آیه «انا لله و انا الیه راجعون»
از آیه مبارکه ﴿...إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ﴾ استفاده میشود دوباره به خدا و وحدت میرسند؛ حال انسان هايي که به دليل بعضي گناهان تا ابد در جهنم میمانند چگونه به خدا مي پيوندند؟
به نظر مي رسد براي روشن شدن پاسخ سئوال بايد معناي آيه درست تبيين شود؛ اين تفسير از آيه که ﴿...إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ﴾ به معناي اين باشد که ما روزي با خداوند پيوند داشته ايم و از او جدا شده ايم و در دنيا آمده (همان وحدتي که اشاره شده است)، و ﴿...إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ﴾ نيز به معناي اين باشد که روزي دوباره به خداوند رسيده و با او متحد شده و جزئي از او خواهيم شد و پيوند مجددا حاصل مي شود که وحدت دوباره انسان ها با خداوند باشد؛ معنا و تفسير صحيحي از آيه نيست و مخالف اعتقاد و باور صحيح است و هيچ مفسر، هيچ متکلم و فيلسوفي از مسلمانان چنين مطلبي را معتقد نيست.
در فلسفه و کلام اسلامي با دلايل متقن و محکم اثبات مي گردد، خداوند تبارک و تعالي از تمامی جهات بسیط است و هيچ جنبه کثرت و ترکيبي در او راه ندارد و هرگز جزئي ندارد، حتي جزء ذهني و عقلي و بايد گفت او اصلا ماهيت ندارد تا بخواهد جزء داشته باشد. زيرا اگر داراي جزء باشد به جزء خود نياز پيدا کرده و اين نياز با بي نيازي واجب الوجود ب سازگاري ندارد.}}[۱] لذا اين که فکر کنيم با توجه به اين آيه روزي انسان ها از خداوند جدا شده (وحدتي که تصور شده است) و روزي هم خواهد آمد که دوباره به خداوند مي پيوندند (دوباره به وحدت مي رسند)، لذا تکليف انسان هايي که در جهنم مي مانند و يا خلود در جهنم پيدا مي کنند چه مي شود، تصوير درستي نيست و هم مخالف آيات قرآن و روايات معصومين(ع) است و هم مخالف ادله عقلي و فلسفي.
معنا و تفسير صحيح اين آيه طبق آنچه در تفاسير قرآن آمده چنين است، ﴿...إِنَّا لِلّهِ...﴾ اقرار به عبوديت و بندگي است و معنايش اين است که ما همگي بندگان خدا و مملوک او هستيم، و جمله ﴿...وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ﴾ اقرار به بعث و معاد و زندگي پس از مرگ است، يعني ما به سمت حکم و دادگاه الهي در حرکت هستيم؛ به خاطر همين مطلب است که امير المؤمنين علي(ع) فرمودند: در هنگامي که مي گوييم ﴿...إِنَّا لِلّهِ...﴾ اقرار مي کنيم به ملکيت خداوند سبحان نسبت به خود و هر گاه مي گوييم ﴿...إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ﴾يعني ما انسان ها از بين مي رويم و هالک هستيم و روزي مي ميريم.[۲] لذا جمله ﴿...إِنَّا لِلّهِ...﴾ به معناي اين است که وجود انسان و آنچه متعلق به اوست، همگي از آن خداوند متعال است که به وجود آورنده و خالق انسان است، پس اوست وجود مستقل و قائم به ذات، و انسان در تمام احوال و افعال خود مستند به اوست، لذا هرگونه تصرفي مستقلا مخصوص اوست و به هر صورت که بخواهد در عالم و در انسان ها تصرف مي کند.[۳] و جمله ﴿...إِلَيْهِ رَاجِعونَ﴾ نيز ناظر به قيامت است، يعني مسير حرکت انسان ها به سوي او براي حساب رسي و پاداش و جزاست.
در نتيجه معناي جمله ﴿...إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ﴾اين است که مبدأ و معاد خداوند تبارک و تعالي است، همه فعل ها و فيض ها داده مستقيم خداست و هيچ چيزي از خود انسان نيست. قرآن کريم از کساني که منطق آنها همين است سخن مي گويد، يکي از آنها حضرت سليمان است. آنگاه که يکي از شاگردان وي در کمتر از چشم بر هم زدني، تخت ملکه سبأ را از يمن به فلسطين آورد، بدون هيچ غروري فرمود: {{قرآن|هذا من فضل ربي[۴]. هم چنين ذوالقرنين که توانست سدّ فلزي عظيمي بسازد که در ارتفاع و قطر چنان محکم بود که نه رفتن بر بالاي آن در توان و استطاعت کسي بود و نه شکافتن آن مقدور کسي بود، باز در اين حال فرمود: ﴿هذا رحمه من ربي﴾[۵]. اين سخن ذوالقرنين و حضرت سليمان همان ﴿...إِنَّا لِلّهِ...﴾ است و چنان چه جمله بعدي يعني: ﴿فإذا جاء وعد ربي...﴾[۶]. ناظر به قيامت باشد، همان ﴿...إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ﴾ است. لذا انسان موحد اصل هويت خود و همه نعمت ها را از آن خداوند قادر و حکيم مي داند.[۷]
در نتيجه آيه خطاب به مؤمنين و کساني که مصيبت ديده اند البته مطلق مصيبت مد نظر است کوچک باشد يا بزرگ فرقي نمي کند؛ بيان مي کند همه چيز از جانب خداست، لذا آرام باشيد، در نتيجه انسان مؤمن و موّحد هرگز زبان به کفر نعمت و ناسپاسي و جزع و فزع نمي گشايد و صبر پيشه کرده و منتظر وعده هاي الهي در جهانِ ديگر است.
حال که معناي آيه روشن شد، بايد گفت جمله ﴿...إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ﴾ ناظر به قيامت است و جهنم را نيز در بر مي گيرد، پس منافاتي بين آيه و خلود در جهنم بعضي از انسان ها نيست.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
۱ـ توحيد در قرآن، عبدالله جوادي آملي.
۲ـ چهل حديث، امام خميني.
۳ـ تفسير تسنيم، ج۷، عبدالله جوادي آملي.
منابع
- ↑ براي اثبات مطلب مي توانيد به کتب فلسفي مثل نهايه الحکمه علامه طباطبايي، يا کتب کلامي مثل الهيات آيت الله سبحاني رجوع کنيد.
- ↑ مرحوم طبرسي، مجمع البيان، المجمع العالي للتقريب بين المذاهب، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۴۷۴.
- ↑ علامه طباطبايي، تفسير الميزان، داراحياء التراث العربي، بيروت، ۱۴۲۷ق، ج۱،ص ۲۹۴.
- ↑ نمل / ۴۰.
- ↑ کهف / ۹۸.
- ↑ کهف / ۹۹.
- ↑ جوادي آملي، عبدالله، تفسير تسنيم، انتشارات اسوه، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش، قم، ج۷، ص۵۸۰.