کاربر:Shamloo/صفحه تمرین

از ویکی پاسخ

لطفا نظر ابن تيميه را در باره امام حسين (ع) و يزيد در مسئله عاشورا را بيان كنيد آيا ابن تيميه عمل كرد يزيد را قبول دارد؟

پاسخ اجمالي: ابن تيميه و به‌تبع او وهابيت در تمام مسائل بين اهل‌بيت(ع) و بني‌اميه از بني‌اميه حمايت كرده و در مسئله نهضت عاشورا نيز يزيد بن معاويه را بر حق دانسته و حركت امام حسين (ع) را خروج عليه حكومت اسلامي تلقي كرده است. پاسخ تفصيلي: نظرات ابن تيميه در مسئله نهضت عاشورا و شهادت امام حسين(ع) در جلد چهارم منهاج السنه از ص549 تا 575 منعكس‌شده است. ابن تيميه در ضمن اينكه يزيد بن معاويه را همسان و هم­شأن ساير خلفاي مسلمين قرار داده، كمال سعي و تلاش خود را براي اثبات بي­گناهي يزيد در حادثه دل‌خراش كربلا كه منجر به شهادت مظلومانه حسين بن علي(ع) سبط گرامي رسول خدا(ص) و فرزندان وياران او و اسارت خاندان پاك رسول خدا(ص) گرديد، مبذول داشته است. ابن تيميه در راستاي دفاع از يزيد بن معاويه مطالب مبرهن و متواتر تاريخي را منكر شده است. او بردن سر مبارك امام حسين(ع) را به دربار يزيد و زدن چوب به دندانهاي مبارك آن حضرت را انكار نموده و بدون اينكه دليل بياورد مي‌گويد اين داستان دروغ محض است. او مدعي مي‌شود كه اصلاً يزيد بن معاويه دستور كشتن حسين[ع] را نداده بود بلكه او به دستور پدرش معاويه اكرام و تعظيم او را اختيار كرده و درعين‌حال خروج او را عليه حكومت خود ممنوع كرده بود. چون‌كه يزيد مطلع شد حسين به كوفه آمده است و مردم عراق او را خوار نموده و دستگير خواهد نمود از او خواست كه يا پيش او برود و يا اينكه به وطنش برگردد و يا اينكه پناهگاهي ديگري انتخاب كند. اما مردم عراق او را نگذاشتند كه يكي از اين راه‌هاي سه‌گانه را انتخاب كند تا در محاصره قرارگرفته و مظلوم شهيد شد. هنگامي‌كه خبر كشته شدنش به يزيد رسيد او و خانواده‌اش همگي ناراحت شدند و بر كشته شدن او گريه كردند و يزيد گفت خداوند لعنت كند ابن مرجانه (عبيدالله بن زياد) را به خدا اگر بين او و حسين رحمي وجود مي‌داشت هرگز او را نمي‌كشت. همچنين اسارت خانواده امام حسين(ع) را نيز انكار كرده و گفته است اين دروغ محض است و در امت محمد(ص) هرگز اسارت بني‌هاشم روا نيست بلكه اين‌ها را اهل هوا و جاهلان ساخته ‌و پرداخته اند.[1] اين سخنان ابن تيميه چيزي است كه تاريخ مسلم آن را نفي مي‌كند. ابن تيميه بر وقايع تاريخي آن زمان از مدينه تا مكه و اينكه امام حسين (ع) از مدينه به مكه و ازآنجا تا كوفه با تهديد يزيد بن معاويه مجبور به هجرت شدند، چشم پوشيده است. ابن تيميه درباره لعن يزيد مي‌گويد، لعنت او مانند لعنت ساير پادشاهان و خلفا است بلكه يزيد بهتر از ديگران است. يزيد بهتر از مختار بن ابو عبده ثقفي است كسي كه از قاتلان حسين انتقام گرفت. نهايت چيزي كه درباره يزيد مي‌توان گفت اين است كه او مانند پادشاهان ديگر فاسق بوده و لعنت فاسق به‌صورت معين دستور داده نشده است.[2] او مي­گويد: به فرض اين­كه يزيد بن معاويه فاسق و ظالم باشد خداوند او را به خاطر انجام كارهاي خوب و بزرگش مي‌بخشد[3]!! ابن تيميه به اين باور نيست كه يزيد بن معاويه با كشتن امام حسين(ع) وياران پاك او و اسارت خاندان رسول خدا و اذيت و آزار آنان فاسق شده باشد و لذا مي­گويد: «برفرض اين­كه فاسق شده باشد». اگر يزيد بن معاويه با اين جنايت خود در حق خاندان و ذريه رسول خدا كه در حقيقت در حق خود پيامبر خدا (ص) است، فاسق نشده باشد ،پس امام حسين وياران او مستحق كشته شدن بوده و خاندانش استحقاق اسارت و تحقير و اذيت را داشته است كه درنتيجه امام حسين ويارانش بايد ازنظر ابن تيميه و وهابي­ها مانند كفار و مشركين حربي، مهدورالدم بوده‌اند. به همين علت است كه ابن تيميه درجايي ديگر مي‌گويد اگر حسين[ع] به شهر خود برمي‌گشت يا به‌جايي ديگري پناه مي‌برد و يا اگر تسليم يزيد شده و داخل جماعت مي‌گرديد و از تفريق امت اسلامي اجتناب مي‌كرد كشته نمي‌شد. و در ادامه مي‌گويد اگر مردي از اهل‌بيت پيامبر هم باشد و كاري انجام دهد كه كشته شدنش را مباح كند، كشته شدن او جايز است.[4] اينكه مي‌گويد ممكن است خداوند او را به خاطر كارهاي خوبي كه انجام داده بخشيده باشد، ابن تيميه چه‌كار خوب و بزرگي را در زندگي‌نامه يزيد بن معاويه مي­توانند پيدا كنند تا اگر به فرضي در اثر كشتن امام حسين فاسق شده باشد! موجب آمرزش گناهان او گردد؟ درحالي‌كه در ميان دشمنان اهل‌بيت رسول خدا(ص) كينه‌توزتر و بي‌باك و بي‌مبالات‌تر از يزيد بن معاويه قابل‌تصور نيست. جنايتي را كه او در پوشش خلافت اسلامي در حق حسين(ع) فرزند پيامبر و خاندان پاك آن حضرت مرتكب شد در تاريخ بشريت از جهات مختلف بي­مانند است و دشمني بالاتر از آن نه در حوزه عقيده و نظر و نه در حوزه عمل امكان‌پذير نيست. ما در اينجا درصدد انعكاس ظلم بي­حد يزيد ازيك‌طرف و مظلوميت حسين(ع) و اولاد وياران باوفاي او از طرف ديگر نيستيم چه اينكه طرف­هاي بي‌نهايت زشت و زيباي اين حادثه براي هركسي كه نظر كوتاهي به تاريخ كربلا و عاشورا داشته باشد پوشيده نيست. ولي تعجب ما از كسي است كه سنگ اسلام و ديانت وسنت رسول خدا را از همه بيشتر بر سينه مي­كوبد ولي درعين‌حال همه‌چيز را در اين حادثه­ ناگوار برعكس ديده و عقايد خود را بر آن مبتني ساخته و در مقام زيبا جلوه دادن چهره زشت ظلم و قساوت، آن‌هم در حق خاندان پاك رسول‌الله (ص) برمي‌آيد. ابن تيميه در دفاع از يزيد بن معاويه مي‌گويد در احاديث نبوي آمده كه عده‌اي با شفاعت از آتش خارج مي‌شوند درصورتي‌كه ذره‌اي از ايمان در قلب آنان باشد. بنابراين اصل، كساني كه لعن يزيد را جايز مي‌دانند دو چيز درباره يزيد را بايد ثابت كنند: يكي اينكه يزيد از فاسقان و ظالمان بوده كه لعن آنان جايز است. دوم اينكه لعن ظالم و فاسق معين جايز است. ابن تيميه در برابر آيات قرآن كه لعن فاسق و ظالم را جايز مي‌دانند، مي‌گويد كه اين‌گونه گناهان كه موجب جواز لعن مي‌شود، با توبه و انجام كارهاي نيك محو مي‌گردند.[5] محبت يزيد و خاندان بني‌اميه به حدي چشم بصيرت را از ابن تيميه گرفته است كه آموزه‌هاي مسلم اسلام و قرآن را به نفع يزيد بن معاويه مصادره مي‌كند. اگر آيات لعن در قرآن شامل يزيد بن معاويه نشود پس هيچ فردي در دنيا وجود نخواهد داشت كه لعنش جايز باشد. زيرا از ديدگاه ابن تيميه لعن فرد مشخصي جايز نيست و در آيات قرآن به‌صورت كلي ظالمان و فاسقان لعن شده است. ابن تيميه براي تبرئه يزيد بن معاويه در مسئله عاشورا و شهادت امام حسين(ع) حديثي را از صحيح بخاري از زبان پسر عمر نقل مي‌كند كه پيامبر فرمود: «أَوَّلُ جَيْشٍ يَغْزُو الْقُسْطَنْطِينِيَّةَ مَغْفُورٌ لَهُمْ» يعني اولين لشكري كه در قسطنطنيه مي‌جنگند، بخشيده شده هستند. به گفته ابن تيميه اولين لشكري كه در اين منطقه به جنگ رفت يزيد بن معاويه امير اين لشكر بوده است. مغفرتي كه در اين حديث آمده است شامل يزيد هم مي‌شود.[6] گذشته از اينكه اين حديث از حيث ضعف و قوت در چه حدي است و آيا مجعول است يا خير، چنين سخني در از پيامبر اسلام عقلا قابل صدور نيست كه پيشاپيش جنايت‌كارترين افراد را در زمره كساني قرار دهد كه خداوند آنان را بخشيده است. اعمال يزيد بن معاويه خودش براي مردود بودن اين حديث كافي است.

ابن تيميه به‌صراحت تمام در مقام دفاع و حمايت از عمر بن سعد قاتل مباشر حسين(ع) وياران او مي­گويد: درست است كه عمر بن سعد امير لشكر بود و امام حسين (ع) را به قتل رساند لكن معصيت و گناه عمر سعد خيلي كمتر از گناه مختار بن ابي عبيده است كه به خونخواهي حسين برخاست و از قاتلين او انتقام گرفت­. بلكه گناه مختار بسيار بزرگ‌تر از گناه عمر بن سعد است.[7] 

اين اظهارات ابن تيميه دليل صريح بر حمايت او از يزيد بن معاويه و دستگاه جبار او عليه امام حسين فرزند پاك رسول خدا است. اين سخنان جز باانگيزه دشمني با اهل‌بيت به‌خصوص امام حسين(ع) قابل توجيه نيست. اين سخن ابن تيميه كه مي­گويد گناه عمر سعد فرمانده لشكر يزيد به علت كشتن امام حسين(ع) به‌مراتب كمتر از گناه مختار است كه به خاطر انتقام خون حسين عمر سعد را كشت با هيچ معيار ديني، عقلي، عقلايي و عرفي قابل‌قبول نيست. اگر كار عمر سعد و كار مختار را آن­گونه كه واقع‌شده به كسي كه نه امام حسين(ع) را بشناسد و نه عمر سعد را و نه مختار را، طبعاً و فطرتاً عمر سعد را نفرين و مختار را تحسين خواهد نمود. اين انحراف ابن تيميه از فطرت انساني در اين حكم غيرمعقول و غير عرفي و عقلايي حتي باوجدان خود يزيد و عمر سعد قابل توجيه نيست. بالاخره ابن تيميه يزيد بن معاويه را امامي مي­داند كه عزت و سرافرازي اسلام توسط او ادامه پيدا كرد.[8] و يزيد از كبار صالحين و ائمه هدي بوده است.[9]

منبع جهت مطالع بيشتر:

1. كالبد شكافي عقايد وهابيت؛ رحمت الله ضيايي و حميدالله رفيعي. 2. ابن تيميه: موسس افكار وهابيت؛ علي اصغررضواني.

قرآن كريم: «آنها كه ستم كردند بزودي ميدانند كه بازگشتشان به كجاست.» (شعراء آيه 227)

پي‌نوشت‌ها: [1]. ابن تيميه، احمد بن عبدالحليم، منهاج السنة النبوية في نقض كلام الشيعة القدرية، ج4، ص557-558، عربستان، جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية، چ1، 1406 ق / 1986 م، محقق: محمد رشاد سالم. [2]. همان، ج4، ص567. [3]. ابن تيميه، احمد بن عبد الحليم، مجمو ع الفتاوي، ج3ص413و ج4ص475، بي تا، بي جا. [4]. ابن تيميه، احمد بن عبدالحليم، منهاج السنة النبوية في نقض كلام الشيعة القدرية، ج4، ص586، عربستان، جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية، چ1، 1406 ق / 1986 م، محقق: محمد رشاد سالم. [5]. همان، ج4، 571. [6]. همان، ج4، 572. [7]. منهاج السنة، ج2، ص70 ابنتيميه، منهاج السنة النبوية، ج2، ص70، مؤسسة قرطبة، چ1، 1406ق. تحقيق: د. محمد رشاد سالم. [8]. منهاج السنه، ج 8 ص238. (موسسه قرطبه). [9]. مجموع الفتاوي، ج 3 ص 409.