حجاب حضرت فاطمه(س)
آيا حضرت زهرا –سلام الله عليها- و زنان پيامبر اکرم –صلی الله عليه و آله-، از روبند استفاده مي کردند؟
۱- آيات:
الف: ﴿و لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها﴾[۱] يعني زن ها نبايد زينت هاي خود را آشکار کنند، جز زينت هايي که ظاهر است. مفسران در توضيح اين آيه، گفته اند: «منظور از زينت هاي آشکار، صورت و دست ها (تا مچ) است.»}}[۲]
ب) ﴿وليضربن بخمرهن علي جيوبهن[۳] يعني بايد با خمارهايشان، محکم سر و سينه خود را بپوشانند. منظور از رخمار، چيزي مانند مقنعه است که سر و سينه را مي پوشاند.
مفسران گفته اند: «زنان جاهليت، روسري خود را از پشت مي بستند، به گونه ايي که گردن و قسمتي ازسينه و گودي پايين گردن و گوشواره (و احتمالا بخشي ازگوش) ديده مي شد. آيه نازل شد و دستور داد که روسري و مقنعه خود را محکم ببندند، به گونه ايي که گردن و سينه و موهاي سر و زينت هاي گوش و سينه (گوشواره و گردنبند و سينه ريز) پوشيده شود.»
اکثر مفسران و اهل لغت، خمر را به «مقنعه ها» معنا کرده اند. و منظور از (جيوب)، قسمت بالاي سينه جايي که متصل به گردن است مي باشد.﴾[۴]
ج: {{قرآن|يا ايها النبي قل لازواجك وبناتك ونساء المؤمنين يدنين عليهن من جلابيهنّ...[۵].
يعني اي پيامبر! به همسران و دختران خود و به زنان مردان مؤمن، بگو براي پوشش خود از جلباب استفاده كنند.
جلباب پوششي است كه با آن تمام بدن پوشانده ميشود. مانند چادر يا مانتوهاي بلند كه تا روي پا است. بنابراين از آيات فوق استفاده ميشود پوشاندن سر و سينه و گردن و تمام بدن براي زنان مؤمن واجب است.
۲. روايات:
در احاديث متعددي از حضرت زهرا –سلام الله عليها- ، آمده است، حضرت بهترين زنان را اينطور معرفي ميكند «لايرين الرجال ولا يرونهن». بهترين چيزي براي زنان آنست كه مردان را نبينند و مردان هم آنها را نبينند.[۶]
از امام سجاد-عليه السلام- روايت شده است که شخص نابينايي اجازه خواست تا وارد خانه حضرت فاطمه –سلام الله عليها- شود، حضرت به سرعت حجاب برتن کردند. پيامبر اکرم–صلي الله عليه و آله-، پرسيدند: چرا خود را از او پوشاندي در حالي که او نابيناست؟ حضرت زهرا –سلام الله عليها- در جواب پدر گراميشان گفت: اگر او مرا نمي بيند من که او را مي بينم و همچنين او بوی مرا استشمام مي کند.[۷]
از اين روايات دانسته مي شود، بهتر است، زنان خود را در مقابل چشم و نظر مردان نامحرم قرار ندهند، تا بدينوسيله هم حجاب و عفاف و حيا را رعايت کنند و هم از آثار سوء و عواقب ناپسند خود نمايي در انظار نامحرمان آزار نبينند.
از سوی ديگربيرون رفتن براي کار واجب، مانند: تظلم و داد خواهي و حضور داشتن در مکانيکه، حضور در آنجا براي انجام تکليف ديني می باشد، نه تنها ناپسند نيست، بلکه پسنديده و مطلوب و گاهي واجب است.
بايد توجه داشت، تا جايي که امکان دارد، زنان، حجاب را رعايت کنند.
با همين روش است که حضرت زهرا –سلام الله عليها- ، به مسجد مي رود و در مقابل تعداد زيادي از مردان مهاجر و انصار، قرارمی گيرند و سخنراني می کنند.[۸] هم حجاب را به طور کامل رعايت کردند و هم هنگام سخنراني پرده نازکي بين ايشان و مخاطبان انداخته مي شود.[۹]
رواياتي که خطبه حضرت را نقل کرده اند، دو جمله در مورد پوشش حضرت زهرا را بيان کرده اند،
۱- وقتي خبر غصب فدک به حضرت رسيد، «لابثت خمارها علي رأسها و اشتملت بجلبابها» يعني خمار يا مقنعه خود را بر سرش بست و جلباب (لباسي که با آن تمام بدن پوشانده مي شود) خود را پوشيد.
در اين جملات به صراحت به روبند اشاره نشده است و نمي توان نظر داد که ايشان چه بسا از روبند استفاده کرده اند.
از فرموده حضرت زهرا –سلام الله عليها- ، است که فرموده اند: «براي زنان بهتر آن است که مردان آن ها را نبينند»، شايد بتوان گفت که چون ايشان، قطعا به اين گفته عمل می کردند، قطعاً ايشان صورتشان را در منظر نامحرمان قرار نمی دادند، بنابر اين وقت خروج از منزل به صورت خود روبند زده بودند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
۱. مسأله حجاب، شهيد مطهري ـ زن در آينه جلال و جمال، آيت الله جوادي آملي و کتاب هاي شرح خطبه حضرت زهرا(س) مراجعه کنيد.
منابع
- ↑ سوره نور، آيه ۳۱.
- ↑ فخر رازي، تفسير کبير، دارالفکر، بيروت، ۲۰۰۲م، ج۱۲، ص۲۰۶ و ۲۰۷ ـ طبرسي،مجمع البيان، دارالاحياء التراث العربي، بيروت، ۱۹۹۲م، ج۷، ص۱۸۲ ـ در تفاسير ديگر مثل تفسير نور و تفسير الميزان ذيل اين آيه به اين مطالب اشاره شده است.
- ↑ سوره نور، آيه ۳۱.
- ↑ فخر رازي، همان،ص ۲۰۷ ـ طبرسي، همان، ۱۸۲ ـقزويني، سيد محمد کاظم، فاطمه الزهرا من المهد الي اللحدم بصيرتي، قم، ۱۴۱۴ هـ ق، ص۲۹۹ ـ المنجد في اللغه ماده «خمر» و «جلباب».
- ↑ سوره احزاب، آيه ۵۹.
- ↑ رحماني همداني، احمد، فاطمه الزهرا بهجه قلب المصطفي، مرضيه، تهران، ۱۳۷۲ هـ .ش، ص۲۵۷ و ۲۵۸، قزويني، همان، ص۲۳۲.
- ↑ سوره احزاب، آيه ۵۹.
- ↑ منظور خطبه فدکيه است که در مسجد النبي ايراد شد.
- ↑ قزويني، همان، ص۲۹۹ ـ رحماني همداني، همان، ص۳۲۶.