فریب عمرو بن عبدود توسط امام علی(ع)

از ویکی پاسخ
سؤال

برخی امام عليA را به دلیل بکارگیری خدعه در برابر «عمرو بن عبدود» متهم به دروغ گويي کرده و گفته­اند: در جنگ خندق، پس از عبور «عمرو بن عبدود» از خندق و درگيري عليA با عمرو، هر شمشيري که عبدود مي‌زد عليA آن را رد مي‌کرد و هر شمشيري که عليA مي‌زد عبدود آن را رد مي‌کرد تا اين‌که خستگي بر عليA چيره شد و نيرنگي انديشيد. از بالاي شانه‌ي عبدود نگاهي به پشت سر او انداخته و گفت: قرار نبود که ياران تو به ياري تو بيايند. عبدود نگاهي به پشت سر خود کرد. در همين لحظه علي شمشير را فرود آورد و پاي عبدود را از ران بريد. عبدود افتاد و گفت: يا علي خدعه کردي؟ عليA پاسخ داد: الحرب خدعه يعني جنگ همانا نيرنگ است. چون عليA براي نيرنگ، ناچار دروغ هم گفته است، پس نمي‌تواند معصوم باشد.[۱]

با توجه به مطالب گذشته، پاسخ اين شبهه روشن شد اما به برخی روایات در این زمینه اشاره می­شود:

علّامه مجلسي و ديگران نوشته‌اند: پس از کشته شدن عمرو رسول خداn به عليA فرمود: يَا عَلِيُّ! مَاکرْتَهُ قَالَ نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ، الْحَرْبُ خَدِيعَه[۲] ای علي، آیا با او مکر کردي؟ عرض کرد: بله اي رسول خدا، جنگ خدعه است. اين که رسول خداn به عليA اعتراضي در اين خصوص نکرده است، خود نشان دهنده‌ي درستي اين کار است.

نکته‌ي ديگري که در روايت است اين است که عليA به عمرو گفت: اي عمرو! تو که از شجاعان عرب هستي، چرا از ديگران براي مبارزه با من کمک گرفته‌اي؟! عمرو به پشت سرش نگاه کرد، عليA به سرعت بر ساق پاهاي او زد...[۳]

در برخي از روايات تاريخي آمده است: علاوه بر عمروبن عبدود، چند نفر ديگر هم به همراه عمرو، با اسبان خويش به اين سوي خندق پريدند. در ابتداي همين روايت، به عبور «هبيرهبن‌وهب» و «ضراربن‌خطاب» به همراه عمروبن‌عبدود اشاره شده است[۴] در برخي از نوشته‌ها به افراد ديگري نيز اشاره شده که به اين سوي خندق آمدند از جمله؛ عکرمه‌بن‌ابي‌جهل و مرداس‌فهري،[۵] بنابراين عليA، حتي براي فريب دشمن در اين جا به دروغ متوسل نشده است، بلکه براي فريب او سخني راست گفته است.

علاوه بر اين؛ اگر به فرض اين که بگوييم عليA دروغي براي فريب دشمن گفته باشد، مرتکب گناه نيرنگ نشده است، چرا که ثابت شد، خدعه در جنگ جايز است.

منابع

این مدخل برگرفته شده از کتاب «سيره نظامي اميرالمؤمنين» نوشته «يدالله حاجي‌زاده» قم مرکز مدیریت حوزه های علمیه، ۱۳۹۲ش.

  1. www.derafsh-kaviyani.com
  2. محمدباقرمجلسي، همان، ج۲۰، ص۲۲۸؛ علي‌بن‌ابراهيم‌بن‌هاشم قمي، ‌تفسيرالقمي، ج۲، ص۱۸۵.
  3. «فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ ع يَا عَمْرُو أَ مَا کفَاک أَنِّي بَارَزْتُک ـ وَ أَنْتَ فَارِسُ الْعَرَبِ حَتَّي اسْتَعَنْتَ عَلَيَّ بِظَهِيرٍ فَالْتَفَتَ عَمْرٌو إِلَي خَلْفِهِ فَضَرَبَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع مُسْرِعاً عَلَي سَاقَيْه» محمدباقر مجلسي، همان، ج۲۰، ص۲۲۷؛ علي‌بن‌ابراهيم قمي، همان، ج۲، ص۱۸۵.
  4. علي‌بن‌ابراهيم قمي، همان، ج۲، ص۱۸۲؛ محمدباقرمجلسي، همان، ج۲۰، ص۲۲۴ ـ ۲۲۵.
  5. محمدبن‌جرير طبري، همان، ج۲، ص۵۷۳؛ محمدبن‌عمر واقدي، همان، ج۲، ص۴۷۰؛ شيخ‌مفيد، همان، الارشاد، ج۱، ص۹۷ ـ ۱۰۰؛ فضل‌بن‌حسن طبرسي، اعلام‌الوري، همان، ج۱، ص۱۹۲ـ۳۸۰؛ ابن‌واضح يعقوبي، همان، ج۲، ص۵۰؛ ابن‌هشام، همان، ج۲، ص۲۲۴.