پیش نویس:امام سجاد علیهالسلام پس از رویداد کربلا
امام سجاد(ع) چگونه پس از شهادت امام حسین(ع) در شرایط اسارت و بحرانهای پیش رو، مدیریت بحران نمودند؟
امام سجاد(ع) در حادثه عاشوراي سال 61 (ه.ق)حدوداً 23 سال سن داشته[1] و داراي همسر و فرزنداني بوده است. تمام قضاياي تاريخ و وقايع شهر مدينه و حركت امام حسين و پيش از آن صلح امام حسن ـ عليه السّلام ـ و برخورد معاويه با شيعيان همه براي آن حضرت شناخته شده است. در جمع كاروان امام كه از مدينه به سوي مكه رهسپار شد حضور داشت و در حضور امام از مكه به سوي كوفه حركت ميكند و در مسير راه و در منازل مختلف با افراد مختلف ملاقات ميكند.[2] و خطبههاي فراواني ايراد فرموده[3] و اهداف و غايت قيام را نيز تبيين وظايف اهلبيت پس از شهادت خود را ترسيم و صريحاً فرمود فرزندم علي پس از من امام واجب الاطاعه است به اهلبيت خود فرمود كه از او اطاعت كنيد.[4] امام در آخرين لحظهها تمام آنچه را كه براي امامت نياز است براي امام سجاد ـ عليه السّلام ـ سپرد. بنابراين راهي كه امام حسين ـ عليه السّلام ـ با درايت كامل آغاز كرد و مديريت نمود، راه پايدار و مستمر بود كه امام سجاد ـ عليه السّلام ـ بايد آن را ادامه بدهد. اين قضيه از ابتداي راه روشن بود و امام سجاد ـ عليه السّلام ـ براي استمرار و رهبري نهضت بزرگ كاملاً آماده بود و از قبل برنامههايي كه پدر بزرگوارش ترتيب داده بود همه را ميشناخت و مو به مو اجرا ميكرد، در تأسيس نهضت عاشورا مديريت بسيار قوي از سوي امام حسين اعمال شد بگونهاي كه تعداد سپاه امام و اعضاي آن همه افراد خاص بودند، اخلاصي كه امام در راه خدا داشت اين اخلاص با مديريت امام در تك تك اعضاي سپاه امام از كودك تا پيرترين عضو مشاهده ميشود، اين يك مديريت معنوي بينظير است، اخلاصي كه امام دارد، حبيب دارد و سرباز خردسال امام نيز دارد[5] و با بيزباني اين اخلاص متجلي ميشود، نظمي كه در نهضت عاشورا و اداره اين نهضت ديده ميشود با انسجام و وحدت در كمتر مجموعهاي يافت ميشود و همين نظم در مديريت بود كه گروه اندك با سپاه عظيم وقتي روبرو شدند خود را نباختند، استواري و ايمان راسخ در تك تك اعضاي سپاه امام واقعاً بينظير و يك الگوي كامل براي نهضتهاي الهي و اسلامي است. سپاه دشمن از وضع امام و روحيه آن حضرت در روز عاشورا وقتي كه تنها مانده بود چنين گزارش ميدهند: هرگز او را با تنهايياش شكست پذير نديديم با اينكه تمام يارانش در خون غلتيده بودند[6] هر چه بلا بيشتر ميشد چهرهاش نورانيتر ميشد وقتي شب عاشورا امام با تك تك ياران خود صحبت كرد و فرمود شما آزاد هستيد برويد، زهير بن قين برخاست و عرض كرد اگر هزار مرتبه زنده شوم و مرا در دفاع از تو و در راه هدف تو قطعه قطعه كنند دست از ياري تو برنميدارم. همين زهير چند روز پيش از اين دوست نداشت در مجاورت خيام امام خيمه بزند و از آن حضرت دوري ميكرد اما درايت و مديريت امام از همان زهير بن قين مردي ساخته كه چنين عاشقانه در راه او اظهار محبت ميكند، شيخ مفيد مينويسد: همه ياران آن حضرت چنين گفتند[7] امام زين العابدين ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: در اين شب (عاشورا) من مريض بودم عمهام زينب از من پرستاري ميكرد پدرم در گوشهاي نشسته بود و شمشير خود را اصلاح و اين شعر را زمزمه ميكرد: ياد هر اف لك من خليل كم لك بالاشراق والاصيل (اي روزگار دوستيت پايدار نيست با دوست غير دشمنيت هيچ گار نيست) من منظور پدرم را متوجه شدم بغض دلم را گرفت اما ساكت شدم ولي عمهام زينب بيقراري نمود پدرم او را دلداري و توصيه به صبر نمود.[8] امام خواهران و ساير اعضاي اهلبيت را به صبر و استقامت و شجاعت و تحمل مصائب سفارش نمود[9] پس از اين توصيه هيچ يك از آنها بيتابي نكردند و عمل دون شأن از آنها ديده نشد[10]. از حر بن رياحي كه فرمانده اولين دسته از سپاه كوفه بود كه براي دستگيري امام مأموريت داشت، مديريت و برخورد شايسته امام، او را به انديشه واداشت، امام با رفتار خود كه از دشمن با گشاده رويي و با آب پذيرايي كرد و سعي نمود آنها را به راه روشن هدايت نمايد، حر پس از تفكر به خيل كاروان امام پيوست. بنابراين نقش مديريت در نهضت عاشورا و تأسيس آن مكتب بينظير، كاملاً برجسته است، مديريت امام مجموعهاي منسجم و همدل و هماهنگ بوجود آورد كه اساس يك نهضت است. همه در پيروي از پيشواي خود يك دل بودند و همه پيمان جان بسته بودند كه با همان هدف تا پاي جان از او دفاع كننإ يكي از ياران امام سينه خود را سپر امام كرد تا امام نماز را بپا دارد. مديريت امام انسانساز بود و نهضت عاشورا بر پايه اين مديريت تأسيس شد. مديريت در هر مجموعه ، امنيت و آرامش را بسيار سهل و ممکن مي نمايد تا موقع بحران وقتي بحران در جامعه،انديشه،ويا به گروهي که طرفدار انديشه خاص مي باشند، حاکم شد. براي برون رفت ازاين بحران مديري بسيار کار آزموده مي طلبد تا از اين شرايط به سلامت عبور کرد؛ خصوصاً مجموعه اي گرفتار بحران جمعي باشند که حامل پيام بزرگي براي تمام انسانها هستند، درست مثل پيامبران الهي که وظيفه اي بسيار خطير از طرف خداوند عهده دار بودند. پيام آوران کربلا براي انسانها، پيام آزادي از قيد طواغيت و فراعين، و پيام عزت و آزادگي، و پيام شهادت با عزت در مقابل زندگي ذلت و خفت بار، وپيام پيروزي خون بر شمشير را آوردند، در بحراني ترين لحظه ها اين پيامها به بهترين ورساترين فريادها بر گوش تمام اهل تاريخ طنين انداز شد، و صداي کيست مرا ياري کند؟ را آزادگان و شرافتمندان تاريخ انسانيت لبيک گفته وخواهند گفت؛ وبدين سبب هرگز هيچ زور و سلطه اي را از مستکبران پذيرا نخواهند شد! اما امام سجاد ـ عليه السّلام ـ و عمه اش زينب ـ سلام الله عليها ـ و اهل بيت امام حسين- عليه السلام- در بحران بي نظير تاريخ بشريت اين پيام ها را به انسانيت رسانده اند . مديريت چنين بحراني با درايتي امکان پذير است که صبر و سعه صدر و شجاعت پيامبران بزرگ الهي چون نوح، ابراهيم، ايوب، موسي، عيسي و محمد و... ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ در او متجلي ونمايان باشد، امام سجادـ عليه السّلام ـ به راستي وارث انبياي الهي است که دين الهي را از بحراني ترين لحظه هاي تاريخ به سلامت گذراند وحيات انسانيت و انسان را که رمز قيام عاشورا بود به قلب و دل و انسان ها پيوند داد و براي هميشه تاريخ زنده ماند. بدون ترديد اگر مديري همچون امام سجاد-عليه اسلام-پس از شهادت امام حسين ـ عليه السّلام ـ وجود نداشت طغيان گران و مستکبران پيروز تاريخ بودند و هيچ کس در مقابل ظلم و ستم فرعونهاي زمانه قدرت نفس کشيدن نداشت، امام حسين ـ عليه السّلام ـ با فدا کردن خود اين درس را در مدرسه عاشورا به امام سجاد ـ عليه السّلام ـتدريس کرد و ايشان هم در مدرسه السياره اسارت کوفه و شام در مقابل فرعون زمانش با شجاعت به همگان آموخت و بدون کوچکترين واهمه آنها را به قبول شکست وادار کرد. و از اين روي بود که انسانيت آموخت که مقاومت و ايستادگي در برابر مستکبران براي مظلوم پيروزي و براي ظالم خفت و خواري در پي دارد. امام علي بن الحسين ـ عليه السّلام ـ مشهور به زين العابدين و سجاد، با انواع بحرانها و تدابير از نزديك آشنايي داشت و با مشكلات بسياري كه در دوره حياتش با جد و عمو و پدرش ـ عليهم السّلام ـ براي جامعه اسلام بوجود آمد همه را از نزديك ميشناخت و با جريانهاي سياسي و اجتماعي مدينه و كوفه و جهان اسلام آشنا بود. 1. امام سجاد ـ عليه السّلام ـ و استمرار مديريت در شرايط بحران امام حسين ـ عليه السّلام ـ براي ادامه نهضت خود چنانكه در تأسيس، مديريت شايستهاي اعمال كرد ضروري است كه براي استمرار و پايداري و انتقال آثار و حفظ آنها و تبيين و بازگو كردن بدون تحريف آن نياز به مديري است كه در شرايط بحراني پس از تأسيس آن را صيانت و اداره كند و از آن پاسداري نمايد مديري كه مؤسس نهضت بود شخصيتي چون امام حسين تربيت يافته پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ بود مديري كه بتواند از بحرانيترين شرايط نهضت را عبور دهد و با حفظ شعارها و پيامهاي آن به آيندگان منتقل كند چه ويژگيهايي بايد داشته باشد؟ 1. 1. ويژگيهاي امام سجاد ـ عليه السّلام ـ و كاركرد آن در مديريت بحران مدير هر مجموعه و هر انديشهاي بايستي ويژگيهاي ممتاز داشته باشد تا مجموعه را به هدف غايي و عالي با بهترين روشها هدايت كند. امام سجاد ـ عليه السّلام ـ با درايتي كه از خود در نهضت عاشورا و پس از آن نشان داده روشن كننده شخصيت ممتاز آن حضرت است، حضور امام سجاد در كربلا داراي پيام است به اين جهت كه امام و تنها معصوم پس از امام حسين و كسي كه بايد نهضت عاشورا به دست او به ثمر و نتيجه برسد در اين مجموعه باشد، چنانكه خواهران امام بعنوان اعضاي اردوي مرحله بعد بودند در اين مجموعه حضور داشتند. چون در نهضت امام حسين دو گروه با دو وظيفه خاص نقش آفريدند. 1. گروه اول (امام و ياران شهيدش) اين گروه تأسيس نهضت عاشورا را به عهده داشتند آنها با خون سرخ خود اسلام ناب محمدي ـ صلّي الله عليه و آله ـ را از اسلام غير ناب كه سازشكاران و قدرت طلبان و خلفاي اموي و عباسي و... مدعي آن بودند متمايز كردند و با رنگ سرخ خون حق را از باطل جدا كردند. [1] . همان، ص 13. [2] . محمد صادق نجمي، سخنان حسين بن علي ـ عليه السّلام ـ از مدينه تا كربلا، ص 32. [3] . ر. ك: همان كتاب (نجمي). [4] . فيض الاسلام، خاتون دوسرا، ص 223. [5] . وقتي عبداله بن حسن كودك خردسال را ميبيند عمويش تنها مانده از خيام به سوي عمو ميرود تا از او دفاع كند، در همانجا شهيد شده. ابي مخنف، مقتل، ص 249، ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبين، ص 58 (طبع نجف). [6] . مفيد، همان، ص 111. [7] . همان، ص 93. [8] . همان، ص 94. [9] . بلاذري انساب الاشراف، ج 3، ص 185 و ابن طاوس ، ص 91. [10] . شيخ مفيد، همان، ص 94. @#@ 2. گروه دوم: امام سجاد و اهلبيت (بقاياي كاروان حسيني) وظيفه و نقش گروه اول با مديريت امام حسين ـ عليه السّلام ـ از مدينه شروع شد و تا شهادت امام حسين، عصر عاشورا بود. آنها نقش تأسيسي داشتند. وظيفه و نقش گروه دوم با مديريت امام زين العابدين ـ عليه السّلام ـ پس از شهادت امام حسين آغاز ميشود. اين دوره بسيار حساس و سخت و در طول تاريخ اسلام دورهاي بسيار پرآشوب و مشقت بار براي پيروان اهلبيت بوده است. اوضاع اجتماعي بسيار آشفته و آشوب زده اوضاع سياسي نيز در بحران كامل قرار دارد چون در رأس امور فردي نالايق و ناشايسته مثل يزيد قرار گرفته است. انواع منكرات در جوامع اسلامي و شهرهاي اسلامي به تقليد از بني اميه رواج يافته.[1] و دين اسلام با تمام دسيسهها از درون و از بيرون مورد تهاجم قرار گرفته اگر به وقايع تاريخي اين دوره اشراف داشته باشيم به حاكميت بحران به سراسر جغرافياي جهان اسلام واقف ميشويم ابوالفرج اصفهاني به گوشههايي از انحرافات اجتماعي اين دوره اشاره ميكند[2] و مسعودي به فسق و فجور دوره حكومت يزيد تصريح ميكند.[3] مديري كه بايد از اين بحرانهاي سخت نهضتي تازه تأسيس را به سلامت عبور بدهد، امام زين العابدين است كه داراي ويژگيهاي ذيل است: 1. در متن نهضت قرار دارد و در واقعه كربلا حاضر است و از نزديك شاهد وقايع پيدايش نهضت الهي است. 2. مقبوليت عمومي دارد، همه امت اسلام او را قبول دارند و بدين جهت آن حضرت را القابي نظير: العدل، امام الامه، قدوه الزاهدين، سيد المتقين، الامين و... لقب دادهاند دكتر شهيدي معتقد است اين القاب را مردم به آن حضرت دادهاند، افرادي كه نه شيعه بودند و نه به مقام عصمت و امامت آن حضرت عقيده داشتند، بلكه به خاطر بروز صفاتي عالي از آن حضرت و بر اساس اعتقاد قلبي خود كه به شخصيت حضرت در آنها بوجود آمده بود ميدادند. هر يك از اين لقبها نشان دهنده مرتبهاي از كمال نفس و درجاتي از ايمان و اخلاص آن حضرت و اعتماد مردم به آن حضرت بود.[4] محمد ابن سعد درباره امام سجاد ـ عليه السّلام ـ مينويسد: علي بن الحسين عالي مرتبه و پرهيزگارترين و بلندمرتبهترين فردي است كه از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ روايت ميكند ... »[5] زُهري (او يكي از دانشمندان بزرگ اهل سنت است كه معاصر امام سجاد بود) گفته علي بن الحسين فقيهترين و داناترين فرد روزگار است[6] و بيش از همه بر گردن من حق و منت دارد.[7]. 3. عابد و زاهدي بينظير در عصر خود كه تمام علماي اسلام به اين ويژگي آن حضرت اعتراف و در برابر آن حضرت خاضع و خاشعند.[8] 4. اعلميت (دانايي و علم) امام سجاد ـ عليه السّلام ـ براي دوست و دشمن اثبات شده است و هيچ كس منكر فضايل علمي حضرت نيست. 5. جميع اوصاف و ويژگيهايي كه رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ و جانشينان راستين آن حضرت داشتند در آن حضرت به زيباترين و نيكوترين صورتها نمايان بود، و همين تجلي اوصاف بود كه مقبوليت عمومي و هيبتي خاص از حضرت ظاهر مينمود، وقتي مسلم بن عقبه حضرت را احضار كرد و به سبب خشمي كه از او و خاندانش در دل داشت قصد كشتن حضرت را كرد. وقتي امام سجاد ـ عليه السّلام ـ وارد شد، مسلم با ديدن امام به لرزه افتاد و در مقابل امام از جاي خود برخاست و با احترام امام را در كنارش جاي داد.[9] شكوه امام در حج عبدالملك را به حيرت واداشت و او با قصد تحقير پرسيد او كيست؟ فرزدق او را با زيباترين سرودهاش معرفي كرد[10] بنابراين امام سجاد ـ عليه السّلام ـ از نظر شايستگي، بديل امام حسين ـ عليه السّلام ـ بود و از آن جهت كه مقبوليت عمومي و بينظير در ميان امت اسلام داشت تجلي سيره نبوي نيز در او بسيار برجسته است پس شايستگي و منزلت رفيع اجتماعي، آن حضرت سيماي پيامبر اسلام را حيا كرد و نفاق بني اميه و جبهه مقابل نهضت عاشورا، كه يكي از اهداف قيام امام حسين ـ عليه السّلام ـ بود را روشن كرد و بر همه، حتي اهل شام و آيندگان تاريخ روشن شد كه اسلام ناب در جانب مكتب عاشورا است.[11] از اين روي يكي از بحرانهاي مهم تاريخ اسلام در اين مقطع با شخصيت و ويژگيهاي امام زين العابدين ـ عليه السّلام ـ مديريت شد. پس در مديريت بحران وجود شخصيت برجسته براي گذر از وضع بحراني يكي از درسهايي است كه از نهضت عاشورا و سيره امام سجاد ميتوان درس گرفت. پس از برشمردن ويژگيهاي فردي امام سجاد ـ عليه السّلام ـ و نقش آن در مديريت بحران به بحرانهايي كه آن حضرت در انجام مأموريت خود با آن مواجه شد و از آنها برون رفت اشاره ميكنيم: 2. بحرانها و مديريت امام سجاد ـ عليه السّلام ـ 1. 2. بحران اسارت اهلبيت بحران اسارت اهلبيت كه ناشي از فقدان امام حسين ـ عليه السّلام ـ بود خلاء پناهگاه عواطف و امنيت روحي را آسيب پذير ميكند، ديدن اين صحنه از نظر عاطفي براي مجموعه تحت مديريت امام سجاد ـ عليه السّلام ـ بسيار غم انگيز بود. چون وجود پدر و عموي قهرمان و همسر، مايه امن و آسايش كودكان و زنان، عضو اين مجموعه بود كه پس از فقدان عزيزان، به شدت متأثر و دردمند بودند، طبيعي است كه اظهار عواطف و احساسات در مقابل اين تراژدي بي نظير تاريخ بايد عظيم باشد، مجموعهاي كه ساعتي پيش، پدر داشتند عمو و برادر و همسر داشتند ولي در فاصله اندكي همه را يكجا از دست دادند. و با دشمني مواجه هستند كه بسيار سفاك و بيرحم است، غارتگر و چونان درندگان، وحشي به خيمه هاي اهلبيت هجوم ميبرند،[12] امام در اين حال مبتلا به تب شديد است، كه پناه اهل حرم بود، عمهاش زينب نگران حال اوست. در هر صورت نهضت با اين وصف وارد مرحله جديد و حساس شده و به تدريج امام سجاد ـ عليه السّلام ـ بايد وظايف و نقش خويش را در حفظ نهضت كربلا ايفا كند، نشر پيام امام حسين در مسير حركت با سخنرانيهاي حضرت زينب كه با درايت امام سجاد ـ عليه السّلام ـ آغاز شد اين بانوي قهرمان در اين بحران حامي بزرگ امام سجاد بود و نقش مهمي در گذر از بحران ايفا كرد. (نقش زن در رفع بحران) چون جان امام هنوز در معرض خطر جدي بود.[13] از اين روي حضرت زينب ـ عليها السلام ـ سرپرست كاروان اهلبيت (امام حسين ـ عليه السّلام ـ شب عاشورا دست او را گرفت و در پيش امام سجاد نشاند و با اين رمز همراهي آن دو را روشن كرد). امام سجاد در برابر ابن زياد در كوفه با دلايل و براهين قرآني در مقام دفاع از خون شهداي كربلا برآمد[14] و به قرآن استناد ميكرد و با اين شيوه منطق دفاع را تبيين مينمود، خطاب به ابن زياد فرمود: مرا از كشتن ميترساني نميداني كه كشته شدن شعار ما و شهادت كرامت ماست؟ در كوفه امام سجاد ـ عليه السّلام ـ خطبهاي قراء ايراد كرد و خود را معرفي نمود و از آنچه در كربلا گذشته بود به مردم كوفه خبر داد، چون در كوفه علاوه بر اينكه عدّهاي طرفدار امويان بودند شيعيان نيز حضور داشتند، امام در اين خطبه از چهره عدّهاي كه نفاق داشتند پرده برداشت و آنها را به بيوفايي و حيلهگيري محكوم كرد كه عهد شكستند (البته شيعيان امام حسين در كوفه فراوان بودند و وفادار به اهلبيت) در اين سخنراني امام به مرثيه سرايي و ذكر مصيبت پرداخت و با اين راه برد عواطف مردم را نسبت به مكتب عاشورا پيوند داد و با روح مردم عجين كرد تا حيات ابدي و پيوند ناگسستني به آن بدهد (انتقال بعد حماسي عاشورا به متن جامعه) اين حركت امام شورش عليه خط نفاق را در كوفه زمينه سازي كرد و اولين قيام به زودي توسط، عبداله بن عفيف ازدي كه از ياران امير مؤمنان و شيعيان مخلص بود صورت گرفت، كوفه مرحلهناآرامي و اعتراض خود را آغاز كرد.[15] اسيران از كوفه به سوي شام پايتخت امويان در حركت بود تدابير مأموران بر اين بود كه مسير حركت اسيران از شهرها نباشد. امام سجاد شهر شام را از بحراني ترين و سخت ترين دوران حيات خود ميشمارد كه بر آن حضرت بسيار سخت و طاقت فرسا بود اما با درايت و شايستگي توانست پيام نهضت را از اين شهر به فراتر از مرزهاي جهان اسلام برساند[16] و از ارزشهايي كه امام حسين ـ عليه السّلام ـ در پي آنها بود به خوبي دفاع و حقانيت مكتب اهلبيت را اثبات كند، در برخود و تدابير امام زين العابدين ـ عليه السّلام ـ يزيد بسيار منفعل شد و شكست خود را دريافت و تحقير شد در ابتداي ورود كه سرهاي شهدا در برابر يزيد قرار گرفت، يزيد با سرودن اشعاري اظهار خرسندي كرد امام سجاد ـ عليه السّلام ـ با استناد به آيات قرآن[17] شادي يزيد را برهم زد، در شام نيز امام بيشتر در مقابل كارهاي يزيد به قرآن استناد ميكرد و با اين استدلال رفتار او را در بين اهل شام برخلاف قرآن معرفي و مشروعيت و ادعاي خويشاوندي او با پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را كه سالها تبليغ كرده بودند پوچ و بي اساس نمود، و ريشههاي خلافت امويان را به لرزه انداخت، موضعي كه امام و همراهان (عمهها و خواهران) در كوفه داشتند، با موضع آنها در شام متفاوت است، اهلبيت سوابق مسلماني امويان و خاندان ابوسفيان و مقابلهآنها با پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را به مردم تبيين ميكنند (اين درس را بايد از امام بگيريم كه براي تفهيم شرايط حاضر آگاهي كافي از گذشته داشته باشيم) اين رويكرد امام ـ عليه السّلام ـ دقيقاً در راستاي قيام امام و نهضت بزرگ امام حسين ـ عليه السّلام ـ است. [1] . مسعودي، مروج الذهب (ترجمه)، ج 2، ص 71،اصحاب و عمال يزيد نيز از فسق او پيروي ميكردند در ايام وي غنا (موسيقي لهوي) در مكه و مدينه رواج يافت و مردم آشكارا شرابخوارگي كردند... ، ص 72 ، 73. [2] . ابوالفرج اصفهاني، الاغاني، ج 8، ص 209. [3] . مسعودي، همان، ص 70 ـ 73. [4] . دكتر سيد جعفر شهيدي، زندگاني علي بن الحسين، ص 8. [5] . ابن سعد طبقات، ج 5، ص 222. [6] . همان، ج 5، ص 214. [7] . ابن عنبه، عمده المطالب، ص 193. [8] . ابن سعد، همان، ج 5، ابونعيم اصفهاني، حليه الاولياء، ج 3، ص 134 ـ 136. [9] . مسعودي، همان، ص 74. [10] . ر. ك: اربلي، كشف الغمه، ج 2، ص 92 ـ 93. [11] . چنانكه امام حسين ـ عليه السّلام ـ در شب عاشورا خود با تلاوت اين آيه از قرآن: ... ما كان الله ليذر المؤمنين... حتي يميز الخبيث من الطيب ، (آل عمران / 3)، به وجه تمايز مكتب خود با دشمن اشاره ميكند. [12] . مفيد همان، ص 112. [13] . ابن اثير كامل،ج 4،ص 79 و طبري تاريخ، ج 7، ص 367 در كربلا و در كوفه قصد جدي به كشتن امام، جان امام را در معرض مخاطره قرار داده بود. [14] . ابي مخنف، (وقعه الطف)، مقتل (يوسفي غروي)، ص 262. [15] . ابن طاووس، الملهوف،ص 199 ـ 207. [16] . سيد ابن طاوس، همان، ص 231، هنگام حضور اسيران در كاخ يزيد، سفير روم در مجلس يزيد حاضر بود برخورد يزيد با فرزند پيامبر را سرزنش نمود و به حقانيت مكتب اهلبيت پي برد، ص 224. [17] . (.. لا تفرحوا .. والله لا يحب كل فحتال فخور...»، حديد 22 ـ23. @#@ كه بين اسلام نبوي و اسلام اموي (آمريكايي) تمايز ايجاد كند تا تحريفات بعنوان اسلام ناب معرفي نشود (از اين مديريت دقيق امام اين درس را بايد گرفت كه مكتب عاشورا را از تحريفات بايد جدا كرد، همانطور كه امام حسين ـ عليه السّلام ـ در مقابل تحريفات بني اميه قيام كرد) امام ـ عليه السّلام ـ در كاخ يزيد چنان موضع و تدبيري از خود نشان داد كه يزيد برخورد عبيدالله با اسيران را ناشايست دانست و او را تقبيح كرد، اين پيروزي بزرگ براي كاروان اهلبيت بود. امام سجاد ـ عليه السّلام ـ در منبر مسجد دمشق سخنراني كرد و فضايل اهلبيت پيامبر را تبيين و جو مسموم دمشق را كه سالها معاويه و امويان ايجاد كرده بودند تغيير داد. يزيد براي فرونشاندن موج گفتار امام به موذن دستور اذان داد، امام ساكت شد تا موذن به نام پيامبر رسيد، حضرت پرسيد اي يزيد آيا محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ جدّتو است يا جد من؟... اگر جد من است چرا پدر مرا كشتي، مردم حاضر در مسجد با شنيدن اين كلام امام به شيون و ناله سردادند! در حالي كه همين مردم بر اثر تبليغات يزيد بر اين باور بودند، كه اينها خارجي و دشمن ديناند! اين گونه بود كه امام اين بحران بزرگ را با مديريتي بينظير به بهترين شيوه به سود نهضت هدايت كرد،به نحوي كه زبان منتقدين به يزيد گشوده شد، و يزيد ابن زياد را لعنت و تمام حوادث را به او نسبت داد.[1] اين مرحله ديگري از شكست او و پيروزي امام سجاد بود. امام سجاد در دوره اسارت ابراز احساسات و عواطف خواهران و عمهها و ساير اعضاي اهلبيت را محدود و ممنوع نكرد بلكه بر اساس توصيه پدرش از اين گزينه نيز در ابلاغ پيام و و ايفاي نقش استفاده كرد و عواطف مردم را بر عليه حكومت امويان و ... برانگيخت و روي همين اصل بود كه قيامهاي بزرگي از ميان مردم بر عليه حكومتهاي اموي و عباسي شكل ميگرفت و در اكثر اين پيامها شعارهاي امام حسين ـ عليه السّلام ـ نمود داشت مثلاً در قيام زيد فرزند امام سجاد ـ عليه السّلام ـ يكي از برجستهترين شعارها عنصر امر به معروف و نهي از منكر و قيام به حق و تأكيد به سيره نبوي خود را نشان ميدهد.[2] در تمام قيامها الهام از قيام امام حسين با ريشههاي عاشورايي به وضوح ديده ميشود، امام زين العابدين با مديريت مقتدرانه خود نهضت عاشوراي امام را با ويژگيهايش ابديت و جاودانگي داد. 2. 2. بحرانهاي پس از اسارت جامعه اسلامي گرفتار داغ و اندوه فراموش ناشدني گرديد و اهلبيت پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ به مصيبت و درد جانكاه و دلخراش مبتلا شدند. امام سجاد ـ عليه السّلام ـ 34 سال امامت[3] داشت كه همه اين دوره را گريان و از درد جانكاه اين ضايعه سنگين محزون بود[4] حزن امام به نوعي واكنش دروني در برابر اين مصيبت بود كه حامل پيام عاشورا و احياء و حفظ نهضت بود. اهلبيت امام كه از كربلا برگشتند هر يك با رويكردهاي مختلف در حفظ ارزشهاي نهضت عاشورا كوشيدند، همسران امام دختران امام مثل سكينه كه مراثي بلندي در رثاي امام ميسرود و شاعران را در سرودن اشعار اهلبيت تشويق ميكرد، امام سجاد ـ عليه السّلام ـ نيز در اوضاع اجتماعي و سياسي آشفته از اين گزينه نيز سود جست.[5] پس از مراجعت امام به مدينه بحرانهاي متعددي در اين شهر به وجود آمد و امام در اين شرايط مجبور بود به نوعي موضعگيري كند تا اساس دين كه پس از اين با نهضت عاشورا آميخته بود، محفوظ بماند، شورشهاي سياسي و قيامهاي اجتماعي در مدينه آغاز شد و امام پس از مراجعت به مدينه به طور رسمي براي شهداي كربلا عزاداري نمود[6] و مردم مدينه در كنار بني هاشم در فراق شهيدان كربلا گريسته و نوحه سرايي كردند، با اين روش پيوند روح نهضت با روح جامعه محقق شد و در مدينه با بروز قيامهاي پي در پي خود را نشن داد كه بر عليه حكومت انجام ميگرفت بزرگترين قيام مدينه قيام عبدالله بن حنظله بود كه توسط ابن عقبه (مسرف) به خاك و خون كشيده شد. در اين زمان حكومت يزيد گرفتار بحران فراگير بود و امام با نشان دادن سيره صحيح پيامبر اسلام به مردم تنها مدافع حقيقي اسلام بود موضع ديگري كه در اين بحرانها از امام مشاهده ميشود بهره گيري از دعا در تبيين جايگاه اهلبيت است كه با هدف، حفظ نهضت و اسلام ناب، امام از اين ابزار بهره ميجويد كه حاصل آن امروز مجموعهاي بينظير بنام صحيفه سجاديه بر جاي مانده و بر غناي معارف مكتب اهلبيت ميافزايد. امام سجاد ـ عليه السّلام ـ ياران انگشت شماري دارد كه براي آنها از نهضت امام حسين و اهميت آن ميگويد، در اين دوره خانه كعبه در آتش سوخت و ابن زبير بر عليه حكومت اموي قيام كرد، مختار قيام كرد و به امام نيز نامه نوشت امام ـ عليه السّلام ـ سرانجام قيام مختار و ابن زبير و همه را ميديد لذا هيچ عكس العملي از خود در قبال قيامهاي مختلف نشان نداد. پس از سال 64 تا 75 حجاز و شام در محنت كامل و آشوب و خونريزي قرار داشتند امام با روش و شيوه دعا و با فعاليتهاي اجتماعي در صدد احياي سنت رسول خداست.[7] قاتلان امام حسين ـ عليه السّلام ـ ابن زياد و يزيد و... همه بزودي طعم تلخ انتقام را چشيدند و مردم كوفه نيز گرفتار حكومت حجاج شدند، دوستان علي و شيعيان و صحابه راستين را هر جا مييافت به قتل ميرساند، او در يكي از خطبههاي خود گفت مرگ بر اين مردم چرا گرد قصر عبدالملك را طواف نميكنند (به زائران حرم رسول خدا اين جمله را گفت) مگر نميدانند خليفه هر شخص بهتر از رسول اوست[8] بدين ترتيب دوره امام سجاد ـ عليه السّلام ـ بحرانيترين دوره اسلام است كه حاكماني چون يزيد، مروان، عبدالملك و وليد و سليمان حكومت راندند، هيچ يك از آنها از فضل و انسانيت اندك بهره نداشتند پستترين عرب بودند، بدعتهاي فراواني در دوره آنها بر جامعه اسلامي تحميل شد، خنياگري و ترويج لهو و لعب و انواع مفاسد توسط حاكمان اموي، اسلام را در معرض انحرافي ديگر قرار داد.[9] امام علي بن الحسين نيمه دوم زندگاني خود را در چنين محيط كه اندكي از وصف آن گفته شد، گذرانده است، محيطي از يك سو زير مراقبت مأموران شام و مواظبت بر آن كه مبادا از آل علي و خاندان او نامي به نيكي برده شود و چنان در اين كار سخت ميگرفتند كه مردم ميكوشيدند خود را از چشم آنان دور نگاه دارند. مبادا متهم شوند تا آنجا كه امام ميفرمايد: در مكه و مدينه بيست نفر نيست كه ما را دوست بدارد[10] امام در صحيفه با بيزاري از كردار و گفتار زشت مردم آن روز و پناه بردن به خدا از آنچه ميبيند و ميشنود و راه درست را در پرتو تربيت دين و قرآن و پاكيزه ساختن جانها از آلايش ميداند. و ستم را مورد نكوهش قرار ميدهد و بر پيامبر و اهلبيت آن حضرت در تمام دعاها مكرراً درود ميفرستد.[11] و سيره و منش امام سجاد ـ عليه السّلام ـ درباره اهل و عيال خود وخادمان يكي از روشهايي است كه آن حضرت براي حفظ آداب و ارزشهاي اسلامي بكار بسته، غلامان و كنيزان زياد ميخريد و آنها را تربيت مينمود و آزاد ميساخت و يكي از همين غلامان نقل ميكند به مولايم علي بن حسين گفتم گريه و زاري شما تمام شدني نيست؟ حضرت فرمود واي بر تو يعقوب براي تنها گمشده خود بقدري گريست من چگونه بر تمام عزيزانم كه در يك روز كشته شدند گريه نكنم[12] تربيت فرزندان شايسته و نخبگان خاص جهت حفظ دست آوردهاي نهضت از سيره امام روشن است. بدين سان امام در بحرانهاي بي نظيري قرار گرفت و با روشهاي عالي توانست دوره محنت و رنج بينظير را سپري كند و نهضت عاشورا و دست آوردهاي آن را به نسلهاي بعد از خود بسپارد و پس از آن حضرت فرزندش امام باقر ـ عليه السّلام ـ با فرصت مناسبتر از آن حضرت با محوريت بيشتر اين انديشه را وسعت داد. از اين روي هر چه از زمان آن فاصله گرفته، مجالس عزاداري امام با رونق بي نظير در افزون بوده و بهترين احياگر ارزشهاي اسلامي شده است تا جايي كه نهضت عاشورا، نهضتي است كه غير مسلمانان، براي رهايي از يوغ استعمار از آن الگو ميگيرند چنانكه گاندي در مبارزه با استعمار انگليس از آن الگو ميگرفت و تمام نهضتهاي آزادي بخش از مكتب امام حسين و يارانش درس گرفته و در قيام خود به اين نهضت بزرگ انساني اقتدا ميكنند. در پايان ميتوان نتيجه گرفت كه امام سجاد ـ عليه السّلام ـ در مواجهه با بحران معاصر خود با اين رويكرد به رسالت الهي خود عمل نموده است: 1. استناد به قرآن و سنت پيامبر اظم اسلام و تلاوت قرآن با صداي دلنشين در دورهاي كه مويان براي نابودي اسلام مجالس غنا و لهو و طرب برگزار ميكردند و با اين دسيسهها درصدد به فراموش سپردن نهضت عاشورا بودند. كه امام سجاد با زمزمههاي دعا و قرآن و عبادت تبليغات سوء آنها را تحت الشعاع قرار ميداد. 2. آن حضرت با عمل نمودن به مضمون آيات قرآن همچون چراغي پرفروغ در ظلمت عصر اموي ميدرخشد و همه او را وارث نهضت عاشورا ميشناسند وارث پيامبر و داناترين اهل زمان معرفي ميكنند، اين ويژگي حكومت اموي را بدون قيام و شورش دچار خلاء مشروعيت و بحران كرده است. 3. در مقابل غلو بني اميه و جعل احاديث براي بالا بردن نسب و حسب خودشان كه با تطميع شاعران و جاعلان حديث اين هدف را دنبال ميكردند، امام نيز از شعراي اهلبيت حمايت ميكند و آنها را تشويق به ذكر فضايل اهلبيت مينمايد (فرزدق امام را در اجتماع بزرگ حج يا قصيده بلندي به زيبايي معرفي ميكند). 4. بازگويي و نقل حوادث عاشورا با گريههاي طولاني در رثاي امام حسين و يارانش در هر فرصت. 5. پيوند دادن روح حماسي نهضت عاشورا با روح و عواطف مردم و جاودانه كردن آن ـ رويارويي مردم با حكومت و شكل گيري قيامهاي گسترده بر عليه امويان. 6. تربيت فرزندان و دانشمندان: امام با درك شرايط كه اسلام حامي دانشمند نداشت و در برابر افكار انحرافي كه امويان در جامعه رواج ميدادند و افكار خارجي به جهان اسلام از طرق مختلف وارد ميشد، اين خلاء در جامعه كاملاً محسوس بود از اين رو امام به تربيت نخبگان همت نمود با اين تدبير بحران بزرگ علمي را در جامعه اسلامي از بين برد. [1] . طبري، همان، ج 7، ص 37، و مفيد همان، ج 2، ص 120، 122 «لعن الله ابن مرجانه...» [2] . علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 46 ص 207. [3] . مفيد، همان، ص 138. [4] . مجلسي، همان، ص 63. [5] . ابن طاوس، همان (ملهوف)، ص 227. [6] . ابن طاوس، پيشين، ص 227. [7] . مجلسي، همان، ج 42، ص 62 (با حمايت از محرومان مدينه و اخلاق بسيار نرم و خاضعانه و با زنده داشت مناسك الهي و عبادات اسلامي حركت حساب شده از خود نشان داد). [8] . ابن عبد ربه عقد الفريد، ج 5، ص 284. [9] . ابوالفرج اصفهاني، ج 8، ص 209. [10] . ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 104. [11] . صحيفه سجاديه، دعاي دوم، دعاي هشتم، دعاي سي و هشتم و دعاي چهل و دوم. [12] . مجلسي ، بحارالانوار ، ج 46، ص 92 ـ 105.