خداوند در شب قدر، مقدّرات امور عالم را به وسیله ملائکه و روح که اعظم ملائکه است نزد آن حجت بر زمین (خواه پیامبر باشد و خواه وصی او) می‌فرستد.

در صدراسلام، درزمان حیات رسول خدا(ص)، محل نزول فرشتگان آستان آن حضرت بوده است و این امر مورد قبول همگان است و پس از آن حضرت به محضر امیر المومنین(ع) و سپس ائمه اطهار(ع) یکی پس از دیگری و امروزه به محضر امام زمان حضرت ولی عصر مهدی موعود(ع) نازل می‌شوند و در هر سال تکرار می‌شود و انقطاعی ندارد. چنانچه از ظاهر آیه شریفه ﴿تَنَزَّلُ الْمَلَائِکه وَالرُّوحُ نیز تداوم این امر استفاده می‌شود، زیرا «تنزل» فعل مضارع بوده که دلالت بر استمرار و پیوستگی دارد، یعنی فرشتگان و روح، پیوسته و همواره فرود می‌آیند.[۲]

رشیدالدین میبدی مفسّر معروف اهل سنّت می‌گوید: برخی گفته‌اند: این شب قدر در روزگاران پیامبر اکرم(ص) بود، سپس از میان رفت، اما چنین نیست، زیرا که همه اصحاب پیامبر(ص) و علمای اسلام معتقدند که شب قدر تا قیام قیامت باقی است.[۳]

عالم جلیل القدر، طبرسی صاحب تفسیر مجمع البیان نیز روایتی را از ابوذر غفاری نقل می‌کند که: گفت: به رسول خدا گفتم: ای پیامبر، آیا شب قدر و نزول فرشتگان در آن شب، تنها در زمان پیامبران وجود دارد و چون پیامبران از دنیا رفتند، دیگر شب قدری وجود ندارد؟ فرمود: بلکه شب قدر تا قیام قیامت هست.[۴]

در اصول کافی در ضمن حدیثی از قول امام صادق(ع) چنین آمده است: علی(ع) غالباً می‌فرمود: که هر گاه دو تن از اصحاب (عمر و ابوبکر) نزد پیامبر بودند و آن حضرت سوره «انا انزلنا» را با خشوع و گریه تلاوت می‌کرد، می‌گفتند: چه قدر در برابر این سوره حسّاسی؟ می‌فرمود: این حساسّیت برای چیزی است که چشمانم (فرشتگان را در شب قدر) دیده و دلم (بیان هر امر حکیم را در آن شب) فهمیده و پس از من جان این مرد اشاره به (علی(ع)) آن را دریافت خواهد کرد. آن‌ها می‌گفتند: تو چه دیده‌ای و او چه خواهد دید؟ پیامبر در پاسخ آن‌ها روی خاک می‌نوشت: ﴿تَنَزَّلُ الْمَلَائِکه وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کلِّ أَمْرٍ آن گاه می‌فرمود: پس از این که خدای متعال فرموده است: ﴿مِّن کلِّ أَمْرٍ آیا چیزی باقی خواهد بود؟ می‌گفتند: نه، می‌فرمود: در شب‌های قدر بعد از من هم آن امر نازل می‌شود؟ می‌گفتند: آری، می‌فرمود: بر چه کسی نازل می‌شود؟ می‌گفتند: نمی‌دانیم، پیامبر(ص) دست بر سر من می‌گذاشت و می‌فرمود: اگر نمی‌دانید، بدانید، آن شخص پس از من این مرد است.[۵] بنابراین وقتی شب قدر در هر سال و تا برپائی قیامت ادامه دارد، پس باید صاحب شب قدر که بعد از پیامبر اکرم(ص) اوصیاء معصوم آن بزرگوار هستند، نیز برای همیشه وجود داشته باشند، چنانچه در احادیث وارد شده است.[۶] وگرنه فرشتگان بر چه کسی فرود آیند و کتاب تقدیر را نزد چه کسی بگشایند و مجاری امور را به اذن خدا به چه کسی، بسپارند؟ همان گونه که قرآن تا قیام قیامت هست، حجت خدا در زمین نیز باید وجود داشته باشد و معلوم است که پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) این منصب و مقام به اوصیای او واگذار شده است.

علی(ع) درباره وجود شب قدر در هر سال و وجود حجت خدا و صاحب آن شب در هر عصر فرمود: انّ لیله القدر فی کلّ سنه و انه ینزل فی تلک اللیله امر السنه و ان لذلک الأمر ولاتاً بعد رسول الله(ص)؛ شب قدر در هر سالی هست، در این شب امور همهٔ سال (و تقدیرها و سرنوشت‌ها) فرو فرستاده می‌شود، پس از درگذشت پیامبر نیز این شب صاحبانی دارد.

جالب اینجا است که در تفسیر حدیث ثقلین حتی اهل سنت نیز در مواردی به این حقیقت اعتراف کره اند که وقتی قرآن برای همیشه تا قیامت هست باید از عترت پیامبر نیز که در این حدیث «عدل» قرآن اند کسی تا قیامت باشند. ابن حجر مکّی شافعی در کتاب «الصواعق المحرقه» می‌گوید: احادیثی که از پیامبر(ص) رسیده و در آن‌ها تأکید شده است، بر پیروی از خاندان پیامبر و چنگ زدن به هدایت آنان، می‌فهماند که همیشه تا قیامت کسی از خاندان پیامبر وجود دارد که شایسته رهبری و هدایت است، چنان‌که قرآن نیز تا قیامت راهبر و هادی است و برای همین (که همیشه کسی از ایشان در جهان است) آنان سبب ایمنی و بقاء اهل زمین اند…».[۷]

حدیث ثقلین علاوه بر اثبات اصل امامت، تداوم آن را نیز اثبات می‌کند، زیرا در حدیث تصریح شده که قرآن و عترت ابداً قابل جدایی نبوده و از هم جدا نمی‌شوند و تا قیامت که در حوض کوثر بر رسول خدا وارد شوند، از هم جدا نمی‌شوند.

وقتی قرآن تا قیامت باقی است قهراً عترت نیز باقی خواهد بود، لذا تمسک به هر دو لازم است و تفرقه بین آن دو باعث ضلالت و هلاکت می‌شود، و اگر رهبر و امام و پیشوائی از عترت در زمین نباشد مقدّرات امور هر سال در شب قدر بر چه کسی نازل شود؟ و ملائکه بر چه کسی نازل می‌شوند؟

مرحوم میر حامد حسین قدّس سرّه نیز از همین طریق، حدیث ثقلین را نه تنها دلیل بر امامت علی(ع) و امامت ائمه اثنا عشر «ع» به‌طور عموم گرفته است، بلکه آن را به‌طور اخص، دلیل بر امامت امام زمان(ع) گرفته است، چون بقای عترت با قرآن تا قیامت به وسیله حضرت ولی عصر(ع) خواهد بود، زیرا شهادت سایر ائمه(ع) مسلّم و قطعی است.[۸]

پس قرآن، شب قدر و وجود مقدّس انسان کامل که حجت خدا در زمین است، با هم ارتباط تنگاتنگ و ناگسستنی دارند و از مجموع آنچه گفته شد به روشنی معلوم گردید که صاحب شب قدر در زمان ما حضرت ولی عصر حجه بن الحسن المهدی(ع) است و اوست که حجت خدا و وصّی اوصیاء و خلیفه رسول الله(ص) و معصوم از هر گناه و پلیدی است و تنها اوست که لیاقت چنین مقامی را دارد وگرنه مردم شأنیت و شایستگی چنین کاری ندارند که ملائکه یا ملک اعظم در شب قدر هر سال به نزد آن‌ها فرود آیند و تقدیر امور را در محضر آن‌ها انجام دهند پس ناچار باید شخص معصوم و انسانی کامل به عنوان حجت و خلیفه خدا در زمین وجود داشته باشد تا این تقدیر امت و جهان در محضر او انجام گیرد، آن شخص یا پیامبر است یا وصی پیامبر و چون پیامبر اکرم و سایر جانشینان و اوصیا پیامبر اکرم(ص) رحلت کرده و از دنیا رفته‌اند قهراً باید حضرت حجه ابن الحسن ـ علیهما السلام ـ زنده باشد و ملائکه بر او نازل شوند و تقدیر امور تا یک سال نمایند.[۹]


مطالعه بیشتر

۱ـ سیمای آفتاب، دکتر حبیب الله طاهری.

۲ـ عبقات الانوار، ج۳، میر حامد حسین.


منابع

  1. اصول کافی، کتاب الحجه، ج۲، باب فی شأن «انا انزلنا».
  2. سیمای آفتاب، ص۲۶۴، حبیب الله طاهری.
  3. کشف المراد، ج۱۰، ص۵۵۹. علامه حلی.
  4. مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۱۸. طبرسی.
  5. کافی، کتاب الحجه، باب فی شأن «انا انزلناه»، حدیث ۵،
  6. همان، حدیث ۷.
  7. به نقل از: عبقات الانوار، ج۳، ص۱۵۱، میر حامد حسین هندی (ره).
  8. همان، ص۶۵–۶۶.
  9. سیمای آفتاب، دکتر حبیب الله طاهری، ص۲۶۸.