پیش نویس:جزئیات در مقاتل واقعه کربلا
| این متن یک پیشنویس است که در وضعیت در حال نگارش قرار دارد |
راویان واقعه کربلاء
راویان واقعه کربلاء را در یک دسته بندی کلی می توان به دو دسته معصوم(ع) و غیر معصوم(ع) تقسیم کرد. غیر معصومین فرزندان و اهل بیت و خانواده معصومین و یاران حضرت که شهید نشدند و افرادی در لشکر عمر بن سعد می باشند.[۱]
راویان دسته اول
برخی از روایان دسته اول خود در صحنه کربلاء حاضر بودند و صحنه را مشاهده کردند و نقل نمودند همانند امام سجاد(ع)، امام باقر(ع)[۲]. اما برخی از راویان این دسته در صحنه حضور نداشتند اما به جهت داشتن علم غیب و حاضر بودن تمام وقایع نزد ایشان[۳] اخباری را از واقعه کربلاء نقل کرده اند مثل نقل وقایعی که امام عصر(ع) در زیارت ناحیه مقدسه بیان فرموده اند.[۴]
راویان دسته دوم
راویان غیر معصوم را می توان به سه دسته دانست: دسته اول برخی از فرزندان و اهل بیت امام حسین(ع) که در کربلاء حاضر بودند و صحنه را مشاهده و نقل کرده اند مثل حضرت زینب کبری(س)[۵] و حسن مثنی فرزند امام حسن مجتبی(ع).[۶] برخی دیگر نیز که در صحنه حاضر نبودند، اگر معصوم(ع) باشند سخن ایشان حجت است زیرا علم ما کان و ما یکون نزد ایشان است و تمام جزئیات وقایع عالَم نزد ایشان حاضر هستند.[۷] مثل روایاتی که از تعداد زخم های امام حسین(ع) خبر داده اند.[۸] اما اگر معصوم نباشند با بررسی شرایط راویان و شرایط مورد نیاز دیگر می توان از حجیت کلام ایشان اطمینان حاصل کرد.[۹]
نقل واقعه کربلاء توسط تاریخ نگاران
مبدأ و سر سلسله نقل وقایع کربلاء یا امام معصوم(ع) است و یا غیر معصوم(ع) است. در صورتی که معصوم(ع) باشد یا از معصومینی هستند که در صحنه کربلاء حضور داشته اند همانند نقل های امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) و یا از معصومینی هستند که در صحنه حضور ظاهری نداشتند و با علم امامت از وقایع خبر داده اند مثل نقل هایی که در زیارت ناحیه مقدسه آمده است. در صورتی که مبدأ نقل غیر معصوم(ع) باشد، یا ناقل اول صحنه را مشاهده کرده و محسوسات خود را نقل کرده است و یا واقعه ای را از دور و با فاصله دیده اند و تحلیل شخصی خود را نقل کرده اند یعنی آن چه نقل شده ممکن است مطابق با واقع نبوده و موهوم و خیالی باشد.
اگر تاریخ نگار از معصوم(ع) نقل کرده باشد و شرایط روایت را نیز داشته باشد، می توان به واقعه اطمینان پیدا کرد؛ اگرچه معصوم(ع) در صحنه حضور ظاهری نداشته باشد. زیرا معصوم(ع) حتی در صورت عدم حضور ظاهری احاطه کامل به همه وقایع دارد. اگر تاریخ نگار از غیر معصوم نقل کرده باشد با بررسی شرایط روایت می تواند به صحت و سقم آن دست یافت.
مطالب اندیشه قم
در طول تاريخ و در واقع از زمان اتفاق افتادن اين حادثه تاکنون، هيچ کس در وقوع اين حادثه ترديد نکرده است. چرا که همه کساني که در محرم سال 61 هجري در دشت کربلا و در مقابل لشکر يزيد قرار داشتند به شهادت نرسيدند. علاوه بر امام سجاد ـ عليه السلام ـ که بيمار بود و تقريبا 34[2] سال بعد از واقعه کربلا زنده ماند و همواره وقايع کربلا و شهادت پدر بزرگوارش را روايت مي کرد، حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ ام کلثوم، حسن مثني و بيش از 70 نفر ديگر از اهل بيت امام حسن ـ عليه السلام ـ زنده ماندند و اين حادثه را براي ديگران نقل کردند. و در واقع حماسه کربلا را زنده نگه داشتند. علاوه بر اين افراد بسياري در لشکر عمر سعد بوده اند که خود از راويان واقعه کربلا بوده اند.
از جمله اين افراد مي توان حميد بن مسلم را نام برد.
نقل رخدادهاي عاشورا توسط اين راويان سبب شد همين روايات در کتاب هاي مورخاني که در خصوص حادثه کربلا کتاب نوشتند، انعکاس پيدا کند.
هيچ مورخي را نمي توان پيدا کرد که در اصل وقوع اين حادثه تشکيک کرده باشد. حتي جزئيات واقعه کربلا (با اختلافات اندک) توسط مورخان ثبت و ضبط شده است. شهيد مطهري (ره) مي نويسد: «بايد توجه داشت که تاريخ نهضت ابا عبدالله ـ عليه السلام ـ نسبت به بسياري از فصول تاريخ از تحريف مصون و محفوظ مانده است... جزئيات واقعه بازگويي و ثبت شده است از اين جهت امثال طبري، يعقوبي، شيخ مفيد، ابوالفرج اصفهاني و... جزئيات وقايع را با نقل روات موثق نقل کرده اند».[3]
بنابراين تواتري[4] که در نقل اين حادثه وجود دارد هيچ شکي براي انسان باقي نمي گذارد.
شهيد مطهري (ره) قائل است: «وقتي يک قضيه به صورت تواتر نقل مي شود، ديگر قابل اينکه اغراض افراد در آن دخالت کرده باشد نيست».[5] به عنوان نمونه اگر فردي از چندين نفر بشنود که در شهري به نام مکه خانه کعبه (خانه خدا) وجود دارد، مکاني مقدس که مسلمانان براي زيارت به اين خانه مي روند و همواره از خانه کعبه و صفا و مروه و... سخناني بشنود، آيا هيچ شکي براي او باقي مي ماند در اينکه آيا اين خانه واقعا وجود دارد يا خير؟ اگر کسي در هر يک از رخدادهاي صدر اسلام شک کند ولي در واقعه کربلا (اين حادثه هميشه زنده) نمي تواند شک کند.
در بخشي از سئوال پرسيده ايد ثابت کنيد وقايع تاريخي که وجود دارد راست است؟ در جواب بايد گفت: هيچ کس قائل نيست که همه وقايع تاريخي که وجود دارد و بعضا توسط افراد نقل مي شود، صد در صد صحيح است و هيچ شک و ابهامي در آنها وجود ندارد. شهيد مطهري (ره) که البته در خصوص مورخان بحث مي کند مي نويسد: «مورخ نبايد يک حالت ساده دلي داشته باشد و خيال کند هر چه که در کتب تاريخ گذشته نوشته شده عين حقيقت و واقعيت است».[6] و در جاي ديگري مي نويسد: «بعضي صرفاً ملا سنتي هستند. همين قدر که کتابي و يک نسخه خطي پيدا کنند که مثلا 700 سال قبل نوشته شد، يا در فلان جا چاپ شده، اين ديگر برايشان وحي منزل است. در مقابل عده اي اساسا تاريخ را بي ارزش مي دانند مي گويند انسان هيچ وقت نمي تواند خودش را از تعصبات و جانبداري ها و عقده ها و کينه ها تخليه کند».[7]
شهيد مطهري (ره) هر دوي اين ديدگاهها را رد مي کند و قائل است: نمي شود بشر را متهم کرد که هميشه مطابق منافع خودش وقايع را نقل مي کند. و بعضي وقايع هست که اساسا در يک حدّش دروغ بردار نيست. شما مي بينيد بسياري از قضايا را دو طرف متخاصم نوشته اند امکان تحريف در بعضي قضايا نيست قضايايي که در سطح عموم واقع مي شوند،[8] اصلا امکان تحريف آنها وجود ندارد. يعني قضيه به صورت تواتر نقل مي شود که اصلا قابل اينکه اغراض افراد در آن دخالت کرده باشد نيست.[9]
اما اينکه سئوال کرده ايد چرا دين ما متصل به تاريخ است؟ در تمام دنيا مردم با تاريخ خود زندگي کرده و هويت خود را مديون تاريخ هستند و هيچ ملتي نيست که بدون تاريخ باشد و از گذشته خود بريده باشد، علاوه بر مسائل اجتماعي، علوم و دستآوردهاي تمدني انسان ها نيز به گذشته مربوط است، پيشرفت هاي بشري يک شبه نبوده، بلکه به مرور زمان با انباشت اطلاعات و دست آوردها به تکامل رسيده و آنچه امروز به عنوان اختراعات و صنايع و فنون است بي ترديد از گذشته بنيان گرفته، از اينروي هرگز نمي توان گذشته را انکار و آن را مورد ترديد قرار داد.بخشي از آموزه هاي اسلامي نيز درس هايي هستند که تاريخ آنها را براي ما بيان کرده است به عنوان نمونه مطالبي که در خصوص سيره نبي مکرم اسلام وجود دارد، مطالبي که در خصوص سيره ائمه اطهار ـ عليهم اسلام ـ وجود دارد، از تاريخ گرفته شده لذا دين ما به خاطر ارتباطي که با پيشوايان خويش دارد با تاريخ پيوندي عميق دارد. در روايات و احاديث اسلامي نيز اين مسئله که تاريخ امري شناختني و منبع کسب معرفت و تجربه و دانش است، بارها مورد توجه قرار گرفته است.[10]
اما اينکه گفته ايد چرا هر دليلي مي آوريم از تاريخ است؟ در جواب بايد گفت: براي اثبات يک موضوع ديني از علوم مختلفي استفاده مي شود. علم فقه، کلام، حديث و تاريخ و... از جمله علومي هستند که آگاهي از اين علوم مي تواند افراد را در موضوعات مختلف به حقيقت برساند. در دين اسلام به تاريخ و دانستن وقايع تاريخي توجه خاصي شده است.[11]
قرآن عموما پس از بيان مسائل تاريخي به جنبه عبرت آموزي وقايع اشاره دارد.[12]
قرآن تأکيد دارد که تاريخ گذشتگان يک منبع شناخت و معرفت است و به انسان آگاهي و بينش مي دهد.[13]
شهيد مطهري (ره) مي نويسد: «قرآن به طور صريح و قاطع تاريخ را براي مطالعه عرضه مي دارد. پس تاريخ هم خودش يک منبع براي شناخت است... يعني برويد آثار تاريخي را مطالعه کنيد و بعد ببينيد که زندگي و جامعه بشري چه تحولات تاريخي پيدا کرده است.[14]
البته اين گونه هم نيست که ما همه چيز را از تاريخ گرفته باشيم، بلکه از عرف و اجتماع و آداب و سنني که مردم عمل کرده اند، به صورت عيني به دست ما رسيده است. به علاوه اصل دين، اعتقادات است که بر اساس عقل است و ربطي به مباحث تاريخي ندارد.
از آنچه بيان شد اين نتايج بدست مي آيد:
1. با توجه به نقل مکرر، و زياد واقعه کربلا توسط راويان مختلف هيچ شکي براي کسي در وقوع اين حادثه باقي نمي ماند.
2. هيچ حادثه اي در تاريخ اسلام همانند واقعه کربلا تاريخ مکتوب و صحيح ندارد.
3. هر چند وقوع بعضي از حوادث تاريخي را به صورت صد در صد نمي توان قائل شد امّا مي توان با تجزيه و تحليل به کشف حقايق زيادي از زندگي گذشته انسان ها پرداخت.
4. تاريخ به عنوان يکي از منابع شناخت در اسلام از جايگاه ويژه اي برخوردار است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ مجموعه آثار (فلسفه تاريخ)، شهيد مطهري.
2ـ دانش تاريخ و تاريخ نگاري: حسن حضرتي.
[1]. جمعي از نويسندگان، پيشوايان معصوم(ع) ـ زندگي نامه چهارده معصوم(ع) ـ ، قم انتشارات موسسه در راه حق، چاپ اول، 1381ش، ص242.
[2]. معينيان، محمد حسن، معماهاي زندگاني چهارده معصوم(ع)، قم، انتشارات نبوغ، چاپ اول، 1375ش، ص145.
[3]. مطهري، مرتضي، حماسه حسيني، نشر صدرا، چاپ دوازدهم، 1373ش، ج3، ص252.
[4]. تواتر يعني نقل روايت يا مطلبي توسط راويان زيادي که موجب اطمينان به صدور روايت باشد.
[5]. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار (فلسفه تاريخ)، تهران، نشر صدرا، چاپ سوم، 1386ش، شماره 15، ص121.
[6]. همان، ص123.
[7]. همان، ص35.
[8]. مثل حادثه کربلا.
[9]. همان، ص121.
[10]. اکبري، محمد علي، مقاله «جايگاه علم تاريخ در اسلام» در کتاب دانش تاريخ و تاريخ نگاري اسلامي، قم، بوستان کتاب، 1382ش، ص125.
[11]. نمل / 69.
[12]. يوسف / 111.
[13]. محمد علي اکبري، همان، ص125.
[14]. همان، به نقل از کتاب شناخت شهيد مطهري، ص78.
پانویس
- ↑ «راویان واقعه عاشورا», دانشنامه اسلامی.
- ↑ «راویان واقعه عاشورا», دانشنامه اسلامی.
- ↑ کلینی، «بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع يَعْلَمُونَ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ وَ أَنَّهُ لَا يَخْفَى عَلَيْهِمُ الشَّيْءُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِم»، الكافي( ط- الإسلامية)، 1: 260.
- ↑ ابن مشهدی، المزار الكبير( لابن المشهدي)، 496.
- ↑ ابن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، 81 و 82.
- ↑ قمی، منتهی الآمال، 1: 575.
- ↑ کلینی، «بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع يَعْلَمُونَ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ وَ أَنَّهُ لَا يَخْفَى عَلَيْهِمُ الشَّيْءُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِم»، الكافي( ط- الإسلامية)، 1: 260.
- ↑ شیخ طوسی، الأمالي( للطوسي)، 677.
- ↑ هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، 4: 35 و 36.
منابع
- دانشنامه اسلامی (۱۴۰۴). «راویان وقعه عاشوراء». wiki.ahlolbait.com. دریافتشده در ۲۸ فروردین ۱۴۰۴.
- قمی، شیخ عباس (۱۳۷۹). منتهى الآمال. قم: دليل ما.
- ابن مشهدی، محمد بن حعفر (۱۴۱۹). المزار الكبير( لابن المشهدي). به کوشش جواد قیومی اصفهانی. قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم.
- طوسی، محمد بن حسن (۱۴۱۴). الأمالي( للطوسي). به کوشش مؤسسة البعثة. قم: دار الثقافة.
- ابن طاووس، علی بن موسی (۱۴۲۷). اللهوف علی قتلی الطفوف. تهران: جهان.
- هاشمی شاهرودی، محمود (۱۳۸۲). فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام. قم: مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامی بر مذهب اهل بيت (عليهم السلام).
